tiddly


(انگلیس - عامیانه) مست، پاتیل، (انگلیس) کوچک، ریزه

جمله های نمونه

1. All I got to eat was a tiddly little biscuit.
[ترجمه گوگل]تنها چیزی که باید بخورم یک بیسکویت کوچک و مرتب بود
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که باید بخورم یک تکه بیسکوییت شکلاتی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. All you ate was a tiddly little piece of cake.
[ترجمه گوگل]تنها چیزی که خوردی یک تکه کیک بود
[ترجمه ترگمان] تنها چیزی که خوردی یه تیکه کیک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Two tiddly biscuits with cheese on? You can't call that a proper meal!
[ترجمه گوگل]دو بیسکویت مرتب با پنیر؟ شما نمی توانید آن را یک وعده غذایی مناسب بنامید!
[ترجمه ترگمان]دوتا بیسکوییت شکلاتی با پنیر؟ شما نمی توانید آن را یک وعده غذای درست صدا کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The tiddly ball completed the journey in his wrinkled hand.
[ترجمه گوگل]توپ مرتب سفر را در دست چروکیده او کامل کرد
[ترجمه ترگمان]توپ tiddly سفر را در دست چروکیده او تکمیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I feel a bit tiddly.
[ترجمه گوگل]کمی احساس بی نظمی دارم
[ترجمه ترگمان] یه کم احساس گناه می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His store is big in Beijing, tiddly elsewhere but still ambitious.
[ترجمه گوگل]فروشگاه او در پکن بزرگ است، به طور مرتب در جاهای دیگر اما همچنان جاه طلب است
[ترجمه ترگمان]فروشگاه او در پکن بزرگ است، اما در جایی دیگر، اما هنوز جاه طلبانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. At literary parties, tiddly in a trice, she could be the life and soul, mistaking the queen for Vera Lynn loudly and to her face, or inviting men to join her under the piano.
[ترجمه گوگل]در مهمانی‌های ادبی، به طور مرتب، او می‌توانست جان و روح باشد، ملکه را با صدای بلند و با چهره‌اش اشتباه بگیرد، یا از مردان دعوت کند تا زیر پیانو به او ملحق شوند
[ترجمه ترگمان]در مهمانی های ادبی، در یک چشم به هم زدن، او می توانست جان و جان باشد، و ملکه را با صدای بلند برای ورا لین و به صورت او دعوت می کرد، یا از مردها دعوت می کرد که در زیر پیانو به او ملحق شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Two tiddly biscuits with cheese on?
[ترجمه گوگل]دو بیسکویت مرتب با پنیر؟
[ترجمه ترگمان]دوتا بیسکوییت شکلاتی با پنیر؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You don't want to drive here on a dark night if you're a bit tiddly. The mud sucks you down like quicksand in places.
[ترجمه گوگل]اگر کمی مرتب هستید، نمی خواهید در یک شب تاریک اینجا رانندگی کنید گل و لای در جاهایی مثل شن روان تو را می مکد
[ترجمه ترگمان]تو که نمی خوای در تاریکی شب اینجا رانندگی کنی گل تو رو مثل یه ریگ روان تو جاه ای دی گه خراب می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• (british slang) somewhat drunk, tipsy; little, small
someone who is tiddly is rather drunk:an informal word.
something that is tiddly is very small:an informal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس