beastly

/ˈbiːstli//ˈbiːstli/

معنی: حیوان صفت، جانوروار
معانی دیگر: حیوان مانند، جانور خوی، وحشی، سبع، بی ادب، ناخوشایند، بد، زننده، (انگلیس - عامیانه) خیلی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: beastlier, beastliest
مشتقات: beastliness (n.)
(1) تعریف: of or like a beast in appearance or manner.
مترادف: bestial, brutish, swinish
مشابه: animal, barbaric, barbarous, savage

- A beastly howl came from the forest.
[ترجمه گوگل] صدای زوزه وحشی از جنگل بلند شد
[ترجمه ترگمان] زوزه وحشتناک از جنگل امده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He stared at us with a beastly grin.
[ترجمه گوگل] با پوزخند وحشیانه ای به ما خیره شد
[ترجمه ترگمان] با پوزخندی وحشتناک به ما خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (informal) disagreeable; disgusting; nasty.
مترادف: abominable, disagreeable, disgusting, execrable, horrible, horrid, loathsome, nasty, repulsive, vile
متضاد: pleasant
مشابه: abhorrent, atrocious, detestable, hateful, mean, odious, offensive, sordid, unpleasant

- His behavior towards her was truly beastly.
[ترجمه گوگل] رفتار او با او واقعاً وحشیانه بود
[ترجمه ترگمان] رفتار او نسبت به او واقعا وحشتناک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The weather's been beastly this month.
[ترجمه ثریا] آب وهوا در این ماه خیلی ناگوار بوده است
|
[ترجمه گوگل] هوا در این ماه بد بود
[ترجمه ترگمان] این ماه هوا خیلی سرد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. beastly bad news
خبر خیلی بد

2. a beastly cut on the knee
زخم بدی بر زانو

3. the beastly behavior of the occupying troops
رفتار ددمنشانه ی سربازان اشغالگر

4. what beastly weather!
عجب هوای بدی !

5. He was so beastly, you've no idea.
[ترجمه گوگل]او خیلی وحشی بود، شما نمی دانید
[ترجمه ترگمان]اون خیلی وحشتناک بود، تو هیچ ایده ای نداری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Don't be so beastly to him!
[ترجمه گوگل]با او اینقدر وحشی نباش!
[ترجمه ترگمان]خیلی با او بدرفتاری نکن!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We've had beastly weather all summer.
[ترجمه گوگل]تمام تابستان هوای وحشی داشتیم
[ترجمه ترگمان]تمام تابستان هوا بد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The dirty pub is a beastly place.
[ترجمه گوگل]میخانه کثیف یک مکان وحشی است
[ترجمه ترگمان]کافه کثیف جای خیلی وحشتناکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Why are you being so beastly to me?
[ترجمه گوگل]چرا اینقدر با من وحشی رفتار می کنی؟
[ترجمه ترگمان]چرا اینقدر با من بدرفتاری می کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. That's absolutely beastly of him.
[ترجمه گوگل]این کاملاً وحشیانه از اوست
[ترجمه ترگمان]خیلی وحشتناک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But it was beastly, their violence and our fear of violence.
[ترجمه گوگل]اما خشونت آنها و ترس ما از خشونت وحشیانه بود
[ترجمه ترگمان]اما این خشونت، خشونت آن ها و ترس از خشونت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His beastly gloating hands touching me.
[ترجمه گوگل]دستان وحشی و وحشی او مرا لمس می کند
[ترجمه ترگمان]دست های gloating و خیره او مرا لمس می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If you want a beastly dull wedding party, don't bring Lulu.
[ترجمه گوگل]اگر می خواهید یک جشن عروسی کسل کننده وحشیانه داشته باشید، لولو را نیاورید
[ترجمه ترگمان]اگه یه جشن عروسی مزخرف می خوای لولو رو نیار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It had been a beastly day and Caroline had been so silly at supper.
[ترجمه گوگل]آن روز یک روز وحشی بود و کارولین هنگام شام بسیار احمقانه بود
[ترجمه ترگمان]روز بدی بود و کارولین در شام خیلی احمق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It's beastly cold outside!
[ترجمه گوگل]بیرون خیلی سرده!
[ترجمه ترگمان]بیرون خیلی سرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حیوان صفت (صفت)
brute, brutal, beastly

جانوروار (قید)
beastly

انگلیسی به انگلیسی

• animalistic, of beasts; brutal
beastly means very unpleasant, unkind, or spiteful; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

beastly temper = خلق و خوی وحشی
محشرِ!
very good, excellent, cool, awesome
. The festival was beastly

بپرس