پیشنهادهای میثم علیزاده لشکانی (٢,٣٩٦)
پیروی کردن، دنبال کردن یک ایده یا نظر دیگر
● روزی
درون نگرانه، برخاسته از ذهن، فکر و احساس شخصی خود شخص تا صحبت با افراد دیگر She is famous for her introspective songs about failed relationships.
لات و لوت دسته، اکیپ
خودشون نوشتن "برزشناس"، آخه اون برزه یا بزر؟؟
به حساب تجربه ( اندوزی ) گذاشتن، درس گرفتن
محاکمه
محاکمه کردن
prosecute
میزان، درجه ارزیابی
● به تفاوت دو عبارت دفت کنید: In a years time 1: تا یکسال، یعنی این یکسال هم باید تموم بشه، بعد از اون مطمعنن این کار انجام میشه یا انجام شدست. In ...
● تامین منابع کردن، تخصیص پول و بودجه به منظور هدفی خاص ● هدایت کردن یا مدیریت کردن احساس یا فکر به سمت ( به منظور دستیابی ) یک هدف خاص
● ناسپاس بودن نسبت به کسی یا داشتن چیزی، عادی شدن اهمیت ندادن به وجود شخص یا چیزی ارزشمند در زندگی
* عمیقا تاثیر گذار * فراگیر
به صورت جداگانه، به صورت تک تک
از بین رفتن، اضمحلال اجاره ( دادن )
مهاجری که تازه به یک منطقه یا کشور آمده
نوعی گیاه دریایی که دارویی نیز است
بچه کل کثیف و شلخته sea urchin: نوعی موجود ریز دریایی که تیغ تیغی هست و اما غذای بسیاری از موجودات دریایی محسوب میشه
تا زمانی نامعین
بروز دادن، هویدا ساختن بارز ، هویدا فهرست مسافران و کالاها
زمانی رایج ( بود ) در گذشته رایج
مانع ویا عامل تاخیر دریک روند
باری از روی دوش کسی ورداشتن
ease the burden
پوشش بوته ای کنار جاده ها و یا بین زمین های زراعی
* گیاهان مربوط به یک منطقه یا دوره خاص از تاریخ * تمام باکتری ها یا موجودات ریز درون بدن یک جاندار
به انجام رسانیدن ( آخرین بخش ) ، کلک چیزی را کندن کار کسی را ساختن، سر به نیست کردن
وقتی اولین بار این مشکل پیدا شد. . .
موضوع رمز آلود
اگر اسم باشه: فوت قدم زنی در هوای تازه ضربت، ضربه ضایعه، مصیبت
سخت پسند
تک محصول
حال کردن، لذت بردن، عشق کردن
توانا، قابل، توانمند در انجام کاری یا روبرو شدن با یک چالش
توانا
چینش، آرایش، آرایه
با نظم و ترتیب
● گردگیر ● داستر ( یه جور لباس روشن و گل و گشاد که خانما معمولا خونه میپوشن )
شدیدا، خیلی زیاد
تکنیک هایی خاص که به منظور دست یافتن به نتایج مطلوب تر ( معمولا در مشاهدات علمی ونظامی ) به کار برده میشه
مربوط به دید، دیدی
Clever device/gadget یک ابزار یا وسیله خوش ساخت و کاربردی
خیلی نزدیک به چیزی ( درست بغل چیزی ) بودن
خیلی نزدیک به چیزی ( درست بغل چیزی )
* نقطه مقابل ( دورتر ) در یک مکان مثلا جلوی در اتاق که باشی، ته اتاق میشه همین far side
به شگفتی وا داشتن
● دستور العمل ● تعلیم ، آموزش
کلاً، اصلاً
به جنبه های جدید و متفاوتی پرداختن، بنای تازه ای نهادن