پیشنهادهای هومن حاجی کریمی (٦٣)
متشنج the atmosphere is tense جو متشنج است.
یه خط در میون
رد کردن ( گذر کردن از یک مطلب بدون خواندن آن )
تو محاوره ی فارسی خیلی متداول نیست به همین خاطر برای فارسی زبان ها، موقع یادگیری انگلیسی ملموس نیست. ولی وقتی یه رستوران یا کافه میرید که گارسون مودب ...
پرمدعا
حزن انگیز
دور - دور
It's not my cup of tea Thanks for inviting me, but concerts are not really my cup of tea. از دعوت شما خیلی ممنونم ولی خیلی به کنسرت علاقه ای ندارم ...
در محاوره "رلستشو بخوای"
تخته پوستر، مقوای آگهی
تعداد زیادی محصول که تحت یک نام تجاری ( برند ) تولید می شوند
to help someone to improve, especially through training or practice: Her new piano teacher has really brought her on. کمک به یک فرد برای پیشرفت کرد ...
( TRANSITIVE ) if you play out a situation, you pretend that it is really happening نقش بازی کردن Ex: Children often play out quite violent scenes بچ ...
the rate of a person's progress in gaining experience or new skills. سرعت پیشرفت یک فرد در کسب تجربه یا مهارتهای جدید
امتحان جامع یعنی از اول تا جایی که خوانده شده گرفته می شود
طبیعت ثانوی رفتار یا صفتی اکتسابی که به واسطه ٔ اعمال و بکارگیری طولانی، ذاتی و طبیعی به نظر می رسد ( حسین بشری )
گیاه گلدانی
در طبقات بالای جامعه
هیپوکمپ یا اَسبک: قسمتی از دستگاه کناره ای ( سیستم لیمبیک ) مغز که مرکز یادگیری و حافظه می باشد.
in the same way به روشی مشابه
ساختار ماکروسکوپی در مقابل ساختار میکروسکوپی شاخه ای از علم کالبد شناسی که به بررسی بافت ها و ساختار های ماکروسکوپی بافت ها و ارگان ها می پردازد
وسایل آتش بازی
کیف گردنی
تنظیمات
a person who purveys, provides, or supplies تدارک بیننده، مهیاکننده، تامین کننده، فراهم آورنده
شمار زیادی
بازارگرمی کردن
آموختن، یادگرفتن
lacking distinction; unexceptional. معمولی Tony’s career as a baseball player was short and undistinguished دوران بازیگری تونی به عنوان بازیکن بیسبا ...
play a part if something or someone plays a part in something else, they are involved in it play a part in Health education will play a part in prep ...
If you say that something goes a long way towards doing a particular thing, you mean that it is an important factor in achieving that thing. عاملی ...
as the maxim goes مترادف آمریکایی
مترصد زمان مناسب بودن
اندوخته شدن More knowledge banked دانش بیشتری اندوخته شد
خودفهمی - خودبینشی
the subjects that you study in high school or college دروسی که در کالج یا دبیرستان خوانده می شوند
به آرامی، تبدیل به چیزی شدن ( به چیز دیگری تبدیل شدن )
بدون خطا
Stumped از دادن جواب عاجز شدن
سه گام در بسکتبال
منطبق با
— and counting used to say that a figure is constantly increasing. برای نشان دادن اینکه رقم یا عدد ذکر شده همچنان در حال افزایش است "nearly seven y ...
به طور طیعی، در طبیعت
عرشه سقف، سازه ای مانند پارکینگ در خانه های ویلایی که بخشی از سقف خانه نیست اما به آن متصل بوده و می توان از آن به عنوان بالکن استفاده نمود
Lie in Something to exist or be found in something وجود داشتن یا یافت شدن در چیزی
قدرت تشخیص
یادگیری بادوام
Fail - Safe system سیستم ایمنی از خرابی
( از ترس یا هیجان ) لرزه بر اندام انداختن
is kept to a minimum: to make something as small, few, or little as possible چیزی را به کوچکترین، اندک ترین یا ناچیز ترین حد ممکنه درآوردن