پیشنهادهای میلاد علی پور (٤,١١٠)
از سر ناچاری، از بابت ضرورت
حل اش کُن، ردیف اش کن گاهی مواقع هم معنی به قتل رساندن یا کشتن می دهد
شیفت استراحت
از خجالت کسی در آمدن
می تواند به عنوان اسم فاعل هم استفاده شود. یعنی: مصمم، مشتاق، مصر، خواهان
رمال
بگم ها. . .
حق با شماست
خیلی عالی بود، خیلی عالی انجام شد، واقعا خوب بود، به شدت جالب و قابل قبول بود
به سرعت رد شدن، سریع گذشتن، تند رد شدن، سفر کردن با
به نظرم آمد، به فکرم رسید، به سرم زد که. .
برای وقتی است که می خواهیم از صحبت کسی سر دربیاوریم. معمولا وقتی که حرفهای طرف مقابل برای ما نامفهوم و غیرقابل قبول است. معلوم هست چی داری می گی؟ چی ...
همۀ شما، همه تون، تک تکِ شما
نوعی خوک اهلی و تربیت شده که کشاورزان از آنها برای پیدا کردن قارچ هایی با عنوان �ترافل� استفاده می کنند. حس بویایی این خوک ها به قدری قوی است که می ت ...
تلخی، تلخکامی
علاقه نشان دادن، متمایل شدن/بودن
خب پس اینجوری شد. خب اینم از این. خب این شد نتیجه
حق با کسی بودن، درست گفتن
دقیقا برعکس، کاملا برخلافِ
اگر در انتهای این جمله علامت سوال داشته باشد یعنی می خواهد بگوید که حرف طرف مقابل را نشنیده و غیرمستقیم از او می خواهد که دوباره بگوید یا کسی که حرف ...
چیزی را به منظور گفتن حرفی به افتخار دیگری بالا و به سمت آن فرد گرفتن. مثلا برای نوشیدن شراب به سلامتی کسی، آن را به سمت او می گیرند. بنابراین می توا ...
برعکسِ تمامِ این ظواهر، با وجودِ تمام این ظواهر ( مربوط به وقتی است که شواهد و مدارک چیزی را نشان می دهد، ولی نتیجۀ حاصله، دقیقا برعکس تمام ظواهر و م ...
خود را وقف کاری کردن، زمان خود را سر چیزی/ کاری صرف کردن، برای چیزی وقت گذاشتن
بالا بُردن، به عقب بُردن. مثلا عقب بُردن یا بالا بُردن سَر
سر و دست شکستن برای چیزی
همچنین، واژۀ نگرو در زبان اسپانیولی به معنای رنگ سیاه است
مزدور. کسی که با پول برای دیگری می جنگد
خون سوار. لقبی برای قومیت ساختگی دوتراکی. کسی که تا آخرین قطره خون، به خال یا پادشاه خود وفادار است و در کنار او اسب می تازد
به نظر من بهترین معادل رو اینجا آقای ebi ارائه کردن. یعنی: پیگیر. و فرهنگستان زبان و ادب پارسی می تونه بابت یه سری از واژه ها خیلی راحت اینجوری نظر ...
گیلاس یا گِلَس پایه بلند. ظرفی برای خوردن انواع نوشیدنی، خصوصأ گونۀ دارای الکل آن
گیلاس یا گِلَس. ظرفی برای خوردن انواع نوشیدنی، خصوصأ گونۀ دارای الکل آن
غیرعادی، خلاف عُرف، نامتعارف
مهارت
غیرمعمول بودن، غیرعادی بودن، نامتعارف بودن، نامعقول بودن، ناصحیح بودن
اوضاع
دست را به سمت چیزی/کسی دراز کردن
دست را به سمت چیزی دراز کردن
از چاله در آمدن و به چاه افتادن، از وضعیتی به وضعیتِ بدتر در آمدن
کنار هم، با هم، در معیت یکدیگر
اصطلاحی برای نشان دادن شگفتی یا تایید باحال نیست؟! جالب نیست به نظرت؟!
1 ) دست را به سمت چیزی / کسی دراز کردن 2 ) خودر ار به کسی/ چیزی رساندن 3 ) به کسی / چیزی برخورد کردن
آشوب
مأمور خرید، خوراک رسان ( کسی که وظیفۀ تهیه خوراک و نوشیدنی برای مهمانی و مراسم ها را دارد )
توشه رسان، مأمور خرید، خوراک رسان ( کسی که وظیفۀ تهیه خوراک و نوشیدنی برای مهمانی و مراسم ها را دارد )
توشه رسان، مأمور خرید، خوراک رسان ( کسی که وظیفۀ تهیه خوراک و نوشیدنی برای مهمانی و مراسم ها را دارد )
توشه رسان، مأمور خرید، خوراک رسان ( کسی که وظیفۀ تهیه خوراک و نوشیدنی برای مهمانی و مراسم ها را دارد )
توشه رسان، مأمور خرید، خوراک رسان ( کسی که وظیفۀ تهیه خوراک و نوشیدنی برای مهمانی و مراسم ها را دارد )
باتون، باتوم، تونفا، چوب دستی، چماق، چوب پاسبان
کار به جایی کشیدن، کار به جایی رسیدن، منتج به چیزی شدن
ناخودآگاه