پیشنهاد‌های مهدی نمازیان (٣,٥٧٧)

بازدید
٢,٨١٤
تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نمای نیمه نزدیک

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

بدبختی، مصیبت، گرفتاری، سختی، فلاکت؛ ناملایمات ( جمع: adversities )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٥

مخالف، مغایر، ناسازگار، ناساز؛ نامساعد، بد، نامطلوب have an adverse effect on تأثیر نامطلوبی داشتن در

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

دشمن، رقیب، حریف؛ هماورد، مخالف، مدعی ( جمع: adversaries )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

خصومت آمیز، آمیخته به دشمنی، ناسازگار، خصمانه ( روابط )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اداتِ قیدی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زمینِ بازی کودکان

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٣

به خطر انداختن، در معرضِ خطر قرار دادن؛ خطر . . . را پذیرفتن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. اتفاقی ( رسمی ) 2. عارضی، الحاقی؛ نابجا ( اندام، ریشه )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Adventist منتظرِ ظهورِ مسیح، منتظرِ رجعتِ مسیح ( مذهب )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Adventism انتظارِ ظهورِ مسیح، انتظارِ رجعتِ مسیح ( مذهب )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. ظهور، آمدن، پیدایی؛ حلول؛ ورود 2. ظهورِ عیسی مسیح، موسمِ ( چهار یکشنبه ) پیش از عیدِ میلادِ مسیح؛ رجعتِ مسیح، بازگشتِ مسیح ( با حرفِ بزرگ، مذهب )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

سودمند، مفید، به صرفه، مقرون به صرفه؛ مساعد، خوب

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرفه، خوشبخت ( شخص ) ؛ برخوردار از امکانات، دارای امتیاز، مرفه ( محل )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. امتیاز، مزیت، تفوق، برتری 2. سود، صرفه، فایده 3. امتیازِ اول ( تنیس، بعد از تساوی ) 4. سودمند بودن برای، مفید بودن برای، فایده بخشیدن به ( رسمی ) ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گروهِ پیشتاز، نوکِ حمله، خط شکن ( نظامی )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ارتقا؛ پیشرفت؛ پیشبرد، ترویج

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اطلاعِ قبلی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طلایه، جلودار ( نظامی )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واحدهای پذیرفته شده دانشگاه ( آمریکا ) ( مترادف با advanced standing )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیشرفته ( درس، شاگرد، کشور و غیره ) ؛ جلو افتاده، باهوش، با استعداد، استثنایی ( کودک ) ؛ تازه، نو، مترقی ( افکار، کتاب ) ؛ بالا ( سن ) advanced in y ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

نسخه نمونه، نسخه قبل از انتشار ( کتاب )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٧

در حالت فعل: 1. پیش رفتن، جلو رفتن؛ پیشروی کردن ( نظامی ) 2. پیشرفت کردن، پیشرفت داشتن ( کار، تمدن ) ؛ ارتقا یافتن، ترفیع گرفتن ( شخص ) 3. بالا رفت ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جا گرفتن، رزروِ جا، جا ذخیره کردن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از روی قیمت، به نسبتِ بها

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. اشارت؛ پیشگویی، بشارت 2. دورنما، طرحِ کلی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( رسمی ) 1. اشاره داشتن به، گویای . . . بودن، حاکی بودن از؛ خطوطِ کلی . . . را نشان دادن 2. پیشگویی کردن؛ بشارت دادن 3. سایه افکندن بر؛ مبهم کردن، د ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

زنای محصن؛ زنای محصنه ( شرع، حقوق )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زناکار؛ بی عفت

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زنِ زناکار، زنِ زانیه

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مردِ زناکار، مردِ زانی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تقلب، جا زدن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

در حالت فعل: آلودن، آغشتن، با چیزِ پست تر آمیختن؛ تقلب کردن در ( اجناس، اغذیه ) ؛ آب قاطیِ . . . کردن در حالت صفت: 1. تقلبی، ناسره، آلوده، آغشته ( ا ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. بالغ، بزرگسال 2. بالغ، کبیر ( حقوق ) 3. مربوط به بزرگسالان 4. عاقلانه، مثل آدم های بالغ 5. فردِ بالغ، فردِ بزرگسال 6. حیوانِ بالغ be adult about ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تملّقِ . . . را گفتن، چاپلوسیِ . . . را کردن، مجیزِ . . . را گفتن، مدحِ . . . را گفتن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زرنگ، زیرک؛ ماهر، زبردست؛ کاربُر، چاره جو

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٤

1. شناور، دستخوشِ امواج ( دریانوردی ) 2. دستخوشِ حوادث، آواره، سرگردان ( مجازی ) 3. شُل، لَق ( بریتانیا، محاوره ) turn somebody adrift به امانِ خ ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غددِ فوقِ کلیوی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

فوقِ کلیوی ( کالبد شناسی ) adrenal glands غددِ فوقِ کلیوی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. اختیاری، انتخابی 2. . . . خوانده ( فرزند، پدر، مادر ) his adoptive father

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. قبولِ فرزند 2. فرزند خواندگی 3. اختیار، انتخاب، گزینش؛ اقتباس

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٣

1. به فرزندی پذیرفتن ( کودک ) 2. اختیار کردن، اتخاذ کردن، اقتباس کردن، برگزیدن 3. تصویب کردن ( سیاسی ) ؛ انتخاب کردن ( کاندید ) adopted son پسر خوا ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آدونیس ( در اساطیرِ یونان ) ؛ جوانِ زیبا ( مجازی )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. خِشت، خشتِ خام 2. خاکِ رُس 3. خِشتی ( صفت گونه )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

هیاهو، هنگامه، غوغا ( کهنه ) make much ado ( about something ) هیاهو به راه انداختن درباره چیزی without further/more ado بدونِ معطلی، بدونِ فوتِ وقت

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به حدِ انزجار، به حدِ تهوع He talked ad nauseam about it آنقدر راجع به آن حرف زد که حالم به هم خورد. دو ساعت راجع بهش حرف زد. ( محاوره )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توبیخ آمیز، هشدار دهنده؛ ملامت بار، سرزنش بار ( رفتار، گفتار و غیره )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. سرزنش کردن، نکوهش کردن، ملامت کردن ( رسمی ) 2. تذکر دادن، هشدار دادن، اخطار کردن؛ بر حذر داشتن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخلوط، ترکیب، آمیزه ( رسمی )