پیشنهادهای میلاد علی پور (٤,١١٠)
به حقیقت پیوستن. رنگ و بوی واقعیت گرفتن
تا حد کمی، خیلی کم، اندکی
راسخ تر، توانمند تر، پرزورتر دوستان عنایت بفرمایید که این واژه یک صفت ساده نیست. بلکه صفت برتری یا تفضیلی است. صفت برتری باید با پسوند �تر� بیاید.
راسخ
دیگه تا تهش برو فقط این رو بدون که
غُر غُرو
به بیشترین پیشرفت ممکن رسیدن، به بالاترین سطح دست یافتن
یعنی با پدیده ای روبرو هستیم که به خودی خود خوب است، ولی زیاد انجام دادن آن، یا فراوان بودن بیش از حد آن، مضر و باعث آزار است. زیادی از حد چیزی بد ب ...
یه چی مثل داداش خودم رفیق خودمی
نق نقو
نازک نارنجی، نُنُر، بچه ننه، سوسول
خودرنجی
وارد شدن فرد، فقط در بحث ها و دعواهایی که از پیروزی در آنها مطمئن است.
در این که این واژه پارسیه هیچ شکی نیست. حالا شاید بپرسید پس چرا عربی هم استاذ داره؟ پاسخ اینه؛ پارسی بیشتر از واژه هایی که از عربی گرفته، به عربی و ...
خودسپاسی
خود ارجمندی
دوستانی که فرمودن خود ارزشی برای این واژه مناسب است، به واژۀ Self - worth هم عنایت داشته باشند. خود ارزشی به نظر من بیشتر برای این واژه که عرض کردم م ...
به جز سبک زندگی این معنی ها را هم می تواند داشته باشد: کارهایی که در زندگی انجام می شود سرگرمی های زندگی رفتارهای روتینِ زندگی
راهبرد مدیریتی
پورسانت، پاداش فردی، سهم دادن
تخت و پارک کودک وسیله ای شبیه گهواره بچه که در آن ابزار مربوط به نگهداری بچه را تعبیه می کنند و همینطور جای خواب بچه است
خانوم رئیس، زن موفقی که با وقار و احترام رفتار می کند
یک جور فکر کردن
دلبری کردن، دلبستگی ایجاد کردن، الزاما قرار نیست مرد این کار را بکند، می تواند فاعل مونث هم داشته باشد
درب و داغان در مفاهیم روحی و عاطفی
خود بهبودی، خود سلامتی
جمله ای است که معمولا برای نشان دادن اینکه اتفاقی خیلی دیر رخ داده، به کار می رود: 1 ) چقدر طولش دادی، خیلی طول کشید یا به صورت انتقادی و کنایه آمیز ...
فرد آینده دار، ارتقا یابنده به نظر بنده واژه ای مثبت است. یعنی فردی که امید می رود به جایی برسد. فردی که از خود عرضه و تعهد کاری نشان داده و آینده ا ...
اهمیت دادن، مهم بودن، ارزش قائل شدن
آدم آچار فرانسه، کار راه انداز، مشکل گشا، حلال مشکلات در واقع بازتاب دهندۀ ویژگی فردی است که وقتی انسان به مشکل می خورد به او مراجعه می کند. همه ما د ...
خودشیفته، کسی که شیفتۀ خود و رفتار خودش است
نیش و کنایه زدن، متلک انداختن، با زبان کسی را ناراحت کردن، برای ناراحت کردن کسی حرفی را زدن
عزم راسخ، پایبندی، پایبند بودن
کسی را به جایی فراخواندن، صدازدن کسی برای اینکه به جایی برود
ابر موفق، فوق موفق، ورا کامیاب
خودتحقیری، خودسرزنشی
ناخودآگاه
خود را درگیر مسائل جزئی نکردن، وارد هر بحث و درگیری نشدن، اتمام حجت سر چیزهای کوچک کردن
اگر برای کیف و کیسه و محفظه نگه داری استفاده شود معنای زیر را دارد: بزرگ، بی نهایت، بسیار بزرگ، عمیق، ژرف، بی انتها
خود را درگیر چیزی کردن
افتضاح، گند
دنبال چیزی بودن، پی کاری را گرفتن، در پی چیزی گشتن/بودن
از همه جا بی خبر، به یک باره
تا حدی خوب است. تا حدودی خوب است
تا تنور داغ است، چسباندن
جانسوز
دویدن برای رساندن چیزی ضروری به کسی گازش را گرفتن و رسوندن
گرفته، کش آمده، منقبض شده
1 ) اینجوریه، اینطوری می شه، از این قراره، 2 ) برو که رفتیم، بریم که داشته باشیم 3 ) بفرمایید، خدمت شما، تقدیم به شما
روشن کردن