boastful
/ˈboʊstfəl//ˈbəʊstfəl/
معنی: لافزن، خود ستا، چاخان، متظاهر
معانی دیگر: به خود بالنده، پزی، لافنده
بررسی کلمه
صفت ( adjective )
مشتقات: boastfully (adv.), boastfulness (n.)
مشتقات: boastfully (adv.), boastfulness (n.)
• : تعریف: tending to boast or characterized by boasting.
• متضاد: modest
• مشابه: arrogant, conceited, haughty, pompous, pretentious, self-important
• متضاد: modest
• مشابه: arrogant, conceited, haughty, pompous, pretentious, self-important
- He was always so boastful that I never believed half of what he said about himself.
[ترجمه فواد بهمنی] همیشه انقدر لاف میزد که من نصف حرف هایش راجع به خودش را باور نکردم.|
[ترجمه گوگل] او همیشه آنقدر مغرور بود که من هرگز نیمی از آنچه را که در مورد خودش می گفت باور نکردم[ترجمه ترگمان] همیشه آنقدر لاف می زد که من هرگز نصف چیزهایی را که درباره خودش می گفت باور نمی کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- "Best in the world" seems like a boastful statement that is unlikely to be true.
[ترجمه فواد بهمنی] به نظر میرسد که عبارت "بهترین در دنیا" یک لاف است که بعید است درست باشد.|
[ترجمه گوگل] به نظر می رسد "بهترین در جهان" یک جمله لاف زننده است که بعید است درست باشد[ترجمه ترگمان] او می گوید: \" به نظر می رسد بهترین فیلم در دنیا یک جمله پر لاف باشد که بعید است درست باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I get tired of her being so boastful of her children's accomplishments.
[ترجمه تورو سننه قربونم بری...!] من از لافهای او از موفقیت فرزندانش خسته شدم|
[ترجمه Zahra.z] از اینکه او آنقدر درمورد موفقیت های فرزندانش دروغ می گوید خسته شده ام.|
[ترجمه گوگل] من از اینکه او اینقدر به دستاوردهای فرزندانش مباهات می کند خسته شده ام[ترجمه ترگمان] من از او خسته می شوم که این قدر لاف زن و کمالات فرزندان او باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. he is a boastful man
او آدم خودستایی است.
2. He labeled the boastful man a liar.
[ترجمه گوگل]او به مرد لاف زن برچسب دروغگو زد
[ترجمه ترگمان]مرد مغروری را دروغ گو خطاب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مرد مغروری را دروغ گو خطاب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Without wanting to sound too boastful, I think we have the best television programmes in the world.
[ترجمه گوگل]بدون اینکه بخواهم خیلی فخرفروشانه به نظر برسم، فکر می کنم ما بهترین برنامه های تلویزیونی جهان را داریم
[ترجمه ترگمان]بدون اینکه بخواهم بیش از حد ازخودراضی صدا کنم، فکر می کنم ما بهترین برنامه های تلویزیونی در دنیا را داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بدون اینکه بخواهم بیش از حد ازخودراضی صدا کنم، فکر می کنم ما بهترین برنامه های تلویزیونی در دنیا را داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He could not bring himself to like the boastful, vain Arabella.
[ترجمه گوگل]او نمی توانست خود را به آرابلای مغرور و بیهوده علاقه مند کند
[ترجمه ترگمان]او نمی توانست خود را به این لاف و گزاف، آرا و آرا بی هوده بکشاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او نمی توانست خود را به این لاف و گزاف، آرا و آرا بی هوده بکشاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. I'm not being boastful.
6. The tower is a statement of arrival, as boastful and triumphant as the Tughluk buildings around me were understated and austere.
[ترجمه گوگل]برج بیانیه ورود است، به همان اندازه که ساختمان های طغلوک در اطراف من کم ارزش و ریاضت بودند، مغرور و پیروزمندانه
[ترجمه ترگمان]این برج یک بیانیه ورود است، همان طور که ساختمان های اطرافمان در اطراف من، ساده و خشن بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این برج یک بیانیه ورود است، همان طور که ساختمان های اطرافمان در اطراف من، ساده و خشن بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He is so boastful, so ready to justify himself.
[ترجمه گوگل]او بسیار مغرور است، آنقدر آماده است که خود را توجیه کند
[ترجمه ترگمان]خیلی لاف زن است، خیلی هم آماده است که خودش را تبرئه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]خیلی لاف زن است، خیلی هم آماده است که خودش را تبرئه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Love is never boastful, or conceited, or rude; never selfish, not quick to take offense.
[ترجمه گوگل]عشق هرگز فخرفروشی، خودپسندی، یا گستاخ نیست هرگز خودخواه نباشید، زود توهین نکنید
[ترجمه ترگمان]عشق هرگز لاف نمی زند، یا مغرور، یا مغرور؛ هرگز خودخواه نیست که جسارت آن را به خود بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]عشق هرگز لاف نمی زند، یا مغرور، یا مغرور؛ هرگز خودخواه نیست که جسارت آن را به خود بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. We'd always been boastful, conspicuous, triumphalist in our love; now we had to tell the World.
[ترجمه گوگل]ما همیشه در عشقمان فخرفروش، آشکار و پیروز بوده ایم حالا باید به دنیا می گفتیم
[ترجمه ترگمان]ما همیشه در عشق خود لاف می زدیم، اما حالا مجبور بودیم به دنیا بگوییم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ما همیشه در عشق خود لاف می زدیم، اما حالا مجبور بودیم به دنیا بگوییم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He also seemed to be rather boastful and above himself.
[ترجمه گوگل]او همچنین به نظر می رسید که نسبتاً مغرور و بالاتر از خودش است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که او بیش از حد مغرور است و بالاتر از خودش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که او بیش از حد مغرور است و بالاتر از خودش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. After a few drinks, he always became boastful about his wartime activities.
[ترجمه گوگل]پس از چند نوشیدنی، او همیشه از فعالیت های دوران جنگ خود می بالید
[ترجمه ترگمان]پس از چند نوشیدنی، او همیشه در مورد فعالیت های زمان جنگ خود لاف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پس از چند نوشیدنی، او همیشه در مورد فعالیت های زمان جنگ خود لاف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He is boastful of [ about ] his house.
[ترجمه گوگل]او به خانه خود می بالد
[ترجمه ترگمان]اون لاف زن در مورد خونه ش هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اون لاف زن در مورد خونه ش هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He is boastful of his learning.
[ترجمه گوگل]او به یادگیری خود می بالد
[ترجمه ترگمان]او از دانش و دانش خود مباهات می ورزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او از دانش و دانش خود مباهات می ورزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. His action is a satire on his boastful pretension.
[ترجمه گوگل]اقدام او طنزی است بر تظاهر لاف زننده اش
[ترجمه ترگمان]این عمل a بر ادعای boastful است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این عمل a بر ادعای boastful است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
لافزن (صفت)
boastful, vainglorious, thrasonical
خودستا (صفت)
ostentatious, braggart, blowhard, boastful, swank, vainglorious, self-opinionated, self-praising, stuck-up
چاخان (صفت)
boastful, spread-eagle
متظاهر (صفت)
ostentatious, braggart, boastful, hypocritical, pretending, simulating, making believe, prudish
به انگلیسی
• arrogant, proud
if someone is boastful, they talk too proudly about something that they have done or something that they own.
if someone is boastful, they talk too proudly about something that they have done or something that they own.
پیشنهاد کاربران
چاخان - لاف زن
لاف زن , خودستا
– He is a boastful man
– He labeled the boastful man a liar
– I tried to emphasize my good points without sounding boastful
– He is a boastful man
– He labeled the boastful man a liar
– I tried to emphasize my good points without sounding boastful