پیشنهادهای ایمان (٥٦٧)
عموم مردم
همزادپنداری کردن
اگر با حرف اضافه on یا upon یا across بیاد، معنی تصادفا پیدا کردن یاتصادفا ملاقات کردن یا برخورد اتفاقی میده. هم معنی با come across هستش. Workmen s ...
بر خلاف چیزی که برخی از دوستان در بالا اشاره کردند، اسم نیست، بلکه یک صفت دو کمله ای هستش به معنی خودانگیز، خودبرانگیزاننده، خودجوشاننده، خودتحریک کن ...
مثلا وقتی گفته میشه it is all about myself یعنی مهم خودمم. مثال دیگه: these days it's all about money and being rich معنی : این روزا پول و پولدار بو ...
دست خودته، با خودته، خودت مسئولش هستی، به خودت ربط داره، به خودت بستگی داره
خودمختار، خود تصمیم گیرنده ( یا خود تصمیم گیر ) ، خود تعیین کننده، خود معلوم کننده.
لحظه عصبانیت و هیجان، لحظه ای که عقل انسان کار نمیکنه و کارهایی میکنه و حرفهایی میزنه که در اون لحظه به عواقبش فکر نمیکنه
در متون اقتصادی، معنی به هم خوردن میده. مثلا به هم خوردن معامله: the deal fell apart by buyer yesterday خریدار، دیشب معامله را به هم زد.
دست به دست کردن، دست به دست رساندن،
ترجمه تحت اللفظی: مایل اضافی را بروید ( مایل اضافی را بپیمایید ) ترجمه اصطلاحی و مفهومی: سنگ تمام بگذارید. my friend goes extra mile to help me دوس ...
یکی از روش های وصله کردن میلگرد بتن مسلح ( وصله پوششی یا lap splics )
در متون مرتبط با عمران و ساخت و ساز، معنی تزئین برجسته میده. rustic terrazzo یعنی ترازوی تزئین برجسته
حق کمیسیون، پورسانت، درصد، حق دلالی
در صورتی که با in بیاد معنی متمرکز شدن میده. Honing in a missile is honing in on its target موشکی که روی هدفش قفل کرده ( متمرکز شده ) یا میشه اینطو ...
برای همه یه اندازه، یک نسخه برای همه ( پیچوندن )
برای همه یه اندازه
vertical development به معنای رشد فکری و بهبود ظرفیت فکری انسان است.
اظهار نظر مثبت و رضایت بخش افرادی که از محصول یک شرکت استفاده کرده اند.
به طور متفاوت
طرف مقابل در جلسه مذاکره
present with مواجه شدن با، رویارویی با،
کمیت سنجی سنجش کمیت تعیین مقدار تعیین کمیت
دوستان اشتباه ترجمه کردند. معنی واژه disability میشه معلولیت. معلول به انگلیسی میشه disabled
خوره Computer freak خوره کامپیوتر ( معتاد کامپیوتر )
موکول کردن تصمیم گیری به روز بعد یا دیرتر از این، عدم تصمیم گیری زودهنگام
مطرح کردن یک موضوع، یک مطلب یا بحثی را پیش کشیدن مترادف: broach a subject ، put forward a subject ، raise a subject
how do I get through to you that I hate this music چطور بهت بفهمونم که از این آهنگ متنفرم
از کاه کوه ساختن، قضیه ای را بزرگ کردن، بزرگ جلوه دادن، مبالغه کردن، چیزی را گنده کردن. my father always blow things out of proportion پدرم همیشه از ...
he dwell on the negative aspects of his life او مدام به جنبه های منفی زندگی اش فکر میکند ( دائما فکرش مشغول جنبه های منفی زندگی اش است )
he always called my friend's name rudely. next time is the last straw. او همیشه اسم دوستم را با بی ادبی صدا میزد. دفعه بعدی، دفعه آخر است ( یعنی دفع ...
you can't make tea, let alone prepare a dinner for ten تو نمیتونی چای درست کنی، چه برسه به اینکه برای ده نفر شام درست کنی.
boss is in the mood for nothing today. don't wander around here. if I wander around here, what will happen? he will let out an angry oath to say the ...
mom! I got 97 out of 100 on English exam it's great. keep it up مامان! امتحان انگلیسی را از 100 ، 97 گرفتم. عالیه. ادامش بده ( به گرفتن نمرات این چن ...
he walk so fast that no one can keep up with him اینقدر سریع راه میرود که کسی به پایش نمیرسد
success secret of mine comes down to two things: working hard and trusting in God رمز موفقیت من در دو چیز خلاصه میشود: سخت کوشی و توکل بر خدا
در این عبارت، به جای come میتوان از boil استفاده کرد که در نهایت مفهوم مشابهی را میرساند.
some TV programs get me bored to death. برخی از برنامه های تلویزیون مرا تاحد مرگ خسته میکنند ( عبارت های معادل: مرا شدیدا خسته میکنند، شدیدا حوصله ا ...
بسیار خسته، بی نهایت خسته
we know you're an trustworthy person. we know you're understanding. we know you love our daughter, but the bottom line is that you need to find a goo ...
I have nothing against coming to party, but I prefer to be alone. با آمدن به مهمانی مشکلی ندارم، ولی ترجیح میدهم تنها باشم.
she went through the trouble of cooking her husband's favorite food but he ate nothing of it. او زحمت درست کردن غذای مورد علاقه شوهرش را به خود داد، ...
از لغات مربوط به حوزه بازاریابی و فروش است. به زبان ساده، یک مشتری ( customer ) قبل از اینکه از نظر ما مشتری باشد ( مشتری کسی است که بستن قرارداد با ...
the job offer was so great that he couldn't pass it up پیشنهاد شغلی آنقدر عالی بود که نتوانست آنرا رد کند ( نتوانست قبول نکند )
it's Ramadan. don't pass up this great opportunity for purging در ماه رمضان هستیم. این فرصت عالی برای تطهیرسازی را از دست نده.
women usually don't take the initiative when talking to opposite sex. موقع صحبت با جنس مخالف، معمولا زنان پیشقدم نمیشوند.
I think I will get a great grade on math exam that'll be the day فکر کنم نمره امتحان ریاضیم توپ بشه! حتم! ( جواب طعنه آمیز که در اصل منفی است. یعنی ...
sometimes addiction to drugs begins when our friend say to us: don't be afraid! smoking only one cigarette won't damage you. take it and give it a sh ...
don't bottled up your feelings, try to get them off your chest احساساتت را توی خودت نگه ندار. بریزشون بریز.
از چی ناراحتی، از چی نگرانی؟ چی شده؟ what's eating you? I got a bad grade on chemistry exam از چی ناراحتی؟ ( چِت شده؟ ) در امتحان شیمی یه نمره بد ...