تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

مبرم، اورژانسی : pressing need عدیده: pressing problem اساسی و مهم، درخور توجه a pressing question

پیشنهاد
٢

۱ - بعد از وقفه ای کوتاه یا طولانی دوباره به روال قبل برگشتن، To return to routine to find your rhythm once more ۲ - خود را با شرایط جدید وفق دادن، ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

رابطه نزدیک/خوب بین افراد را بهم زدن اختلاف افکندن دشمنی بین افراد انداختن To spoil/damage the good/close friendship that between people have To ca ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

تمایل زیاد، کشش، علاقه وافر, Penchant Affinity Disposition Liking Inclination Affection Fondness Taste Preference

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

چه بد! Is used to indicate disappointment

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Boxing without wearing gloves

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

باتلاق شنی Fine sand saturated with water often found near rivers or coasts Peoplr cant drown in quicksands because they are less dense than them.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

در گل فرو رفتن to get stuck in mud گرفتار شدن یا بودن، گیر افتادن، غرق ( در مشکلات ) بودن To be trapped in a difficult/sticky situation Entrap E ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

قدم زدن بدون هدف خاصی، پرسه زدن، پلکیدن To pass time idly, without doing anything in particular Hang around Dawdle !Don't lollygag! Or we will m ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

۱ - موضوعی را عَلَم کردن و روی آن مانور دادن مهم جلوه دادن بزرگنمایی کردن Emphasize or exaggerate the extent or importance of something ۲ - درست ک ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Informal, US گرفتی؟ افتاد؟

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

حقیقت تلخ؟!! حقیقتی که اعتراف بهش خیلی سخته. A truth that is difficult to admit A truth that is difficult to accept The fact that powerful sexu ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

تجلی، ظهور، نمود، • The universe is an emanation of the essence of the Creator • some emanations of his personality

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

مدت ها قبل، مدت ها ( ست ) Long ago They have long since tried to pass the law at every available opportunity

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مسئولیت، تعهد، وظیفه، بار Obligation Responsibility Burden Load We put or responsibility on someone or their shoulders The onus is on the world ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

فصیح، بلیغ، نافذ، روشن، بارز Articulate Sharp Keep Clear cut Incisive Vigorous Cutting Clear Distinct

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

غیر طبیعی، ساختگی، تصنعی، نمایشی ، متظاهرانه Affected Not natural Artificial Forced Pretentious Insincere Yet a lot of the dialogue still soun ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Trinket

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

اشیا زینتی و جواهرات بدل ارزان قیمت Knick knack

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

به صورت خیلی افراطی تزئین شده, بیش از حد براق زشت و کج سلیقه و مبتذل طراحی، دکوراسیون و یا اشیاء عامه پسند بدلی آبارتلی به ترکی Overly ornamented ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱ - قسمت کم رودخانه ( گدار ) که میتوان بدون قایق از آن گذشت. A shallow point of a river which can be crossed on foot ۲ - از قسمت کم عمق رودخانه گذشت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Informal خیلی سرش شدن Means one knows a lot about something from their own experiencees and are good at it Shakespeare knew a thing or two . about ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

:Slang اصیل Being yourself and not afraid of saying your opinions without regard to what people might think

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

۱ - با حال Cool, very good • Your nick is dope ۲ - مواد مخدر Any type of illegal drug like marijuana

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

خود را برای تحمل سختی ها و مشکلات احتمالی آماده کردن Brace پیه چیزی را به تن مالیدن جانئوی یاغلا ( به ترکی ) To prepare yourself mentally or emoti ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

فرح بخش، نشاط آور، شادی آور Something that makes you excited, very happy, elated or thrilled Refreshing Bracing

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

یهویی تکان خوردن to shake or move with a sharp, abrupt, rough or jetky move یکه خوردن، شوکه شدن to be shocked, surprised or disappointed suddenly ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

۱ - دنیا دیده، با تجربه، Well - rounded Versed Experienced and sophysticated a person who has a personality which is fully developed in all aspect ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بدون برنامه ریزی کافی و دقیق بدون دقت و توجه لازم انجام شده Antonym = well - thought - out Done or produced without careful and thorough considerat ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

استثنایی در نوع خود بی نظیر تک منحصر به فرد بی همتا Unique Exceptional Singular Striking One and only a person or thing that is not like any other ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

تحقیر کردن، مسخره کردن، انتقاد کردن، خراب کردن کسی با گفتن حرفای تمسخرآمیز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

اختلاف، دشمنی، خصومت Hostility Opposition Enmity We usually feel antagonism toward some or something Shared/mutual/longrun/deep/temporal politic ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Rehearsal

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

تمرین قبل از اجرا ( نمایش، سخنرانی، . . ) Dry run To practice in preparation for a public performance • You’re there in rehearsal sometimes for ho ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

در اوجِ به شدت با تمام قوا My classes are in full swing

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

۱ - متفرق کردن To officially order someone to stop standing and go somewhere else !Move along = واینستا. . برو. . برو جلو. . برو کنار. . حرکت کن. . ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

و به تبع آن consequently بنابراین

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

به فنا رفتن To collapse

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

شانس آوردن بر خلاف انتظارها ظاهر شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

تعریف و تمجید کسی را برای دیگری کردن To talk about good qualities of someone to someone else توصیه یا سفارش کسی را به دیگری کردن Recommend

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

درست به موقع توم زامانی ( به ترکی )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

پهنه عرصه صحنه گستره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

کاملا مطلع بودن Be closely informed about I am very well abreast of the politics and general knowledge of our country ( because I keep abreast of ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

فشرده درس خواندن/ مطالعه کردن British To study intensively So basically, I just used to attend my school, mug up some stuff for my exams and pass ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

تا حدی، تا حدودی از یه جهت ، از جهتی از یه منظری یه جورایی - To a limited extent or degree - In one aspect She is married in case you are wonde ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

دیده بان، ناظر، مدافع Gaurdian Defender Protector • the watchdog for human rights : دیده بان حقوق بشر • Media watchdog groups • the watchdog rep ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

همون معادل ضرب المثل فارسی : عجله کار شیطونه Doing things too quickly results in poor endings

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

To set a precedent الگویی برای اتفاقات مشابه در آینده شدن دب قویماخ ( ترکی ) ??Creating a new norm Mr. President's violation of law would set a ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

واضح، آشکار، ساده، مثل روز روشن Very obvious Very clear Very easy to see • They telling us plain as day

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

Also; on the run To be on the lam To go on the lam فراری fugitive در حال فرار ( از دست قانون یا پلیس ) in escape status Escape or hide from th ...