پیشنهادهای میلاد علی پور (٤,١١٠)
گرفتن و کشیدنِ چیزی به سمتِ خود
پریشان ساختن، نگران کردن، دستپاچه کردن، عصبی ساختن
قابل درک، قابل فهم، قابل دریافت، دریافت کردنی، فهمیدنی
گیر افتادن، گرفتار شدن
1 ) فکرش هم نکن، بی خیال، مهم نیست ( در جواب که کسی از شما عذرخواهی می کند ) 2 ) عینِ خیالِ کسی هم نبودن، بی اهمیت جلوه دادن برای کسی، توجه نکردن
بر وفق مُراد بودن، باب طبع بودن
باعث این شدن که کسی جایی را ترک کند، باعث رفتن کسی شدن، دلیلِ کنار کشیدن کسی یا چیزی بودن
به دنبال چیزی بودن، خواهان چیزی بودن، چیزی را خواستن، برای رسیدن به چیزی تلاش کردن، در پی چیزی بودن
بنا رو بر این میذارم که. . . ، انگاری که، فکر می کنم که. یقین دارم که، قبول دارم که
گاهی اوقات معنی دو روی یک سکه را می دهد. دو جنبه ی مختلف یک پدیده یا کار. درواقع ژانوس خدای رومی ها بود که خدای دروازه ها و در ها بود و وقتی او را ت ...
چالش ( مجازی )
درخواست تأمینِ دلیل یا افشا مدارک که متشاکی از شاکی می خواهد مدارک و شواهدی که بر اساس آن پرونده تشکیل داده را به او ارائه دهد. در حقوق غرب
منصفانه رفتار کردن، انصاف به خرج دادن
نا همگون
هوادار، هواخواه، حامی، حمایت کننده
پایان، نتیجه، پیامد
با کسی گرم گرفتن
در چنین شرایطی، بنابراین، در نتیجه، اگر ادامه پیدا کند، اگر اوضاع اینچنین بماند، . این اصطلاح زمانی استفاده می شود که قطع به یقین می خواهیم بگوییم اگ ...
درخواست اعانه. خواهان مظارکت شدن خواستار کمک پولی شدن
خود/کسی را تحویل گرفتن، برای خود/کسی نوشابه باز کردن، از کسی/خود تعریف کردن
تعریف از خود
کاری جز. . . . از او ساخته نبود
چاره ای نداشتن، مجبور بودن، دست خودش نبودن
چاره ای نداشتن، مجبور بودن، ناتوانی در جلوگیری از چیزی/کاری
دروغ گفتن، خالی بستن، وارونه نشان دادن، داستانی را به نفع خود تغییر دادن، برای متقاعد کردن دیگران چیزی را به شکل دلخواه در آوردن
دقیقا سه تا معنی داره البته دوستان همه رو گفتن، من فقط مرتبش می کنم. 1. حالت چطوره؟ حال و احوال؟ احوال محوال؟ چطور مطوری؟ 2. اوضاع چطور ه، اوضاع چط ...
فرم، حالت، ماهیت، سرشت
به خانوم سحر پرسیدین که برای خسته نباشید چی بگیم. من خیلی گشتم دنبال همچین چیزی، هرچی بیشتر گشتم کمتر پیدا کردم. بالاتر درباره خسته نباشید توضیح دادم ...
از نظر کُلی، تو این دنیای بزرگ، در دراز مدت، در کلِ این جریانات، در مفهوم کل، در مفهوم عام،
عمو و دایی و. . . . با u نوشته میشه دوستان. لطفا بچه های مردم رو به اشتباه نندازید. Uncle. این نوع دیگر کلمه ی ankle هست یعنی قوزک پا. انکل هست تل ...
دریافتن، کاشف به عمل آمدن
افق قدرت کران نیرو
لحظه شماری کردن برای کاری
یک وقتی، یک زمانی
مغز کسی را با حرف زدن زیاد خوردن، مغز کسی را با حرف زدن تیلیت کردن، زیاد حرف زدن، خسته کردن طرف مقابل از حرف زدن
ندامتگاهی، تأدیبی، کیفری
نظم دادن، دادگری
آدم فعال، شخص پُرکار. فردی که پُر انرژی است
پیشکار ادبی
میزان و مقدار کار
توانایی چیزی را داشتن، در حیطه ی توانایی کسی بودن، در محدوده بودن، قابل دریافت بودن، از پس چیزی برآمدن، استطاعت مالی کاری/چیزی را داشتن هم در مفهوم ...
1 ) بارک الله، احسنت، آفرین، خودشه، همینه، کارت درسته 2 ) ایناهاش، بفرمایید، خدمت شما 3 ) دیدی؟، چی بهت گفتم؟، حله، اینم از این
اتاق کار
چون که، به این دلیل که، به این خاطر که، زیرا که، زیرا، چون، چراکه
گاهی اوقات به معنای تبریک گفتن است. تبریک می گم. فرخنده باد
علف هرز، علفی بی خاصیت که از رشد گیاهان دیگر جلوگیری میکند
بررسی کردن، بالا و پایین کردن، مزه مزه کردن
این دفعه، این بار
رها شدن، در آمدن، باز شدن، افتادن
آش و لاش، آسیب دیده