پیشنهادهای Marjan🪸🫧 (٧٠٤)
۱ - دست انداختن ، به باد تمسخر گرفتن ۲ - ( غیر رسمی و معادل scarf در امریکا ) لُمباندن، کوفت کردن
این کلمه هم میتونه اسم باشه هم صفت دارای بار معنایی منفی هست معنی: ( انسان ) گستاخ ، پررو در انگلیسی بریتانیایی:👇🏻 ( مکان ) بیش از حد شلوغ ( ...
آموزگاری منبع :کتاب کنکور ارشد آموزش زبان مدرسان شریف
رنگ عاجی
مشکل پسند
غیر قابل تغییر
آبله ، و کلا هرچیزی که به صورت لکه لکه باشد مثلا : the sky is pockmarked with stars the iron was pockmarked with tiny holes
یک نوع ویروس واگیر دار که انسان را درگیر می کند نحوه ی انتقال : تماس خون با خون فرد آلوده ، مایعات بدن ( ادرار ، بزاق و … ) . Ebola Virus Disease ...
زمان گذشته ی فعل parry رجوع شود به :parry
دربازی بوکس مشتی که به زیر چانه حریف زده شود ( از پایین ببالا )
چهارپایه ، سه پایه
به نقل از کتاب ۱۱۰۰واژه :
اسم : بی اعتنایی ، تحقیر ، خفت فعل : حقیر دانستن ، کوچک شمردن منبع : کتاب ۱۱۰۰واژه
اشتیاق کامل میل و رغبت مفرط، شور و اشتیاق تمام عیار یک کلمه ی رسمی ( formal ) هست منبع:کتاب ۱۱۰۰واژه
معمولا با حرف اضافه ی to میاد و به معنی با متوسل شدن به مثلا : by resorting to violence با متوسل شدن به خشونت ( با خشونت )
a polite expression for urinate یک کلمه ی مودبانه است به معنی :ادرار مثال: nowadays I need to pass water more often than before" اخیرا نسبت به گذشته ...
ادرار
به طور کلی یعنی :استفاده از واژه یا عبارت غیر مستقیم و قابل قبول برای اشاره به هرچیز ناخوشایند و آزار دهنده مثلا گفتن کلمه ی ( متوفی ) به جای ( مُرد ...
یکی از مراحل رشد پرندگان :
ستیز جویانه ، خصمانه سوال کنکور ارشد زبان ۹۳
با خونسردی
وِر زدن
مه دود معمولا در نتیجه واکنش های پیچیده فتوشیمیایی ایجاد می شود. این واکنش ها مابین ترکیبات آلی فرار و اکسیدهای نیتروژن و در حضور نورخورشید صورت می ...
( دزدی و… ) همدست
دستگیر کردن
توصیف کردنی متضاد آن : ineffable
( اجرا ) بی حال ( مو ) کدر و بی حالت کسل کننده ، بی روح، بی مزه
تحریک کردن his remarks fired us up اظهارات او ما را تحریک کرد ( به وجد آوردن )
جا زننده
تلنگر منبع :کتاب ۱۱۰۰واژه
کتاب ۱۱۰۰واژه
به این مدل کلاه گفته میشه
به این رنگ گفته میشود
( صفت انسان ) اهمال گر
شخصی که مسئول جابجایی مسیر ریل قطار است
منسوخ مثلا : anachronistic rules قوانین منسوخ شده
املای صحیح :blur
نا موزون ، نامتناسب
خود کم بینی ، حقارت
وارد شدن به … مثال : under a pretext of being a surgeon he gained entry to the hospital به اسم یک جراح وارد بیمارستان شد . ( واقعا جراح نبوده )
هشیار ، تیزبین مترادف با : watchful, alert یک کلمه ی رسمی ( formal ) هست منبع :کتاب ۱۱۰۰کلمه
متبحر و باهوش. حواس جمع منبع:کتاب ۱۱۰۰کلمه
طفره رفتن ، ( عامیانه ) پیچوندن مثال: this is an adroit sidestepping of the issue این یک طفره رفتن متبحرانه از مسئله است
بد بیار ، بدشانس یک کلمه ی رسمی هست و فقط قبل از اسم ها به کار می رود
یک اصطلاح هست به معنی : خطر قریب الوقوع ، اجل معلق به طور کلی اشاره دارد به: ( اسطوره ی یونان و روم ) داموکلس ( شخص عیاشی که او را بر صندلی نشاندن ...
گزیده گویی
نوسان اقلیمی تغییر آب و هوا
دوره ی زمین شناسی
اُکسید شدن یعنی واکنش ( یک فلز یا میوه یا … ) با هوا مثلا وقتی میوه ای مثل سیب یا موز رو نصف میکنید بعد از مدتی رنگش تیره میشه چون با هوا واکنش داده ...
پرتوزا فلزات گروه پنجم جدول تناوبی