پیشنهادهای میلاد علی پور (٤,١١٠)
1. جز. . . . کاری از او ساخته نبود، به جز. . . . . کار دیگری از دستش بر نمی آمد 2. دست خودش نبود، اختیاری از خود نداشت، کنترلی روی آن نداشت 3. ناتوان ...
mob به معنای خلافکار و اراذل و اوباش و لات است. و lynch به معنای زجر کش کردن است و با اعدام تفاوت دارد. معادلی که برای آن می توان پیشنهاد دهم: اوباش ...
پیدایش مجدد
درست شدن، راست و ریست کردن
1 عجیب و غریب، مشکوک، شبهه ناک، شک برانگیز 2 افاده ای، مغرور، متکبر 3 نگران، مضطرب، معذب
مربوط به وقتیه که گوینده از حرفی که مخاطبش زده ناراحت شده، یا انتظارش را نداشته: دارم بهت می گم که. . . ، گفتم که. . .
کمی، اندکی
عطر نارنج، پتی گرین
دست دادن، مانند حالت ناخوشی/شادی دست دادن به کسی
درب دولنگه ای که به هردو جهت باز می شود. دربِ دوطرفه
در پارسی تاجیکی به آن �نیستشوی� می گویند. نیست شُدن.
پیش پیش، پیش تر، پیش از این، پیش از آن، قبلا
در پارسی تاجیکی معادل آن �گُریزه� است. یعنی کسی که می گُریزد یا درحال گُریز است
راست و ریست کردن، حل و فصل کردن
زنجیره ی کنگره دار
ساندویچ های کوچکی که آنها را به صورت برش هایی باریک به اندازه ی قطر انگشت می بُرند. ساندویچ انگشتی
گذشتن، طی شدن
اسم هرمان می تونه به هر زبونی باشه. هیچ قومیتی حق نداره بگه فقط مال ما هست و بس. یونانی، فارسی، آلمانی، کردی. شما اگه اسم پسرت رو گذاشتی هرمان، می ...
اصطلاحی اینترنتی که بنا به کار برد می تواند، خواننده را دچار اشتباه کند In My Arrogant Opinion از من بپرسی، نظر منو بخوای، به من باشه میگم، منو بگی م ...
اصلا و ابدا نمی خواهم، به هیچ وجه قصد ندارم
به هر قیمتی که شده، با وجود تمام تلاش ها
جابجا شدن، جا باز کردن برای کسی، کمی سُر خوردن به اطراف و ایجاد جا کردن برای دیگری
خیلی، بسیار، زیاد، یک عالمه، یک دنیا
عیاشی، میگساری، نوشیدنی الکلی نوشیدن، عیاشی و پایکوبی ، باده نوشی و شادی ، باده نوشی و پایکوبی، مست و پاتیلی، سگ مستی
باید . . . . . کار می کردم بهتر بود این کار رو انجام می دادم یه دل می گه . . . . . کنم مربوط به زمانی است که یا در گذشته تمایل داشتید کاری انجام بدید ...
رزم گاه بازیکن ناشناخته نبردگاه بازیکن ناشناس
یه دل می گه
برای تاکید به کار می رود. مثلا می گیم برو با اون کلاهت. اینجا واژه ی اون، معنای تاکیدی دارد
لاغر مُردنی، استخونی، پوست و استخون
جرأت داشتن، وجود داشتن، جیگر داشتن، خواستن
تا اینکه
نگاه را به زمین دوخت، چشمانش را به پایین دوخت
چیره دست، زبردست، استاد
همیار قطار، دستیار قطار، کارگر راه آهن، مهماندار قطار
از طرف دیگر، از جهتی دیگر، علی رغم، با وجود آنکه، بلکه
گلدانِ گُل آپارتمانی، گلدانِ گیاه
انتظار می رفت، بایستی، باید، قرار بود
یعنی چی؟ این کارا واسه چیه؟ این حرفها چیه؟ منظورت چیه؟ همه ی این معادل ها درمفهوم کنایی هستند
منو باش، منو نگاه، اصلا ببینم. برای جلب توجه فردی در طول مکالمه استفاده می شود. مخصوصا وقتی که طرف عصبانی است و می خواهد حرف مهمی بزند
اهل ریسک، خطر پذیر، ربا خوار، قمار باز، سهام باز، دلال ملک، مُحتکر، احتکار گر
که دیگر بماند کاربرد آن وقتی است که یک جمله گفته و با ارفاق/زور پذیرفته شده و ما می خواهیم نشان دهیم که امکان اتفاق افتادن جمله ی دوم به مراتب کمتر ی ...
در عین حال، از طرف دیگه، با این حال، از یه جهت
عقب جلو کردن، به جلو و عقب تکان دادن/بُردن
گاهی اوقات اهل خانه
درمورد پارچه، ضخامت و کلفتی
ناخودآگاه، ناعاقلانه، بدون فکر کردن
حیاط بان محوطه دار
لمس کردن کلاه، به نشان احترام
درون بُردن، درون چیزی گذاشتن، داخل چیزی قرار دادن. مثلا در جیب گذاشتن
لم دادن، تکیه دادن، به حالت قبل برگشتن از نظر شناختی