sahib

/sɑːb//sɑːb/

معنی: آقا
معانی دیگر: (عربی) صاحب، (در هند هنگام تسلط انگلیس ها) ارباب، اروپایی، درهند اقا درخطاب به خارجی ها

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: boss; master (in India, a title of respect).

جمله های نمونه

1. Madam Sahib, it is because he is a young man.
[ترجمه گوگل]خانم صاحب به خاطر جوان بودنش است
[ترجمه ترگمان]خانم صاحب، به این خاطر است که او جوان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I would like the Imam Sahib to recite the opening verses of the Koran.
[ترجمه گوگل]دوست دارم امام صاحب آیات آغازین قرآن را بخواند
[ترجمه ترگمان]من از امام صاحب می خواهم که آیات قرآن را ازبر بخواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Five-ton Sahib turned from frigid to frisky during a specially-staged concert of rousing tunes.
[ترجمه گوگل]صاحب پنج تنی در طول کنسرت ویژه‌ای با آهنگ‌های مهیج، از حالت سرد به حالت سرد تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]پنج تن از صاحب پنج تن از سرد و سرد، در حالی که چند آهنگ مخصوص برنامه ریزی شده را سر و صدا می کرد، از خود بی خود شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. What the sahib and memsahib brought from the patisserie, those tarts.
[ترجمه گوگل]آنچه صاحب و ممصاحب از قنادی آوردند، آن تارت ها
[ترجمه ترگمان]آنچه صاحب صاحب و memsahib از the آورده بودند، این تارت مربایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Perhaps sahib will learn that John is in British hospital now, wishing that a kind man would take him home, away from his pain.
[ترجمه گوگل]شاید صاحب بفهمد که جان اکنون در بیمارستان بریتانیا به سر می‌برد و آرزو می‌کند که مردی مهربان او را دور از درد به خانه ببرد
[ترجمه ترگمان]شاید صاحب خبر دهد که جان در بیمارستان بریتانیا است، و آرزو می کند که یک مرد مهربان او را به خانه ببرد و از رنج خود دور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mawlawi Abdul Rahman – Mawlawi Sahib – is a thin, frail and very shy man with a thick beard.
[ترجمه گوگل]مولوی عبدالرحمن – مولوی صاحب – مردی است لاغر، ضعیف و بسیار خجالتی با ریش پرپشت
[ترجمه ترگمان]عبدالرحمان صاحب - Mawlawi صاحب - یک مرد لاغر، ضعیف و بسیار خجالتی با ریش انبوه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. "Now, Sahib, if you don't mind," he said, rubbing his hands together. "Let's get down to business. "
[ترجمه گوگل]او در حالی که دستانش را به هم مالید گفت: حالا صاحب، اگر اشکالی ندارد "بریم به کسب و کار برسیم "
[ترجمه ترگمان]او در حالی که دست هایش را به هم می مالید گفت: \" حالا صاحب، اگر ناراحت نباشید، بیایید به تجارت برویم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. "It is most urgent, sahib," he said.
[ترجمه گوگل]او گفت: «بسیار فوری است، صاحب
[ترجمه ترگمان]او گفت: \" این most، صاحب \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Under instructions from Guru Amar Das Sahib, this city was founded by Guru Ram Das Sahib in 157
[ترجمه گوگل]به دستور گورو آمار داس صاحب، این شهر توسط گورو رام داس صاحب در سال 157 تأسیس شد
[ترجمه ترگمان]این شهر در سال ۱۵۷ توسط گورو Amar داس صاحب تاسیس شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. "They will not leave, " said Abed Sahib Mohammed Hadi, an elderly man in a beige suit.
[ترجمه گوگل]عابد صاحب محمد هادی، مردی مسن با کت و شلوار بژ گفت: «آنها نمی روند
[ترجمه ترگمان]عابد صاحب، محمد هادی، یک مرد مسن با کت بژ گفت: \" آن ها نخواهند رفت \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. "They're bloodstones Sahib, and this particular pair is worth more than any two diamonds of similar weight" he cackled, "Why, they're a bargain at three hundred rupees!"
[ترجمه گوگل]او زمزمه کرد: "آنها سنگ خون صاحب هستند، و این جفت خاص از هر دو الماس هم وزن بیشتر است "
[ترجمه ترگمان]او خندید و گفت: \" آن ها bloodstones صاحب هستند، و این زوج خاص بیش از هر دو الماس با وزن مشابه ارزش دارند \" او خندید و گفت: \"چرا آن ها با سیصد روپیه معامله می کنند!\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Its storyline revolves around Hakim Sahib (played by Manzar Sehbai), a religious man in inner-city Lahore who is married with five daughters but longs for a son.
[ترجمه گوگل]داستان آن حکیم صاحب (با بازی منظر صهبایی)، مردی مذهبی در شهر لاهور است که متاهل و دارای پنج دختر است اما آرزوی داشتن یک پسر را دارد
[ترجمه ترگمان]داستان آن حول حکیم صاحب (نقش منظر Sehbai)، یک مرد مذهبی در شهر لاهور است که با پنج دختر ازدواج کرده، اما به دنبال پسر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. At nine o'clock four thickly-bearded priests appeared holding an enormous bound copy of the Sikh scriptures, the Guru Granth Sahib.
[ترجمه گوگل]ساعت نه، چهار کشیش با ریش انبوه ظاهر شدند که یک نسخه بزرگ صحافی شده از متون مقدس سیک ها، گورو گرانت صاحب را در دست داشتند
[ترجمه ترگمان]در ساعت نه، چهار تن از روحانیون ریش دار در حالی که یک نسخه بزرگ از نوشته های سیک، یعنی گورو Granth صاحب را در دست داشتند، ظاهر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. "Thanks to Allah the people and the mujahideen are together in this area, " said the Mawlawi Sahib.
[ترجمه گوگل]مولوی صاحب گفت: به لطف خدا مردم و مجاهدان در این منطقه با هم هستند
[ترجمه ترگمان]صاحب صاحب گفت: \" به لطف خدا مردم و مجاهدین در این منطقه کنار هم جمع شده اند \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

آقا (اسم)
gaffer, monsieur, don, sir, gentleman, mister, gent, seigneur, esquire, seignior, signor, hidalgo, padrone, sahib

انگلیسی به انگلیسی

• master, sir (in india)
some people in india use sahib when they are referring to or speaking to a man in a position of authority, especially a white government official during the period of british rule.

پیشنهاد کاربران

بپرس