پیشنهاد‌های مهدی نمازیان(مترجم) (٣,٧٥١)

بازدید
٣,٩٥٤
تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

پول داغ در علم اقتصاد، پول داغ یک گردش وجوه ( یا سرمایه ) از یک کشور به کشور دیگر به منظور کسب یک سود کوتاه مدت روی نوسانات نرخ بهره یا نرخ تبادل ار ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

مطالب مستهجن، تصاویر زننده

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

به صورت مستهجنی، به نحو زننده ای

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

( به طعنه ) [کلمات، کتاب، تصاویر و غیره]مستهجن، زشت، زننده

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

قابل فروش، مناسب برای فروش Be highly salable مشتری زیاد داشتن، بازار داشتن، مشتری پسند بودن

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

۱ . به سلک قدیسان درآمده، به مقام قدیسی رسیده ۲. ( کهنه ) خلد آشیان، خدابیامرز ۳. ( به شوخی ) مقدس، قدیس مآب، بنده خاص خدا My sainted aunt ۱. پدر آم ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

( مشروب ) ساکی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

۱. به خاطر. . . ، محض رضای. . . ۲. ( مشروب ) ساکی Christ's, 'For goodness, heaven's, pity's, god's تو را به خدا!، آخه!ای بابا!، محض رضای خدا! For t ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

روز عیدِ قدیس

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

( مربوط به ) قدیسان، پارسایانه، [شخص]صدیق، پارسا، پرهیزگار، [رفتار]قدیسانه، پرهیزگارانه، قدیس وار

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

قداست، ولایت، پرهیزگاری، پارسایی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مقام قدیسی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دارایی هایی که به آسانی قابل تبدیل به وجه نقد نیستند، دارایی ثابت گفته می �شود که نام دیگری که برای دارایی های ثابت در لیست اموال شرکت در نظر گرفته ش ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

۱. به سلک قدیسان درآمده، به مقام قدیس رسیده ۲. ( کهنه ) خلدآشیان، خدابیامرز ۳. ( به شوخی ) مقدس، قدیس مآب، بنده ی خاص خدا My sainted aunt ۱. پدر آمر ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

۱. ( پیش از اسامی اشخاص یا اماکن یا حرف بزرگ ) سَن، سنت، مقدس ۲. قدیس؛ ( درجمع ) اولیا، مقدسین ۳. ( آدم ) صبور، فرشته Saint Peter سن پیتر، سنت پیتر، ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

( درآمریکا ) قایق بادبانی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پارچه ی بادبانی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

( ورزش ) تخته ی موج سواریِ بادبانی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Sail across/past {ابر و غیره}خرامیدن، {شخص}خوش خوشک رفتن، خرامان رفتن، خوش خوشک گذشتن، با طمطراق گذشتن Sail in پا به میدان گذاشتن، وارد معرکه شدن، پ ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

all ) plain sailing ) خوب و راحت، بی دردسر، سهل و آسان

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

1. به راحتی موفق شدن 2. {امتحان و غیره}راحت گذراندن، به آسانی گذراندن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پا به میدان گذاشتن، وارد معرکه شدن، پا پیش گذاشتن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

sail across/past {ابر و غیره}خرامیدن، {شخص}خوش خوشک رفتن، خرامان رفتن، خوش خوشک گذشتن، با طمطراق گذشتن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

hoist the sail بادبان ها را برافراشتن، بادبان ها را برافرازید lower the sail بادبان ها را پایین آوردن، بادبان ها را جمع کردن، بادبان ها را پایین بیا ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

۱. کشتی رانی، دریانوردی ۲. ( ورزش ) قایقرانی ۳. سفر دریایی، ( موعد ) حرکت کشتی There are three sailing a day from here to spain روزی سه کشتی به قصد ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Sailing - boat قایق بادبانی

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Sailing - ship کَشتی بادبانی

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ملوان، ناوی، دریانورد، ملاح Be a good sailor تو کشتی حالِ ( کسی ) به هم نخوردن، دریا ( کسی ) را نگرفتن، دچار دریازدگی نشدن Be a bad sailor تو کشتی ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کلاه حصیری، کلاه لبه صاف

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

[بچه و غیره]لباس ملوانی

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

[بچه و غیره] لباس ملوانی

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

( با بادبان های برافراشته ) در حرکت بودن

پیشنهاد
٠

( محاوره ) روی کسی را کم کردن، کسی را سر جای خودش نشاندن، باد کسی را خالی کردن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بادبان را برافراشتن، سفر ( دریایی ) را آغاز کردن، با کشتی روانه شدن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

( دریانوردی ) همه ی بادبان ها را برافراشتن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عصر کَشتی های بادبانی

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

جهت بادبان ها را عوض کردن، تغییر جهت دادن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بادبان ها را پایین آوردن، بادبان ها را پیچیدن، بادبان ها را جمع کردن، بادبان ها را پایین بیاورید

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بادبان ها را برافراشتن، بادبان ها را برافرازید

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

۱. [کَشتی و غیره]بادبان، شراع، بادبان ها ۲. سفر دریایی، مسافرت دریایی ۳. ( دریانوردی ) کَشتی ۴. [آسیاب بادی]پرده ۵. با کَشتی رفتن، سفر دریایی کردن، ب ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

۱. گذشته و اسم مفعول فعل say ۲. ( رسمی ) مذکور، مزبور، نامبرده، پیش گفته، یادشده، فوق الذکر

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

( در خطاب به اروپاییان در هندوستان ) صاحب

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

sago - palm ( درختِ ) نخل ساگو

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

1. نشاسته ی ساگو، پنیر خرما 2. ( درختِ ) نخل ساگو

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

1. ( ستاره شناسی ) قوس، کمان، رامی ( =نهمین صورت منطقه البروج ) 2. ( شخصِ ) متولد برج قوس

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

1. ( شخص ) متولد برج قوس 2. ( مربوط به ) برج قوس

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شکم داده، گودافتاده

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بخردانه، عاقلانه، فیلسوفانه، فیلسوف مابانه، زیرکانه، مثل دانایان He nodded sagely حکیمانه سر ( اش را ) تکان داد.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

( گیاه ) برنجاسپ، ترخون، درمنه