تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مشخص کردن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

به نقل از کتاب ۱۱۰۰واژه

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خانه ی محقر کلبه ی محقر

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

جا ، محل سکونت یک کلمه ی رسمی ( formal ) و یا طنز ( humorous ) منبع: کتاب ۱۱۰۰کلمه

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

معادل عبارت 👈🏻راه رفتنی را باید رفت

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به شدت چیزی یا کسی را کنترل کردن با حرف اضافه ی on همراه میشود keep a tight rein on sb/sth

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک کلمه در زبانشناسی است و مفهوم �اشاره� دارد مثلا ضمیر ها ( من ، تو ، او … ) عبارت های زمانی ( حالا، دیروز … ) که این �اشاره� در متن ، معنی پیدا م ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

یک کلمه ی رسمی هست صفت هست اما قبل از اسم یه کار برده نمی شود منبع: کتاب ۱۱۰۰کلمه

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

دانشجوی دختر منبع:کتاب ۱۱۰۰کلمه

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

be effected or upset by sth that sb has said or done ترجمه: دلخور شدن از چیزی که کسی گفته یا انجام داده است در عامیانه همان :به دل گرفتن ، دلگیر شدن ...

پیشنهاد
٢

be able to make sensible decision قادر به گرفتن تصمیمات معقول و منطقی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

بینی ( از بن دیدن ) far sightedness یعنی دور بینی near sightedness یعنی نزدیک بینی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

تار. کدر ، گرفته ، ابری در ترکیب clouded vision به معنی تاری دید

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تاری دید

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مترادف با : in a tight corner معنی: در تنگنا بودن، در شرایط سختی بودن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مترادف با : in a tight spot معنی: در تنگنا بودن، در شرایط سختی بودن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٤

مفرد آن : reel

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

دست به کار شدن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مترادف با : go back to the drawing board

پیشنهاد
٠

شکل دیگر : take a leaf from someone’s book

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

مترادف با willy nilly like it or lump it به معنی :همینه که هست ، چه بخوای چه نخوای، میخوای بخواه نمیخوای نخواه و…

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مترادف با : take it or leave it like it or lump it به معنی :همینه که هست ، چه بخوای چه نخوای، میخوای بخواه نمیخوای نخواه و…

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مترادف با take it or leave it

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

پاپوش درست کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مبهم، تیره و تار

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

برای رسیدن به خواسته ای با کسی خوب رفتار کردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

در آستانه ی شکست و فروپاشی در شرف از دست دادن صبر لبریز شدن کاسه ی صبر

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناشناخته

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

به راحتی مثل آب خوردن معادل ها : be a breeze a piece of cake a walk in the park easy as pie

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

sub پسوند به معنی :زیر standard هم که استاندارد زیر استاندارد یعنی پایین تر از استاندارد ، بی کیفیت ، غیر استاندارد و….

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٥

افتاب پرست

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

شروع ، طلوع

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی را رد کردن ، نادیده گرفتن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

متناسب با سن خود رفتار کردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

آشنا سازی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گذشته ی فعلِ : shy away

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به طور نامعلوم به طور دو پهلو

پیشنهاد
١

جواب بسیار کوتاه و ساده دادن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

با کسی مخالفت کردن ابراز عصبانیت کردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

کسی را رد کردن ، نادیده گرفتن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انجام دادن کاری به خوبی، علیرغم بی تجربگی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

سطحی نگاه کردن به چیزی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

این عبارت با باستان شناس فرق میکنه باستان شناس کارش با چیز های قدیمی هست یعنی تمدن ها ، شهر ، انسان ، وسایل و … اما دیرینه شناس مربوط به زمین و تار ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

✅collaborative

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

دو معنی داره یکی خلاف میل باطنی یکی خلاف رسم معمول : to be different or to act in a way that is different from what is normal

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

زمانی استفاده میشه که به طور متوالی شانس بیاری مثلا تو چندتا مسابقه برنده بشی درواقع یعنی :اوضاعت بیوفته روی غلطک

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

متداول ترین حروف اضافه ای که بعد از فعل attend در یک جمله مورد استفاده قرار می گیرند، حروف "by" و "to" هستند. همچنین در بسیاری از مواقع، این فعل به ه ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درمورد خیریه : ( شخص ) خَیِر

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قابل درک

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

برای اطلاعات بیشتر رجوع شود به شکل مفرد آن : flagellum