permissive

/pərˈmɪsɪv//pəˈmɪsɪv/

معنی: مجاز، روا، اسان گیر
معانی دیگر: سهل انگار، کسی که سخت نمی گیرد، آسانگیر، اجازه دهنده، مجاز کننده، شایستگر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: permissively (adv.), permissiveness (n.)
(1) تعریف: allowing much, often excessive, freedom of behavior; lenient.
مترادف: indulgent, lax, lenient
متضاد: intolerant, puritanical, strict
مشابه: easy, latitudinarian, loose, soft

- The parents are very permissive, and the children are rather spoiled as a result.
[ترجمه فائقه] والدین بیش از اندازه آسان گیر ( سهل انگار ) هستند، در نتیجه کودکان نسبتا لوس ( نازپرورده ) هستند
|
[ترجمه گوگل] والدین بسیار سهل گیر هستند و در نتیجه بچه ها نسبتاً لوس می شوند
[ترجمه ترگمان] والدین بسیار مجاز هستند و بچه ها در نتیجه آن را خراب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: indicating permission.
مشابه: affirmative, approving, consenting, favorable

جمله های نمونه

1. permissive parents who spoil their children
پدر و مادران سهل انگاری که فرزندان خود را لوس می کنند

2. He claims that society has been far too permissive towards drug taking.
[ترجمه گوگل]او ادعا می کند که جامعه نسبت به مصرف مواد مخدر بسیار سهل گیر بوده است
[ترجمه ترگمان]او ادعا می کند که جامعه برای مصرف مواد مخدر بیش از حد مجاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It's a very permissive school where the children are allowed to do whatever they like.
[ترجمه گوگل]این یک مدرسه بسیار راحت است که در آن بچه ها اجازه دارند هر کاری که دوست دارند انجام دهند
[ترجمه ترگمان]مدرسه خیلی راحتی است که بچه ها مجاز به انجام هر کاری هستند که دوست دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He is a product of the permissive society of the 1960s.
[ترجمه گوگل]او محصول جامعه سهل گیر دهه 1960 است
[ترجمه ترگمان]او محصول جامعه permissive در دهه ۱۹۶۰ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Would you trust him/her to a permissive relationship with contemporary television?
[ترجمه گوگل]آیا به او اعتماد می کنید تا رابطه ای سهل گیرانه با تلویزیون معاصر داشته باشد؟
[ترجمه ترگمان]آیا به او اطمینان دارید که رابطه permissive با تلویزیون معاصر دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Earlier, permissive legislation had already enabled some authorities to innovate in services for the disabled.
[ترجمه گوگل]پیش از این، قوانین مسالمت آمیز برخی از مقامات را قادر به نوآوری در خدمات برای معلولان کرده بود
[ترجمه ترگمان]پیش از این، این قانون مجاز به برخی از مقامات امکان نوآوری در خدمات معلولین را فراهم کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Police powers were permissive in dealing with the lower classes.
[ترجمه گوگل]اختيارات پليس در برخورد با طبقات پايين آسان بود
[ترجمه ترگمان]نیروهای پلیس در برخورد با طبقات پایین مجاز بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Fat Vince doubles as the popular and permissive assistant-manager of a snooker hall in Victoria.
[ترجمه گوگل]فت وینس به عنوان دستیار-مدیر محبوب و راحت یک سالن اسنوکر در ویکتوریا دو برابر می شود
[ترجمه ترگمان]به عنوان دستیار ساده و سهل permissive، به عنوان مدیر سالن پشتی در ویکتوریا دو برابر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The tenor of the 1976 Act is permissive: a licence should be granted unless good cause is shown justifying refusal.
[ترجمه گوگل]اصل قانون 1976 مجاز است: مجوز باید صادر شود مگر اینکه دلیل موجهی برای توجیه امتناع نشان داده شود
[ترجمه ترگمان]تنور مصوب سال ۱۹۷۶ مجاز است: یک مجوز باید داده شود مگر اینکه دلیل خوبی برای امتناع از امتناع نشان داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. For he grew up before the permissive society and remembers his adolescence.
[ترجمه گوگل]زیرا او پیش از جامعه سهل گیر بزرگ شده و نوجوانی خود را به یاد می آورد
[ترجمه ترگمان]زیرا او در برابر اجتماع permissive بزرگ شده بود و adolescence را به یاد می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He had a very permissive upbringing.
[ترجمه پگاه] او تربیت خیلی آسانگیری داشت
|
[ترجمه گوگل]او تربیت بسیار سهل گیرانه ای داشت
[ترجمه ترگمان]اون خیلی سخت گیری داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We live in a permissive society.
[ترجمه گوگل]ما در جامعه ای سهل گیر زندگی می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما در جامعه ای permissive زندگی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There was a generally growing permissive attitude, although I don't think that the attitude towards homosexuality was particularly permissive.
[ترجمه گوگل]به طور کلی یک نگرش سهل‌آمیز رو به رشد وجود داشت، اگرچه من فکر نمی‌کنم که نگرش نسبت به همجنس‌گرایی به ویژه سهل‌گیرانه باشد
[ترجمه ترگمان]هر چند من فکر نمی کنم نگرش نسبت به همجنس گرایی به ویژه permissive باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They must be accorded a permissive rather than a causal role.
[ترجمه گوگل]آنها باید به جای نقش علّی، سهل گیر باشند
[ترجمه ترگمان]آن ها باید به جای یک نقش علی، a باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The Fifties were not a permissive era.
[ترجمه گوگل]دهه پنجاه یک دوره مجاز نبود
[ترجمه ترگمان]The یک عصر permissive نبودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مجاز (صفت)
free, admissible, allowable, allowed, permissible, licensed, permissive, lawful, admittable, tropologic, licit, rated

روا (صفت)
free, admissible, allowable, admitted, allowed, permissible, permissive, lawful, licit

اسان گیر (صفت)
permissive, easygoing, lenient

تخصصی

[حقوق] مجاز، مأذون، اختیاری، با مدارا

انگلیسی به انگلیسی

• tending to grant permission, allowing; indulgent, lax
a permissive society allows people a lot of freedom, especially in sexual behaviour, despite the objection of certain parts of that society.

پیشنهاد کاربران

سروش”اختیاری” ترجمه کرده است ، درحوزه قانون کاملا درست است
۱. اسان گیر ۲. سهل انگار. بی بند و بار ۳. سهل انگارانه. اسان گیرانه
مثال:
permissive parents who spoil their children.
والدین سهل انگار {و بی بند و باری} که کودکانشان را تباه می کنند.
Permissive parent
والدینی که سخت نمیگیرن و اجازه میدن
مجوز آزاد -
آسان گیر
نرم رفتار، روادار، آسان گیر ( مسامحه گر )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : permit
اسم ( noun ) : permission / permissiveness / permit
صفت ( adjective ) : permissive / permissible
قید ( adverb ) : _
روادار_ سهل انگار_ آسان گیر_ ولنگار ( در معنای منفی )
سهل گیرانه ( یکی از سبکهای فرزندپروری )
روادار
در نسبت به افراد: روادار - آسان گیر - انعطاف پذیر
بدون قید و بند
اختیاری

قابل قبول
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس