پیشنهاد‌های فانکو آدینات (١,٥٣٠)

بازدید
٢,٠٥٢
تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

وظیفه ( = تکلیف ) : آنچه که کسی باید از دید اخلاقی، قانونی یا عرفی برای دیگری یا برای خودش انجام دهد که یا خود پذیرفته انجام دهد یا قانون و یا عرف بر ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

زاهد: همتای پارسی این واژه ی عربی، زیبَن ziban است ( لغتنامه دهخدا ) پس این سروده ی حافظ را می توان چنین بازسازی کرد: عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه س ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مفسر: کسی که با بهره گیری از نوشته های دیگران به عنوان سند و دیدگاه های خودش، برای روشن تر شدن نوشته ای، توضیحات بیش تری می دهد. ( https://www. cnrtl ...

پیشنهاد
١

اتحاد فاعل و قابل: یک اصطلاح فلسفی است که می گوید آیا کننده و پذیرنده می توانند یکی باشند؟ یعنی چگونه می توان گفت که فاعل و مفعول یکی باشند؟ در این ب ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ابط الجوزا: همتای پارسی این واژه ی عربی، واژه ی سنسکریت آردرا ArdrA می باشد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صلوات: دعا کردن برای رستگاری ، موفقیت و پشتیبانی خدایی برای کسی . ( le petit Robert 1 ) . این واژه در قرآنT سوره ی 33 ( احزاب ) آیه 56 که : �خدا و فر ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

دلیل: راهنمای شناخت چگونگی پدید آمدن چیزی یا رویدادی. ( le petit Robert 1 ) همتای پارسی این واژه ی عربی، فرنود است. حجت: استدلال بر پایه ی قوانی ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

حجت: استدلال بر پایه ی قوانین تعریف شده برای اثبات یا رد یک پیشنهاد، دیدگاه یا فرضیه. ( le petit Robert 1 ) همتای پارسی این واژه ی عربی، راسدیم rAsd ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حکمت: 1ـ آگاهی درست و کامل در باره ی هر چیزی که می توان به دست آورد. 2ـ دانش ذاتی فهم مسائل که با آن فرد می تواند راست را از دروغ در گفتار، حق را از ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حلال ( روا ) : آنچه اجازه ی بهره برداری از آن داده شده است و استفاده از آن گناه نیست و پیگرد ندارد. ( le petit Robert 1 ) . همتای پارسی این واژه ی ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

حکیم: 1ـ کسی که همه ی کارها و رفتارهایش درست، بجا و از نتیجه ی آنها به خوبی آگاه است؛ از گذشته، حال و آینده ی همه چیز آگاهی دارد و دانش فهم مسائل را ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ولایت: اختیاری که ناخواسته به کسی داده شده یا خودش به دست آورده تا سرپرستی کسی را در همه ی زمینه ها داشته باشد. مانند ولایت پدر بر فرزند که فرزند به ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

تقریبا: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: اُرُن oron ( مانوی: orron ) . تارادیک tārādik ( کردی: tārādeyak ) .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زلزله: همتای پارسی این واژه ی عربی، تایُژ tAyož است که در اوستایی تئُژی taōži می باشد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٥

کلیه ( قلوه ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، گُردال است که در زبان کردی و لری گرداله gordāla گفته می شود. کلیه ( همه ) : همتای پارسی این واژه ی عربی ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

مثانه: همتای پارسی این واژه ی عربی، پوگان است که در خراسانی پوگانه pugāna گفته می شود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تشریفات: کارها و اشکال بیرونی برخاسته از قانون یا فرهنگ برای برگزاری یک مناسبت برای ارج نهادن به یک ارزش، یک فرد یا یک گروه و یا معرفی یک فرد یا یک گ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

مسئولیت: پذیرفتن انجام دادن کاری با همه ی خطرهای احتمالی آن و آمادگی برای بازخواست شدن در برابر کسی که انجام دادن کار یا کارها را واگذار نموده و پذیر ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

امنیت: حالت ذهنی آرامبخشی که فرد یا مردم یک جامعه به طور عینی در هیچ زمینه ای احساس خطر یا محدودیت نامعقول نمی کند و تهدیدی یا نگرانی در هیچ زمینه ای ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

انتزاع: جداسازی ویژگی های چیزی به گونه ای که هر ویژگی با چهره ی جداگانه به شمار رود و پیوندی میان آن با ویژگی های دیگر پنداشته نشود؛ در دستور زبان به ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

امت: به مردمی گفته می شود که دارای یک بینش فکری باشند، آرمان یکسانی دارند و از یک قانون مکتبی پیروی می کنند؛ هر چند در کشورهای گوناگون زندگی کنند و ز ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

اقتصاد: هنر اداره ی خردمندانه ی دارایی در بخش تولید، توزیع و مصرف برای دستیابی به بهترین و بیش ترین بازده با کم ترین منابع. ( https://www. cnrtl. fr/ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

با واج س از حافظ: رشته ی تسبیح اگر بُگْسَست معذورم بدار دستم اندر دامنِ ساقیِ سیمین ساق بود

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با واج خ از فردوسی: ستون کرد چپ را و خم کرد راست خروش از خم چرخ چاچی بخاست

پیشنهاد
٠

از چهره ی افروخته گل را مفکن افروخته رخ مرو تو دیگر به چمن گل را تو دیگر خجل مکن ای مه من مفکن به چمن ای مه من قدر سمن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٥

شراب: همتای پارسی این واژه ی عربی در زبان سغدی، این است: ژوتی žuti.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

let drop on چکیدن بر، چکه کردن روی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

پسر: اوستایی و پارسی باستان: پُسَنم posanm، پوثره puşra؛ سنسکریت: پوتره putra ( خوراک دهنده، افزایش دهنده ی تبار ) ؛ سغدی: پیثرِه، پِثره peşre، pişre ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

ادبیات: مجموعه آثار هنری در دسته بندی زبانی و نوشتاری به صورت شعر، داستان و رمان در موضوعات گوناگون و آهنگ های با آواز و بی آواز و دانش های مربوط به ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

wonderfulness شگرفی، شگفتی.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

time mode ساعت رسمی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

قیمومیت: پیمانی که بر پایه آن، قانون یا کسی به دیگری قدرتی می دهد تا به نام او و برای او هر کاری که شایسته است، انجام دهد. ( https://www. cnrtl. fr/d ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

آدینات: در سنسکریت آدیناتهه ādinātha ( آموزگار نخستین، نخستین استاد )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حضانت: توانایی پیش بینی شده در قانون برای نگهداری از کودک و دارایی های وی و آموزش و پرورش او و آماده سازی اش برای همزیستی در یک جامعه ی مدنی با همکار ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ویانا: این نام در اوستایی ویانَه vyAna و به معنی تیزهوش، با استعداد، خردمند، عاقل، با هوش، نابغه، نخبه، اعجوبه می باشد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

اعجوبه: آن که به خاطر انجام دادن کارهای شگفت انگیز یا داشتن توانایی یا توانایی های خاص، شگفتی دیگران را بر انگیزد. ( فرهنگ بزرگ سخن ) همتای پارسی ای ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

حسد: دلبستگی سخت به چیزی تازه یا از پیش داشته که کسی نمی خواهد دیگری آن را داشته باشد؛ و اگر دیگری آن را داشته باشد، خشم و اندوه و افسوس و یا واکنش ا ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

فوق العاده: همتای پارسی این ترکیب چهار بخشی عربی، اینهاست: اِسکاتریک eskAtrik ( سغدی: eskAtarik ) . وِهیک vehik ( پهلوی ) . سَهِن sahen ( پهلوی ) . ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

فانکو: fānko این نام در اوستایی فاونکو fāvnku و نام کوهی بوده است.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شگفت: اوستایی: شکپته shkapta؛ پارتی و مانوی: ایشکیفت ishkift؛ پهلوی: شکفت shkeft.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

جالب: همتای پارسی این واژه ی عربی در زبان های باستانی ایران، اینهاست: 1ـ اِتاک etAk ( سغدی ـ پهلوی ) . 2ـ رَمنیگ ramnig ( پارتی: ramanig ) .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

حمله: همتای پارسی این واژه ی عربی در زبان های باستانی ایرانی، اینهاست: 1ـ پدرف padraf ( پارتی و مانوی ) . 2ـ اِدوانس edvAns ( اوستایی: dvAns ) . 3ـ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

سوال: همتای پارسی این واژه ی عربی، بجز پرسش، واژه ی فَرشَن farshan می باشد که در پهلوی frashn می باشد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

انسان: همتای پارسی این واژه ی عربی، این سه واژه ی سنسکریت است: مانو mānu، پومان pumān ، مارتیا mārtyā .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حرمت ( = احترام ) : رفتار یا گفتاری نرم، فروتنانه، خوشایند و ستایشگرانه از روی اختیار یا اجبار با کسی به دلیل شناخت ارزشی که در اوست، یا به خاطر سن، ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لمس: همتای پارسی این واژه ی عربی، واژه ی سغدی مورس murs می باشد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

صبور: کسی که برای بیرون رفتن از گرفتاری به راه های نادرست نمی رود و یا از کسی یاری نمی خواهد و چشم به راه گشایشی می ماند؛ گفتار و یا رفتار ناپسند دیگ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

تحمل: به دوش کشیدن باری یا پذیرش خواسته ای یا تعهدی ( مالی، اخلاقی، قانونی و. . . ) به دلخواه یا به اجبار و یا قرار گرفتن زیر رفتار شکنجه آور کسی و ی ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صبر: برای بیرون رفتن از گرفتاری به راه های نادرست نرفتن و یا از کسی یاری نخواستن و چشم به راه گشایشی ماندن؛ تحمل گفتار و یا رفتار ناپسند کسی و واکنشی ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

bear impatiently با بی صبری تحمل کردن، بی صبرانه تاب آوردن.