پیشنهاد‌های فانکو آدینات (٢,٣٩٩)

بازدید
٤,٧٩٠
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تحت الحمایه: همتای پارسی این ترکیب عربی، این است: در انوت dar anut ( سغدی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تحت الشعاع: همتای پارسی این ترکیب عربی، این است: تیسوتار tisutār ( پهلوی: tay sutārih )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

1 - شعاع ( اشعه ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پرتو، تابش ( دری ) بَراز ( مانوی: brāz ) 2 - شعاع ( وسعت؛ مانند شعاع دید ) : همتای پارسی: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مغفول ( از او غفلت شده ) ؛ همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ناپات ( پیشوند نا با آپا از سغدی آپای: توجه با پسوند مفعولی سغدی آت ) یعنی مورد توجه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

معدن: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است کانزا kānzā ( کردی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اعلا: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: پهرم pahrom ( پهلوی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

صاحب: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: خاوند xāvand ( خراسانی ) خاون xāven ( کردی ) دارنده ( دری ) هیا hoyā، لوان lovān ( لکی ) زبان های کرد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

توزیع: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ویبر vibar ( اوستایی ) افشنج afŝanj ( پهلوی: fŝanj ) فاجان fājān ( سنسکریت: bhājāna )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کرایه: این واژه در سنسکریت از فعل کری krey به معنی پرداختن بهای چیزی ساخته شده است و صرف آن چنین است: kreynāmi کرایه می کنم، kreynāsi کرایه می کنی، k ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تفریق: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: پسیز pasiz ( سغدی: پسِذ paseż )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

منها: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: پسیز pasiz ( سغدی: پسِذ paseż )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مجذوب: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: بایسیک bāysik ( بایس از سنسکریت: bhāka: جذب پسوند پهلوی �یک� )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

مغناطیس: همتای پارسی این واژه ی عربی شده از یونانی، این است: کهربا kahrobā ( پهلوی: kahrubāy ) آهنربا ( دری ) آکَرشین ( سنسکریت )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جاذبه: همتای پارسی این واژه ی عربی این است: کرشیاک karŝyāk ( سغدی: خرشیاک xarŝyāk )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

خارج: همتای پارسی این واژه ی عربی اینهاست: نیشکان niŝkān ( سغدی: niŝkrān ) بکبار bekbār، بیسا bisā، ویگام vigām ( سغدی ) نیژ niž ( اوستایی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مطالبه: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: درخواست، خواهش ( دری ) اوسِن usen ( اوستایی ) مطالبات: اوسنل usenel ( اوسن با پسوند جمع لکی اِل )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اشباع: در فرهنگ های عربی العین نوشته ی احمد فراهیدی ( درگذشه به سال 175 قمری ) ، لسان العرب نوشته ی ابن منظور ( در گذشته به سال 711 قمری ) مجمع البحر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مشوش: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: آشفته، آتشپا، بی تاب، پریشان، شَمیده، شیباندل، ناآرام، سرگشته، شوریده، نا آرام، دل نگران ( دری ) آیز āyo ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کاهن: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پریک parik ( پهلوی ) باگپت bāgpat ( سغدی: baqnpat ) پادر pāder ( پشتو: pāderi )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مغشوش: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ابداگ abdāg ( پارتی: abedāg ) ویهور vihur ( مانوی: vihurid )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حق: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: کانود kānud ( بلوچی ) انجس anjas ( سنسکریت: anjasa )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مختل: همتای پارسی این واژه ی عربی این است ژِلمیا želmyā ( لکی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مضطرب: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: آتشپا، آشفته، بی تاب، نا آرام، نابسامان، پریشان، سر درگم، سرگشته، شوریده، دل نگران، گیج، نگران، دستپاچه، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حرکت انقباضی: حرکت و انقباض دو واژه ی عربی است که پسوند پارسی ی به آن افزوده شده است؛ همتای پارسی این است: فَتَر fatar ( سغدی ) ( حرکت ) فَراچَپی far ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ذات: این واژه در سنسکریت دهاتو dhātu ( پایه، عنصر، عنصر اولیه، جوهر، ماده ی نخستین ) و در اوستایی ذاته żāta بوده است با همان معنی سنسکریت؛ و واژه های ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اخلاق: شیوه یا پایه رفتاری فردی یا گروهی گاهی پایدار و گاهی تغییر پذیر و قوانینی که بر احساسات و کردارهای آدمی حکمفرماست که یا برخاسته از آرمان، باور ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تجلیل: این واژه به معنی جل انداختن روی گرده ی چهارپایان است. ( دهخدا ) . در پارسی: اعلام شکوه کسی با برجسته سازی ویژگی ها و یا کارهای وی با برگزاری ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مقوله: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ایزوان ( مانوی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ندا: این واژه عربی نیست و در سنسکریت ندا nadā از ریشه ی ند nad به معنی بانگ برآوردن، فریاد زدن، صدا کردن ساخته شده است و صرف آن چنین است: ندامی nadām ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

الهه: این واژه در عربی آلهه ālehat و به معنی بتی است که پرستیده می شود. ( فرهنگ عربی العین نوشته خلیل بن احمد فراهیدی درگذشته به سال 177 قمری ) همتا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

کُره kore ( گوی، هر چیز گرد ) ؛ این واژه عربی است و همتای پارسی آن این است: ناژ ( سغدی ) کُرات: ناژان. کره ( بچه، نوزاد اسب و خر و قاطر و بز؛ برای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مشتمل: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: انگد angad ( مانوی ) پرزیس parzis ( سغدی: parżes )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

افتخار: احساس لذت روانی همراه با سربلندی و برخورداری از احترام به خاطر داشتن رفتاری هماهنگ با هنجارهای اجتماعی، شرافت، فضیلت، شجاعت و دانشمندی؛ که ای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

حافظه: اندامی در مغز که آگاهی های مربوط به شخص یا بیرون از او، تجربه ها و خاطرات دور و نزدیک را در خود نگه می دارد و به هنگام نیاز، جستجو و در کم تری ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شاخص: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: نمودار، نمایه ( دری ) مَسیش ( پارتی: masiŝt )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

منتظر montazer همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: چشم به راه ( دری ) چینایوت cināyut ( سغدی: چینائوت cināut ) مندیر mandir ( لری ) لیبند liband ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

طالب: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: میلاو milāv، خواهان، خواهنده، خواستار ( دری ) رژنه rožne ( سغدی ) تکس takes ( سنسگسری )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

1 - ظرفیت ( توانایی، قابلیت ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: تون tun ( اوستایی ) اَتوکی atuki ( پهلوی: atukih ) هونَرتات hunartāt ( اوستای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

انتظار: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: چیناک cināk ( سغدی ) رخاب raxāb ( گیلکی ) پرمر parmar ( دری ) مسعود سعد همدانی: ملک در جمله آن مراد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

میل mil ( ابزار ورزش باستانی ) . این واژه پارسی است. میل mil ( ابزار بافتنی یا پزشکی ) . این واژه نیز پارسی است و کوتاه شده ی میله است. میل mil ( ی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اتفاقی: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: پَشپاچیک ( سغدی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

محک: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: سنگیش sangiŝ ( سنگ با پهلوی ایش: آزمایش )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تجمل: این واژه ی عربی امروزه در زبان پارسی به صورت نام و به معنی زیور است؛ و معنای مصدری ندارد و یا به صورت جمع ( تجملات ) به کار می رود یا با پسوند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اصلاح: هر دگرگونی یا انجام دادن کاری برای بهبود چیزی یا رفتاری یا قانونی یا بازگرداندن آن به حالت نخستین پس از شناسایی خطاها یا عیوب یا انحراف. ( htt ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

تسلیم: همتای پارسی این واژه ی عربی که از ریشه ی سلم و در باب تفعیل ساخته شده، اینهاست: فسپور faspur، فاسپور ( دری: fāspor )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

متزلزل: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: استنیاک astanyāk ( سغدی ) ناپایدار nāpāydār ( دری ) افشنیک afŝanik ( سغدی: fŝanik )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تاسف: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: تنس tans ( سغدی ) ویوئی vayui ( اوستایی ) باووس bāvus ( اوستایی: bāvuya ) آنوتاپ ānutāp ( سنسکریت: anu ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

لقمه: همتای پارسی این واژه ی عربی، این چهار واژه ی دری است: بیره bire، گراس garās، لپ lap، نواله navāle . جای تاسف است که چرا با این که چهار واژه ی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اختلاس: بالا کشیدن پولی که به کسی سپرده شده تا در راهی که قانون معین کرده هزینه شود. ( https://www. cnrtl. fr/definition/d�tournement ) همتای پارس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

هاپولی: این واژه در مانوی اپور appur ( با تشدید پ ) به معنی دزدیدن بوده است.