پیشنهاد‌های میرزایی (١,٥٠٠)

بازدید
٢,١٤٣
تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱ _ قرض گرفتن To receive ( something ) from somebody temporarily, expecting to return it ۲ _ اقتباس کردن ، نمونه گیری کردن ، فراگیری کردن Copies ( i ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صفت : دوباره متولد شده ، تازه مسیحی شده Having accepted a particular religion , esp , Evangelical Christianity, esp , through a deep experience of th ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نمونه تصویری

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

اسم : نوار مرزی Line marking a border صفت : بینابین ، نیم به نیم ، مبهم ، پنجاه پنجاه That may or may not be something : Anne will pass the exam , bu ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسم : چکمه Heavy shoe that comes up over the ankle فعل : لگد زدن ضربه زدن Kick همچنین عبارت put the boot in در زبان محاوره به معنای لگد / ضربه زدن کس ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

لانگمن دیکشنری : to� obey �someone completely because you are� afraid� of them or want to �please �them معانی دیگر در فارسی : کاسه لیسی کردن ، تملق ک ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٣

🛑 دوستان دقت کنید که وقتی حرف اول Hon با حرف بزرگ نوشته میشه و بعدش نقطه میاد ، صورت اختصار یافته واژه honourable هست به معنای ( عالیجناب ) اما وقت ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لانگمن دیکشنری : ۱ _ بومرنگ Curved stick which makes a circle and comes back when thrown ۲ _ اثر معکوس دادن Have the opposite effect to that intended

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نگه دارنده کتاب ، کتاب گیر به وسیله ای گفته میشه که از دو طرف تعداد معدودی از کتاب ها را ثابت نگه میدارد A heavy object or moveable support placed at ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

علاوه بر معانی گفته شده معنی ( آدم ) هم میدهد assistant : She seems great for the company ! دستیار : او برای شرکت عالی بنظر میاد ! manager : Yes . Ge ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱ _ کتاب ها ۲ _ دفاتر یا حساب های بازرگانی Business accounts

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

In one's opinion به عقیده کسی 🔻برای اطلاعات بیشتر عبارت in my book را سرچ کنید

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

by the book = according to the rules

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

اسم : هو ( به نشان نارضایتی ) فعل : هو کردن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

علاوه بر معنای کاپوت ماشین ( در بریتیش انگلیش ) معنای نوعی کلاه بند دار را میدهد که آن را دور سر بچه ها یا خانم ها میبندند A woman's or child's hat t ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لانگمن دیکشنری : شدیداً باور داشتن به چیزی هر چند بدون وجود مدرک Believe strongly though without proof

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لانگمن دیکشنری : کاهش دادن تا جای ممکن to reduce costs, services etc as much as possible e. g. Shops cut prices to the bone in the January sales

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

لانگمن دیکشنری : اصلی ، حقیقی ، واقعی real, true, and not intended to deceive anyone e. g. Only bona fide members are allowed to use the club pool

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

𝙼𝚊𝚔𝚎 𝚊 𝚋𝚘𝚕𝚝 𝚏𝚘𝚛 𝚒𝚝 جیم زدن ، در رفتن ، فرار کردن ، فلنگ را بستن ، زدن به چاک و . . . To escape e. g. They attacked the driver and he s ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

𝙼𝚊𝚔𝚎 𝚊 𝚋𝚘𝚕𝚝 𝚏𝚘𝚛 𝚒𝚝 جیم زدن ، در رفتن ، فرار کردن ، فلنگ را بستن ، زدن به چاک و . . . To escape e. g. They attacked the driver and he s ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

پر سر و صدا ، پر هیاهو و سر زنده Noisily cheerful

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محفظه یا مخزن آب گرم کن Large container for boiling water , e. g. to provide heating in a house

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لانگمن دیکشنری : ۱ _ جوشاندن To heat food or a liquid until it begins to boil e. g. Boil the fruit up with sugar ۲ _ به نقطه جوش رسیدن If a situation ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

𝗯𝗼𝗴𝘆 or 𝗯𝗼𝗴𝗶𝗲 or 𝗯𝗼𝗴𝗲𝘆 Imaginary evil spirit لولو ، دیو . غول 🔍 غیر از اینها معانی دیگری نیز دارد

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

𝗯𝗼𝗴𝘆 or 𝗯𝗼𝗴𝗶𝗲 or 𝗯𝗼𝗴𝗲𝘆 Imaginary evil spirit لولو ، دیو . غول 🔍 غیر از اینها معانی دیگری نیز دارد

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

𝗯𝗼𝗴𝘆 or 𝗯𝗼𝗴𝗶𝗲 or 𝗯𝗼𝗴𝗲𝘆 Imaginary evil spirit لولو ، دیو . غول 🔍 غیر از اینها معانی دیگری نیز دارد

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لانگمن دیکشنری : ۱ _ باتلاق Area of soft wet ground ۲ _ فرو رفتن ، گیر افتادن ، گیر انداختن bog or bog down means sink into a bog

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسم : محافظ A person or group of persons, often armed, responsible for protecting an individual فعل : محافظت کردن To protect ❇️ نکته : وقتی واژه بادی ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لانگمن دیکشنری : ۱ _ ( در ورزش بوکس ) ضربه ( In boxing ) blow that falls below the breast and above the waist ۲ _ شکست سنگین ، پسرفت جدی A serious ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

لانگمن دیکشنری : ۱ _ بدن ، جسم Person or animal's whole physical structure e. g. My fingers were numb and my whole body ached ۲ _ جسد The dead body o ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٣

🧷 تفاوت steal و rob این دو واژه هر دو به معنای دزدیدن هستند اما تفاوت هایی دارند 💠 واژه steal به دزدیدن چیزی از کسی یا جایی اطلاق میشود ؛ دزدی ای ک ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

🧷 تفاوت steal و rob این دو واژه هر دو به معنای دزدیدن هستند اما تفاوت هایی دارند 💠 واژه steal به دزدیدن چیزی از کسی یا جایی اطلاق میشود ؛ دزدی ای ک ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🚺 𝐛𝐨𝐛𝐛𝐲 𝐬𝐨𝐜𝐤𝐬 𝐨𝐫 𝐛𝐨𝐛𝐛𝐲 𝐬𝐨𝐱 جوراب ساق کوتاه دخترانه Women's ankle socks

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🚺 𝐛𝐨𝐛𝐛𝐲 𝐬𝐨𝐜𝐤𝐬 𝐨𝐫 𝐛𝐨𝐛𝐛𝐲 𝐬𝐨𝐱 جوراب ساق کوتاه دخترانه Women's ankle socks

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فعل : ۱ _ بالا و پایین پریدن ، بالا و پایین رفتن ، بالا و پایین کردن Move quickly up and down ۲ _ کوتاه کردن ( موی زن ) تا شانه ها یا کوتاه تر Cut ( ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لانگمن دیکشنری : کلاه حصیری لبه دار Stiff hat made of straw

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

in good company = in the same boat

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به نتیجه نرسیدن ، ناموفق بودن if an idea, way of behaving, or plan goes by the board, it fails to happen, ends, or is no longer possible

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

واقعی ، حقیقت ، صریح ، صادقانه Completely open and honest e. g. His plans for opening a coffee shop are completely above board

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٦

◾ برداشتن He picked up a long pipe which was covered with coins ◾ سوار کردن I shall pick you up in the car this evening ◾ یاد گرفتن ، آموختن I picked ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لانگمن دیکشنری : صفت : ۱ _ کند Not sharp : a blunt pencil ۲ _ جسور ، بی ادب ، رک Not trying to be polite فعل : کند کردن To make dull

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

لانگمن دیکشنری : اسم : اشتباه فاحش ، اشتباه لپی Stupid mistake فعل : ۱ _ اشتباه فاحش کردن Make a blunder ۲ _ با دستپاچگی حرکت کردن Move awkwardlyچ

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

زن روشنفکر ، زن فاضله ، زن فرهیخته

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خیلی به ندرت ، دیر به دیر I used to spend a lot of time in London, but now I only go there once in a blue moon قبلاً زمان زیادی را در لندن می گذراند ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

خیلی به ندرت ، دیر به دیر I used to spend a lot of time in London, but now I only go there once in a blue moon قبلاً زمان زیادی را در لندن می گذراند ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

laws in some US states preventing shops from opening on Sundays Or laws forbidding drinking , dancing , etc

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

blue blood

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لانگمن دیکشنری و vocapture : صفت : blue ( comparative bluer or more blue, superlative bluest or most blue ) ۱ _ آبی Of the color of the sky e. g. A ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

لانگمن دیکشنری : ۱ _ با چیزی محکم و سنگین به کسی یا چیزی ضربه زدن Hit with something heavy ۲ _ ( با تهدید ) کسی را مجبور کردن Force to do something b ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رعب انگیز ، دلهره آور