milquetoast

/ˈmɪlkˌtoʊst//ˈmɪlktəʊst/

(امریکا) آدم کمرو و تعارفی

جمله های نمونه

1. Voltaire, he insists, was a milquetoast careerist, too concerned with his own reputation and his comfortable life to say anything truly unsettling.
[ترجمه گوگل]او اصرار می‌کند که ولتر یک حرفه‌ای دوست‌داشتنی بود، آن‌قدر نگران شهرت و زندگی راحت‌اش بود که نمی‌توانست چیزی واقعاً ناراحت‌کننده بگوید
[ترجمه ترگمان]او اصرار دارد که ول تر که به شهرت خود و زندگی راحت خود بسیار علاقه مند است، می گوید که چیز واقعا نگران کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Psychology is diseased person, milquetoast careful with!
[ترجمه گوگل]روانشناسی فرد بیمار است، مراقب باشید!
[ترجمه ترگمان]روان شناسی، فرد بیمار است و با دقت به آن نگاه می کند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Nurtured and reshaped a little, however, that milquetoast quality becomes that tenderness that you, as a man, sorely need.
[ترجمه گوگل]با این حال، با پرورش و تغییر شکل آن، کیفیت میلکتواست به لطافتی تبدیل می شود که شما به عنوان یک مرد شدیداً به آن نیاز دارید
[ترجمه ترگمان]با این حال، کمی تغییر شکل داد و تغییر شکل داد، با این حال، کیفیت milquetoast به این مهربانی تبدیل می شود که شما، به عنوان یک مرد شدیدا به آن نیاز دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The hapless milquetoast is wanted for being an" alien" and he is captured by a band of guerrillas who want to recruit him to their cause.
[ترجمه گوگل]میلکتواست بدبخت به دلیل "بیگانه" بودن تحت تعقیب است و توسط گروهی از چریک ها که می خواهند او را برای هدف خود استخدام کنند دستگیر می شود
[ترجمه ترگمان]The نگون بخت به عنوان یک \"بیگانه\" شناخته می شود و او توسط گروهی از چریک های که می خواهند او را به نهضت خود جذب کنند دستگیر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You think you've poked fun at a milquetoast academic. Well, you've forgotten one thing: I am also a son of the Lone Star state.
[ترجمه گوگل]شما فکر می کنید با یک آکادمیک milquetoast مسخره کرده اید خوب، شما یک چیز را فراموش کرده اید: من هم پسر ایالت لون استار هستم
[ترجمه ترگمان]تو فکر می کنی با یک شخصیت ترسوی دانشگاهی سر و کار داری خوب، یک چیز را فراموش کرده ای: من هم پسر ایالت Lone هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Whatever the different roles assigned, Palin invariably personified a sweatily ingratiating Milquetoast; and so forth.
[ترجمه گوگل]نقش‌های متفاوتی که تعیین می‌شد، پیلین همیشه یک میلکتواست عرق‌آور را به تصویر می‌کشید و غیره
[ترجمه ترگمان]هر چه نقش های متفاوت واگذار شود، پالین به طور ثابت a sweatily ingratiating را نشان می دهد، و به همین ترتیب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. So how powerful, small today make up risk dead uncover secret ahead of schedule to everybody, if you are milquetoast, that ten million is entered by accident!
[ترجمه گوگل]پس چقدر قدرتمند، کوچک امروز، راز خطر مرده را زودتر از موعد مقرر برای همه می‌سازد، اگر شما میلکتواست هستید، این ده میلیون به طور تصادفی وارد شده است!
[ترجمه ترگمان]بنابراین، اگر شما milquetoast باشید، این ده میلیون نفر به طور تصادفی وارد می شوند، امروز چه قدر کوچک و کوچک است که جان خود را از دست بدهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But it's hard to move from being an assistant who serves as a buffer between the players and a coach they think is milquetoast to ruling with an iron fist.
[ترجمه گوگل]اما انتقال از دستیار بودن که به عنوان حائل بین بازیکنان و مربی ای که فکر می کنند میلکت است به حکمرانی با مشت آهنین عمل می کند، دشوار است
[ترجمه ترگمان]اما حرکت از یک دستیار که به عنوان یک حایل بین بازیکنان و یک مربی که فکر می کنند با مشت آهنین حاکم است، دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Foreign policy planners fear the U. S. A gets a Milquetoast reputation abroad.
[ترجمه گوگل]برنامه ریزان سیاست خارجی می ترسند که ایالات متحده در خارج از کشور شهرت Milquetoast پیدا کند
[ترجمه ترگمان]برنامه ریزان سیاست خارجی از ایالات متحده می ترسند اس شهرت خوبی در خارج از کشور به دست می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You don't get those kinds of results by being a milquetoast, and Sokol -- as driven an executive as I've met -- rubbed a lot of people the wrong way.
[ترجمه گوگل]چنین نتایجی را نمی‌توان با یک دوست‌داشتنی به دست آورد، و سوکول - به اندازه‌ای که من دیده‌ام، یک مدیر اجرایی رانده - بسیاری از مردم را به اشتباه مالش داد
[ترجمه ترگمان]شما از این نوع نتایج استفاده نمی کنید، و Sokol - - به عنوان مدیر اجرایی که من دیده ام - - خیلی از مردم را به روش اشتباهی مالش دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Her mother has arranged for her marriage to a milquetoast wimp of a man.
[ترجمه گوگل]مادرش مقدمات ازدواج او را با مردی به نام میلکتواست فراهم کرده است
[ترجمه ترگمان]مادرش ترتیب ازدواج او با یک مرد ولگرد را داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• coward; shy person; one who is easily dominated, spineless

پیشنهاد کاربران

بچه ننه، بی اراده، کمرو و ضعیف، ترسو و بزدل، سوسول
( به ترکی: باشنا دوی چوریین الینن آل, یاضغ )
A timid, sissy, weak, cowardly, submissive, meek man or boy
You have raised a milquetoast, not a man

بپرس