پیشنهاد‌های میثم علیزاده لشکانی (٢,٣٩٦)

بازدید
٢,٨٧٢
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

موثق بودن، اعتبار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٧

● تطبیق دادن ● تلفیق کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

به طور خودکار، خودکار شده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

نایل آمدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٧

● ماندگاری، تداوم پذیری ● تولید محصولات زیست پایشی ( که به طبیعت آسیب نمی رساند )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

سرعت برابر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

● عجیب و رازآلود ( و یه جورایی اغلب ترسناک )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

● داشبورد ماشین ● قسمتی از یک دستگاه یا برنامه کامپیوتری که اطلاعات و داده های لازم در مورد چگونگی عملکرد و کنترل برنامه و دستورها داخل آن است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

● دست به گریبان شدن، درگیر شدن ● سروکله زدن، کلنجار رفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

● دست به گریبان شدن، درگیر شدن ● سروکله زدن، کلنجار رفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

● Flip: برگردوندن، عوض کردن که خوب میتونه ing هم بگیره و همین معمی رو بده ● flipping این خودش مجزا یک جور صفت هست به معنی "کوفتی" مثلا این خودکار ک ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

● تند تند و با دقت پایین نوشتن ( که قاعدتا خطی خوانا و زیبا ازش درنمیاد ) ، اما به معنی بدخط نوشتن ( کسی که خطش بده ) نیست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

به صورت غیر رسمی و دوستانه صحبت کردن ( اونم با پرحرفی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

● صدایی که روی یه کلیپ یا ویدئو هست مثلا یه کلیپ آموزشی در مورد یه موضوع خاص که تصویر در مورد اون موضوع هست اما کسی از بیرون از اون داره در موردش صحب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

با حالت شرمندگی و کم رویی ( چون کاری رو نادرست یا احمقانه انجام دادی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

چی میگی؟؟!! نه بابا!!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

● در راستای ● در ارتباط با ● در نزدیکی، حول و حوش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

به عبارتی . . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

● از قضا، بر خلاف انتظار ● به طعنه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تعجبش کجاست؟

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

● توافق ● محل استقرار ( برای سکونت )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

دژ، قلعه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

حلقه ای از سنگ های بزرگ ( معمولا به صورت ایستاده ) که در دوران بسیار قدیم بشر به عنوان محدوده اقامتی خود آن را فراهم مینمود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

املای صحیح کلمه: adventure نه advanture! به معنی ● ماجراجویی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

● ترکیدن، از هم پاچیدن ( چیزی مثل در یا دیوار ) ● ترکیدن ( از اشتیاق گفتن یا انجام کاری ) مثلا: I knew they were bursting with curiosity but I said ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

● نظریه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

● دل کسی را آب کردن ● اشتیاق افکندن در دل املای امریکن: tantalize

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

● دل کسی را آب کردن ● اشتیاق در دل انداختن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تحریف کردن، دست بردن در اسناد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Ascendant صعودی Exponential تصاعدی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بلندتر کردن، افزایش طول ( جوری که اغلب لاغرتر میشه، در واقع ما فقط همون چیزو "کش میدیم"

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

● محکم بودن، سر خم نکردن ● اما وقتی بین دو کلمه یه عدد برای ذکر ارتفاع میاد یعنی: "در حالت ایستاده یا صاف این قدش هست" The fossil stood 1. 5 meters t ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

● ستون فقرات ● جرات و جربزه ● پشتوانه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

● اغوا کننده دیگران به منظور رسیدن به اهداف ● manipulative abilities ( skills ) : یعنی مهارت های حرکتی که نیازمند کنترل و مدیریت بخش های مختلف بدن ه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

● گام ( بلند ) ، گام ( بلند ) برداشتن ● پیشرفت موثر و مهمی داشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

● جا دادن، مکان دادن ● جور کردن، فراهم آوردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

● از جا در رفتن ( استخوان ) ● اثر منفی گذاشتن ( بر روند انجام کار )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

شکل و شمایل

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

صفت: Bipedal: دوپا اسم: Biped: موجود دوپا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

● گسترده، حجیم ( صفت ) ● توده، انبوهی ( اسم )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

● اشتباه رفتن یا بردن ● چیزی را در محل اشتباه یا نامناسب به کار بردن ( صرف کردن )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

منطقه امن، جایی که دیگر مشکل و شرایط بد قبلی وجود ندارد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مزیت دادن، برتری بخشیدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مزیت دادن، برتری بخشیدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

● پراندن، پرتاب شدن ● با عصبانیت گفتن ● کاری یا حرکتی رو خیلی سریع و با قدرت انجام دادن یا اتفاق افتادن ( مثل کوبیده شدن در به وسیله باد ) ● لذت یا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

● به آتش فشانی میگن که حداقل یکبار یک فوران با دامنه مشخص ( بیش تر از ۱۰۰۰ کیلومتر مکعب موادآتش فشانی ) از خودش در وکرده باشه.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

● از نظر اندازه □ دوستان، الان دو نفر ، دو تا ترجمه نامربوط گذاشتن برا این واژه، بابا خوب یه سرچ کنید ، تو دو تا سایت انگلیسی بگردین، دو تا دیکشنری ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

بازماندگان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

نه اونقدرا . . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

برای مدت زمان ( یا مقدار ) بیشتری