پیشنهاد‌های فانکو آدینات (١,٥٣٠)

بازدید
٢,٠٤١
تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

?How can you arrest someone're relying on a hunch چگونه می توانی کسی از از روی شک دستگیر کنی؟

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

dont want no cheering up نمی خواهند خوش باشند.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

ایرمان: سنسکریت: اریمن ariman ( یار، دوست ) اوستایی: اَئیریَمنه airyamana ( نام فرشته ی نگهبان صلح، آشتی دوستی و شادی و خوشبختی، خوشبختی دهنده، آرا ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تدبر: یعنی رفتن به پشت صحنه است و به معنی پشت سر و عاقبت نیست؛ زیرا عاقبت یا پیامد برای کاری گفته می شود؛ و هنگامی که در قرآن گفته شده چرا در قرآن تد ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ارمس ormas: این واژه در زبان سغدی به معنی تسکین، تسلی است.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بهمن: اوستایی: vahmna، vahuman؛ سغدی: vahman؛ مانوی و پهلوی: vahman ( اندیشه ی نیک ) .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بهرام: این نام در اوستایی: ورثره بَئُذه vereşrabaoża؛ در مانوی و پهلوی: vahrām. پیروزی، در آستانه ی پیروزی.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٣

Cheer Up, Dear خواهرم، غصه نخور Cheer up خوشحال باش Well, you've cheered up a bit خب، شنگول به نظر میایی.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Frodo breathed again فرودو نفس راحتی کشید

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

I can breathe again دوباره می توانم نفس بکشم

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

The horses stopped to breathe again اسب ها ایستادند تا نفسی تازه کنند.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تنفس: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: شینابا ( کردی: shenabā ) .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شالی: این واژه در سنسکریت: صالی śāli یعنی به کار رونده در مهمانی ( برنج ) می باشد.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

شاخه: در سنسکریت: صاکهه و صاکها śākhā، śākha؛ در اوستایی: یخشتی yaxshti؛ در سغدی: شنخه shanxe؛ در پهلوی: شاک shāk ( شاخ ) .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

مدرسه: درس واژه ای عربی نیست؛ در اوستایی دَرِس dares و در سنسکریت درص darś به معنی نشان دادن، آموزاندن، نمایاندن بوده است؛ که به عربی راه یافته و معن ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٤

احتمالی:همتای پارسی: کاباتی kābāti ( سغدی: każbāt ) لگینی legini ( کردی ) ،

پیشنهاد
٠

احتمال قریب به یقین: همتای پارسی: لگین افترlegin eftar ( کردی ـ سغدی ) احتمال قوی: همتای پارسی: لگین گرف legin garf ( کردی ـ سغدی ) احتمال زیاد: هم ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

احتمال زیاد: همتای پارسی: لگین تم legin tom ( کردی ـ خراسانی ) احتمال قوی: همتای پارسی: لگین گرف legin garf ( کردی ـ سغدی ) احتمال قریب به یقین: هم ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

احتمال قوی: همتای پارسی: لگین گرف legin garf ( کردی ـ سغدی ) احتمال زیاد: همتای پارسی: لگین تم legin tom ( کردی ـ خراسانی ) احتمال قریب به یقین: هم ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

احتمال: آنچه به ذهن کسی در باره ی پیش آمدن یا نیامدن رخدادی یا پیدایش چیزی می آید؛ نسبت میان موارد دلخواه و ممکن که با آنها می توان میزان شانس را برآ ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

بردیا: این نام در فرهنگ واژه های اوستا نیست؛ و روشن نیست نگارنده ی فرهنگ اسم ها با چه سندی نوشته در اوستایی به معنی بلند پایه است؛ در پهلوی، پارتی، م ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد

نقاش: این واژه از ریشه ی عربی نقش گرفته شده است نه از واژه ی نخش؛ زیرا چنین واژه ای در زبان های اوستایی، پارتی، مانوی، سغدی و پهلوی نیست؛ در پهلوی نَ ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

عاشق: کسی که دلباخته ی دیگری شده و احساس وابستگی سختی به او پیدا کرده و نشانه های آن را نمایان می سازد و به دنبال دستیابی به آن است و برای خشنودی او ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

منطقه البروج: همتای پارسی این ترکیب عربی، این است: مِرگاچَکرا mergācakrā ( سنسکریت: mregacakra ) .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همتای پارسی این واژه ی عربی شده، این واژه ی سغدی است: ژون žun.

پیشنهاد
٠

به جایی از بیل که دسته در آن فرو می رود، آستین بیل گفته می شود.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کثرت: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: اشگا eshgā ( پهلوی: shgah ) پونجه punje ( سنسکریت: punja ) آربود ārbud ( سنسکریت: ārbuda ) فراوانی f ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تعدد: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: شِتاک shetāk ( پهلوی: shetak ) فَراپات farāpāt ( کردی: فره پاتی farapāti ) ،

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گذشتن a cloud passed over the moon ابر کوچکی از روی ماه می گذشت. The imperial inspiration of Rome had passed over him دم شاهانه رم بر او وزیده بود. ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

آنوش: این نام در اوستایی با واژه ی آنوش هچ ānush hac ( با تیزهوشی پیروی کننده ) آمده است و چون هچ به معنی پیروی کردن است، آنوش به معنی تیزهوش است و ا ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کوسه ( بی ریش ) :این واژه در سنسکریت کوصه kuśa به معنی درخشان می باشد یعنی مردی که از بی ریشی گونه هایش می درخشد. کوسه ( جانور ) :این واژه در سنسکری ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

شهریار: این نام در سنسکریت: کشَترییه kshatriya ( بزرگ زاده یا اشراف زاده ای که بر شهر فرمانروایی می کند ) ؛ در اوستایی: خشِثرو xsheşru؛ در پارتی: شهر ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میترا: این نام در سنسکریت: میتره mitra؛ در پارسی باستان و اوستایی: میثره mişra؛ در سغدی: مَئیتره maitre، در پهلوی: میتر mitr و به معنی مهر، دوستی، عل ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راسوی مصری

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خدنگ ( جانور )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تعادل ( = اعتدال ) : قرار گرفتن یا دادن چیزی مادی یا معنوی در حالتی یا به گونه ای که در هر وضعیتی به هیچ سویی متمایل نشود و یا کم تر یا بیش تر از سوی ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اعتدال: قرار گرفتن یا دادن چیزی مادی یا معنوی در حالتی یا به گونه ای که در هر وضعیتی به هیچ سویی متمایل نشود و یا کم تر یا بیش تر از سوی دیگر نباشد و ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

شِما: این واژه در اوستایی شِمنه shemna و به معنی نشانه، علامت، مارک، پلاک بوده است. ناگفته نماند که زبان های اروپایی هم خانواده با زبان پارسی می باش ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نتیجه: هر چیز مادی یا معنوی خوب یا بد، کم یا زیاد که در پایان یک کار یا از یک نوشته، یک برنامه یا یک نقشه به دست می آید. ( https://www. cnrtl. fr/def ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

for this reason most of the days agreed upon he devoted to some other business در نتیجه، لوتر بیشتر روزهایی را که قرار بود به دیدن دوستش برود، صرف کا ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

From the day of his death she had devoted herself heart and soul to the bringing up of her precious treasure, her boy Kolya. و با پسرش که تازه به دن ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد

نافذ: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: نیراک nirāk که در سغدی نیرک nirk و نیریکه naryaka بوده است.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Hypocrisy in anything whatever may deceive the cleverest and most penetrating man, وانمود کنندگی شاید زیرکترین و هوشمندترین مرد را هم بفریبد.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

It was part of a living world since, pervading it, failure and death could be felt at your elbow. این تاریکی برایش بخشی از جهان زنده بود؛ چیزی که ب ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٤

ارسلان: این نام در اوستایی: اَرِثَه areşa ( شیفتگی ) و ران به معنی جنگجو بوده است؛ از آن جایی که در اوستایی واج ( ل ) نیست و ( ر ) به جای آن است، این ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١١

اردلان: این نام در اوستایی: ارته areta راست پیروز و ران یعنی جنگجو بوده است؛ از آن جایی که در اوستایی واج ( ل ) نیست و ( ر ) به جای آن است، این واژه ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آرین: این نام در اوستایی اَئیرینه airyana؛ در سنسکریت آرین āryan و به این معانی آمده است: 1ـ سازگار ـ هماهنگ با مردم آریایی. 2ـ رفتار کننده مانند یک ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

وقف: همتای پارسی این واژه ی عربی، این واژه ی مانوی است: یَشت yasht.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A day's journey at most. نهایت یک روز راهه.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دلال dallāl ( واسطه ) : همتای این واژه ی عربی، واژه ی خراسانی ریبار ribār است.