پیشنهاد‌های میرزایی (١,٥٥٣)

بازدید
٤,٣٩٠
تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فعل : به آرامی خندیدن با دهان بسته to laugh quietly and with closed lips اسم : خنده خفی ، خنده آرام A quiet laugh

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸در جایگاه صفت: کمی اضافه وزن به نحوی که به جای ناسالم یا غیرجذاب، زیبا یا جذاب در نظر گرفته شود slightly overweight in a way that is considered cu ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گل داوودی 🛑 همچنین این واژه را بصورت مختصر mum هم میگویند و مینویسند

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🖇 دوستان توجه کنید که mum در انگلیسی بریتانیایی همون معادل mom در انگلیسی آمریکایی ست و اینکه این واژه در آمریکا معادل غیر رسمی chrysanthemum به معن ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

Let's break a leg بیا بترکونیم بیا خودی نشون بدیم

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

استعداد خوش بیانی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باز پس گیری شده Songdo city was built on reclaimed land from the Yellow Sea شهر سونگدو در زمین های بازپس گیری شده از دریای زرد ساخته شده است

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

۱ ـ ساطور a kitchen tool used to chop or mince food into smaller pieces, such as onions, herbs, nuts, or vegetables ۲ ـ ( محاوره ) هلیکوپتر helicopt ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔖 اگر این کلمه در متن با حرف بزرگ نوشته بشه به معنای کشور چین هست اما اگه حرف اولش با حرف کوچک نوشته بشه به معنای ظروف چینی است

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

The leader of a group, clan, tribe, etc. سرگروه ، سرکرده ، رئیس قبیله ، هدایتگر و . . .

پیشنهاد
٣

اصطلاح ( لقمه بزرگتر از دهان برداشتن ) برای توصیف موقعیتی استفاده می شود که در آن فردی وظیفه یا مسئولیتی را بر عهده گرفته است که انجام آن برای او بسی ...

پیشنهاد
٢

اصطلاح ( لقمه بزرگتر از دهان برداشتن ) برای توصیف موقعیتی استفاده می شود که در آن فردی وظیفه یا مسئولیتی را بر عهده گرفته است که انجام آن برای او بسی ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

check = کیش checkmate = مات واژه checkmate غیر از مات کردن حریف در بازی شطرنج ، معنای شکست کامل ( دادن ) یا متوقف کردن هم میدهد

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱ ـ شطرنجی having a pattern of small squares with different colors e. g. She wore a checkered scarf with alternating black and white squares ۲ ـ پر ف ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔍 معانی واژه check بر اساس دیکشنری LanGeek 🔼 اسم ۱ ـ چک ۲ ـ کیش ( در شطرنج ) ۳ ـ چارخانه ( طرح پارچه ) ۴ ـ صورت حساب ۵ ـ بررسی ۶ ـ تحت کنترل e. g. ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱ ـ راننده زن ۲ ـ ( در زبان فرانسه ) مبل بی دسته

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرزنش کردن ، تنبیه کردن ، ادب کردن ، ( بصورت شدید ) انتقاد کردن و . . . The coach chastised the team for their lack of effort during the crucial mat ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱ ـ بدن یا هیکل یک فرد the body or physique of a person ۲ ـ شاسی اتوموبیل the frame of a vehicle that supports the body and other components ۳ ـ یک ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سفت شدن ناگهانی دردناک عضله در بازو یا پای شما ؛ گرفتگی عضله a sudden painful tightening of a muscle in your arm or leg ( cramp ) e. g. There were n ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شارلاتان ، شیاد ، فریبکار ، حقه باز و . . . a person who pretends to have skills or knowledge that they do not have, especially in medicine 📍این وا ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱ ـ احسان ـ نیکوکاری generosity and help to the poor , etc ۲ ـ خوش قلبی ، محبت kindness shown in judging others ۳ ـ موسسه خیریه organization for help ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زبان انگلیسی یکی از پر گویش ترین زبان های دنیاست که وام واژه های بسیاری دارد ! وام واژه یا واژهٔ دخیل یا واژهٔ عاریتی به واژه ای گفته می شود که از یک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حساب اعتباری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دوستان دقت کنید که owing to صحیح هست نه owning to 🛑🛑🛑🛑🛑

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شلوار بی خشتک گاوچرانی Strong leather covering to protect cowboys' legs

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اسم : همراه ، مراقب ، محافظ فعل : همراهی کردن ، مراقبت کردن ، محافظت کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زن مستخدم / خدمتکار ( در هتل ) Woman who cleans hotel bedrooms

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ایجاد توافق ، رفع اختلاف He is very good at finding the middle ground in meetings when people are disagreeing

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( قنطورس ) موجودی افسانه ای از اساطیر یونان با بالاتنه انسان و پایین تنه اسب a mythical creature from Greek mythology with the upper body of a human ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اسم : ۱ - مرکز ، کانون middle point ۲ - مکانی برای یک فعالیت خاص place for a particular activity : a shopping centre ۳ ـ ( میانه ) موقعیت متوسط در س ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

length = طول width = عرض

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

length = طول width = عرض

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

On celluloid = on cinema film

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آسمانی ، بهشتی celestial blue = آبی آسمانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دادن ، تسلیم کردن ، تحویل دادن ، واگذار کردن ( سرزمین ، قلعه ، قدرت یا . . . ) بعد از شکست در جنگ Give ( esp. land , castle, power after losing a war ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غار بزرگ Large cave

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

💠 تفاوت mist , fog , smog Mist isn't usually thick , and often occurs in the mountains or near the ocean ۱ ـ ( مه رقیق ) غلیظ نیست و اغلب در کوه ه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

💠 تفاوت mist , fog , smog Mist isn't usually thick , and often occurs in the mountains or near the ocean ۱ ـ ( مه رقیق ) غلیظ نیست و اغلب در کوه ه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

💠 تفاوت mist , fog , smog Mist isn't usually thick , and often occurs in the mountains or near the ocean ۱ ـ ( مه رقیق ) غلیظ نیست و اغلب در کوه ه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

✏️ تفاوت nap و catnap هر دو هم فعل هستند و هم اسم به معنای چرت ( زدن ) و استراحت ( کردن ) اما تفاوتشون اینه که nap معمولاً یک خواب کوتاه در طول روز ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

✏️ تفاوت nap و catnap هر دو هم فعل هستند و هم اسم به معنای چرت ( زدن ) و استراحت ( کردن ) اما تفاوتشون اینه که nap معمولاً یک خواب کوتاه در طول روز ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

۱ _ آبشار بزرگ Large waterfall ۲ _ آب مروارید ( نوعی بیماری چشمی ) Eye disease causing blindness

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

دوستان همون طور که دوستمون Youngman گفته قصر و قلعه فرق دارن ! قلعه میشه castle قصر یا کاخ میشه palace 🔍 قلعه ، ساختمانی دفاعی و نظامی است که بعضاً ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رای تعیین کننده Deciding vote when both sides have an equal number of votes

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

صندلی کودک ، جایگاه کودک Seat for babies or small children, attached to seat of the car

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

معانی واژه بر اساس دیکشنری لانگمن : ۱ _ حمل کردن ، ترابری کردن To lift ( something ) and take it to another place ۲ _ به دوش کشیدن ، تحمل کردن Bear ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

بخش های مختلف انگشتان ✋ thumb : انگشت شست index finger : انگشت اشاره middle finger : انگشت وسط ring finger : انگشت حلقه pinkie : انگشت کوچک knuckle ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱ _ ماهی کپور ۲ _ نق زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

نوازش ، نوازش کردن synonym : fondle