پیشنهاد‌های فانکو آدینات (٢,٣٣٦)

بازدید
٤,١٩٤
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اعلام ورود: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: اَزدا ماویس azdā māvis ( پارسی باستان - سغدی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مهنا mahnā: این نام در پهلوی به صورت مِهناییک از ریشه ی مِه meh و مَه mah به معنی افزودن، بزرگ - با شکوه - برجسته - والا شدن است؛ به نخست وزیر مَهیست ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

گیمر: واژه های انگلیسی، مانند دیگر زبان های اروپایی از خانواده زبان های هند و اروپایی است و بسیاری از آنها ریشه ی سنسکریت دارند و با زبان پارسی هم خا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خطا: درست پنداشتن آنچه ( کار، اندیشه، گمان ) نادرست است و برعکس؛ به صورت آگاهانه یا ناخودآگاه، یا از روی دانایی یا نادانی. ( https://www. cnrtl. fr/d ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مناظر: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: شالیدان ŝālidān ( پشتو: آن ) پادگاسان pādgāsān ( پارتی: pagas آن ) پادگاسل pādgāsel ( پارتی: pagas پسو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مناظر ( جمع منظره ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: شالیدان ŝālidān ( پشتو: آن ) پادگاسان pādgāsān ( پارتی: pagas آن ) پادگاسل pādgāsel ( پ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

منظره: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: شالید ( پشتو ) پادگاس pādgās ( پارتی: padgas )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تذکر: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: افیات afyāt ( سغدی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جهل بسیط: ( نادانی ساده یا طبیعی؛ یعنی نادانی به طور معمول ) آن کس که نداند و بخواهد که بداند. همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: تانر پساک tā ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جهل مرکب: آن کس که نداند و نخواهد که بداند. همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: تانرخوه tānrexva ( اوستایی: تانثر tānşr تاریکی؛ اوستایی خوه: خو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

افترا: سست گردانیدن. نسبت خیانت دادن به کسی از روی اختیار یا اجبار برای سست کردن جایگاه او در میان مردم با ریختن آبرویش. ( https://www. cnrtl. fr/def ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خط سیر یا خط روند، راستای حرکت چیزی. همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: دگ ویهار deg vihār ( بلوچی با سنسکریت: vihāra )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انتقاد: آشکار کردن عیوب، کاستی ها، خطاها و گناهان ( جرم ها ) و یا عیوب و کاستی های گفتار یا نوشتار کسی برای نشان دادن درست از نادرست، خوب از بد، خوار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ایراد ماهوی: خرده گیری از ماهیت چیزی. همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: کوتسای شتونی kutsāye - ŝatuni ( سنسکریت - پشتو )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ماهوی māhovi ( ماهیتی ) ؛ همتای پارسی این واژه ی عربی این است: شتونی ŝatuni ( پشتو )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ایراد: ( که با فعل گرفتن و داشتن همراه است ) خرده گیری مستند، مستدل یا بی سند یا بی دلیل از یک کار، رفتار یا گفتار که یا برای بهبود است یا کاستن از ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جر و بحث: همتای پارسی این ترکیب عربی، اینهاست: نیوائیت nivāit ( اوستایی: nivāiti ) آخاس āxās ( سغدی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

منحل: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: نستاو nestāv ( سغدی: nestāve )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تبعید: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: فاتور fātur ( دری ) اپشای apŝāy ( سغدی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

قمار: این واژه در عربی قِمار و در فارسی قُمار خوانده می شود. در فرهنگ قدیمی عربی لسان العرب نوشته ی ابن منظور آمده که قمار از قمر به معنی ماه است و ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

واسه: این واژه در اوستایی وَسیئیتی vasiiti به معنی اختیار بوده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

متصرف: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: آساتاک ( سغدی: آسات پسوند پهلوی آک )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سکونت: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: اَدیواس adivās ( سنسکریت: adhivāsa ) آوسه āvasa ( سنسکریت ) نیواسه nivāsa ( سنسکریت )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اوزان: همتای پارسی این واژه ی عربی که جمع وزن است، این است: میتیل mitil ( سنسکریت: میتی با پسوند جمع لکی اِل )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تهمت: نسبت دادن سخنی ناروا یا کرداری مجرمانه به کسی از روی بدگمانی. از دید حقوقی: نسبت دادن سخنی یا کرداری به کسی برای محکوم کردن او در دادگاه. ( htt ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ایضا eyzan: این واژه در عربی از ریشه ی ایض، آض ساخته شده و یئیض و ایضا از آنها گرفته شده است. ( فرهنگ های العین، لسان العرب، مجمع البحرین ) . همتای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بوس، بوسه: نهادن دو. لب بر روی کسی یا چیزی به نشانه عشق، دوستی، احترام یا تقدس. ( Le Petit Robert 1 )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قطع عضو: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، اینهاست: لتندام latandām ( لت اندام ) کومیدا kumidā ( سنسکریت: kunedā ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

علامت: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: شمنا ŝemnā ( اوستایی: ŝemna ) نشانه، چشفر ceŝfar ( دری ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

طی: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پتمو patmu ( پهلوی ) ، تیپر tiper ( کردی ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اصابت: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: گاناس ( گیلکی: ganas )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نائل: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: پریاب paryāb ( پارتی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

توبیخ: واژه یا نوشته ای که با آن ناخرسندی از رفتار یا گفتار کسی نشان داده می شود و نشانگر کاهش ارزش فرد نزد کسانی است که از این نوشته آگاهی می یابند. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خروس: این واژه در سنسکریت کروص kruś به معنی خروشیدن، فریاد زدن، جیغ کشیدن، داد و بیداد - هوار کردن، غریدن، غرش کردن است. در اوستایی: خروس، خرسیو، خر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تحت الفظی: همتای پارسی این ترکیب عربی، این است: اسفراچی asfarāci ( سغدی: asfrāce )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تحت الحمایه: همتای پارسی این ترکیب عربی، این است: در انوت dar anut ( سغدی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تحت الشعاع: همتای پارسی این ترکیب عربی، این است: تیسوتار tisutār ( پهلوی: tay sutārih )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

1 - شعاع ( اشعه ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پرتو، تابش ( دری ) بَراز ( مانوی: brāz ) 2 - شعاع ( وسعت؛ مانند شعاع دید ) : همتای پارسی: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مغفول ( از او غفلت شده ) ؛ همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ناپات ( پیشوند نا با آپا از سغدی آپای: توجه با پسوند مفعولی سغدی آت ) یعنی مورد توجه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

معدن: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است کانزا kānzā ( کردی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اعلا: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: پهرم pahrom ( پهلوی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

صاحب: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: خاوند xāvand ( خراسانی ) خاون xāven ( کردی ) دارنده ( دری ) هیا hoyā، لوان lovān ( لکی ) زبان های کرد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

توزیع: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ویبر vibar ( اوستایی ) افشنج afŝanj ( پهلوی: fŝanj ) فاجان fājān ( سنسکریت: bhājāna )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کرایه: این واژه در سنسکریت از فعل کری krey به معنی پرداختن بهای چیزی ساخته شده است و صرف آن چنین است: kreynāmi کرایه می کنم، kreynāsi کرایه می کنی، k ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تفریق: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: پسیز pasiz ( سغدی: پسِذ paseż )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

منها: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: پسیز pasiz ( سغدی: پسِذ paseż )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مجذوب: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: بایسیک bāysik ( بایس از سنسکریت: bhāka: جذب پسوند پهلوی �یک� )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

مغناطیس: همتای پارسی این واژه ی عربی شده از یونانی، این است: کهربا kahrobā ( پهلوی: kahrubāy ) آهنربا ( دری ) آکَرشین ( سنسکریت )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جاذبه: همتای پارسی این واژه ی عربی این است: کرشیاک karŝyāk ( سغدی: خرشیاک xarŝyāk )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خارج: همتای پارسی این واژه ی عربی اینهاست: نیشکان niŝkān ( سغدی: niŝkrān ) بکبار bekbār، بیسا bisā، ویگام vigām ( سغدی ) نیژ niž ( اوستایی )