پیشنهاد‌های فانکو آدینات (٢,٣٣٦)

بازدید
٤,١٨٦
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آنیا ānyā: این نام در سنسکریت ناریک ( مونث ) آنیه ānya می باشد که در جایگاه صفت فاعلی به معنی افزون کننده، فراوان کننده، زیاد کننده و به صورت نام یعن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رجز rajaz در فرهنگ عربی - فارسی لاروس چنین آمده است: رَجَزَ ( با تشدید ج ) تَرجیزا برای او ارجوزه خواند. یعنی قصیده ی کوتاه که همه مصراع هایش یک قا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

این اندازه، این قدر، این طوره؟ این جوره؟ این جوریه؟ آیا این اندازه؟ ?Why your father is it so close to the Pope چرا پدرت اینقدر به پدر مقدس نزدیکه؟ ? ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

لطفا: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پَدیان padyān ( پیشوند قید ساز مانوی پد با واژه ی پهلوی و سغدی یان یعنی لطف ) یانیها yānihā ( پهلوی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسیار دور در سمت راست On coming to a path in the forest along which he could see far to the right, Denisov stopped. چون دنی سوف به جای همواری رسید ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اطفای حریق: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این واژه ی مانوی است: اپرایب aparāyeb ( مانوی: appar - āyeb )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

حریق: همتای پارسی این واژه ی عربی، این واژه های مانوی است: آدور ādur، آیب āyeb

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تحریک: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: انگیزش، فاشور fāshur، فاژور fāžur، وژول vožul ( دری ) افژول afžul ( خراسانی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دعوت: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: آلاب ālāb. آیاس ( اوستایی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

غیر منقول: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: ناویهزیک nāvihzik ( نا با مانوی vihez با پسوند پهلوی یک ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

منقول ( جابجا شده چیز یا سخن ) . همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ویهزیک vihzik ( مانوی: vihez با پسوند پهلوی یک ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ماخوذ به حیا: با شرم، کسی که بی چشم و رو نیست. ( فرهنگ بزرگ سخن ) همتای پارسی این ترکیب عربی، این واژه ی زیبای پهلوی است: آزرمیک āzarmik.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ماخوذ: همتای پارسی این واژه ی عربی، این واژه ی سُغدی است: آستیک āstik.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

صبح ازل ( نخستین روز پیدایش جهان ) ؛ صبح واژه ای سنسکریت و ازل عربی است و همتای پارسی این است: صبح نخوین naxvin ( مانوی: naxven )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زیبایی ساختگی و نه طبیعی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

صبح: این واژه در سنسکریت صوبه śubh می باشد که هم فعل است به معنی درخشیدن و هم نام چاویگ ( اسم مصدر ) و نام است به معنی درخشش، پرتو. فعل سببی آن صبه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

صحنه: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پرکان parkān ( پهلوی ) دیمن diman ( کردی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

جراح: همتای پارسی این واژه ی عربی، این واژه ی کردی است: نِژدار neždār

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

جراحی: همتای پارسی این واژه ی عربی، این واژه ی کردی است: نِژداری neždāri

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عارض: این واژه امروزه در زبان فارسی به معنی چهره به کار نمی رود و به معنی پیشامد است و با فعل شدن به کار می رود. همتای پارسی این واژه ی عربی، این است ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حذف: همتای پارسی این واژه ی عربی در اوستایی این است: دیتَرت ditart

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

ملینا: این واژه در سنسکریت میلینه milina ( پیوند، انجمن، اجتماع ) می باشد. در فرانسه ملیلت melilot نام گیاهی است که در پارسی اسپست دشتی و به عربی حند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

راینا rāynā: این نام در پهلوی رایناگ و رایناک rāyenāg و به معنی رهبر، فرمانروا، حاکم، رئیس، مدیر، منظم، با برنامه بوده است که گ یا ک پایانی آن در گوی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سهل العبور: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: زَبیسیا zabisyā ( زب خراسانی و ایسیا از اوستایی: ایثیه işya )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سهل انگار: سهل واژه ای عربی و انگار پارسی است. همتای پارسی این است: زَبِنگار zabengār ( خراسانی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سهل الوصول ( به آسانی به دست آمدنی ) : همتای پارسی این ترکیب عربی، این است: سویاهار suyāhār ( سنسکریت: سو آهاره suāhāra )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اظهار نظر: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: رابیژی ( کردی ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اعتصاب: دست از کار کشیدن یا غذا نخوردن داوطلبانه برای مدتی معین به صورت فردی یا گروهی برای رسیدن به خواسته مادی یا معنوی. ( le petit Robert ) همتای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اعتصاب غذا: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: اناساک anāsāk ( سنسکریت: اناصاکه anāśaka )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عقد آریایی سوگند داماد ( آقای. . . ) در پیشگاه این میهمانان گرامی آیا به شادابی بهار سوگند یاد می کنی تا همواره آنچه برای خود می خواهی برای همسر خوی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هضم: همتای پارسی این واژه ی عربی در زبان سغدی، این است: خاو.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سوگند داماد ( آقای. . . . ) در پیشگاه این میهمانان گرامی، آیا به شادابی بهار سوگند یاد می کنی تا همواره آنچه بر خود روا می داری بر همسر خویش هم روا ...

پیشنهاد
٢

هنگام خاکسپاری خوانده شود ای گرامی از دست رفته! روانت شاد و یادت گرامی باد! اکنون که تو را به مادرمان زمین می سپاریم، زمینی که از آن زاده شدی و در آ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ناهار: این واژه در زبان سُغدی به معنی ناشتا، غذا نخورده می باشد و از پیشوند سنسکریت نا ( نه ) و فعل سنسکریت آهار به معنی خوراندن و خوردن ساخته شده اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آهار: این واژه در سنسکریت مصدر فعل سببی از آهره āhre می باشد با این معانی: 1ـ به آوردن - نزدیک آوردن - به خانه آوردن ( عروس ) - برای خود آوردن - پیش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مذاب: همتای پارسی این واژه ی عربی، این واژه ی خراسانی است: تَفسان tafsān.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شهباز: باز شاهی، هنگامی که پادشاهی فرزندی نداشت، پس از مرگش بازی را رها می کردند و بر شانه ی هر کس می نشست، شاه می شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شروین: این نام در سنسکریت صرونه śravana و به معنی سرمایه، دارایی، ثروت می باشد. ( فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویلیامز چاپ 1964 ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به زحمت: زحمت به معنی دشواری و رنج است. اگر منظور از آن به ندرت، به سختی، هنوز، تازه، درست، کم تر و . . . باشد، بهتر که از به کار بردن به زحمت حوددار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به خودو بخود. اگر منظور از خود، خویشتن باشد، به جدا نوشته می شود. مانند: به خود گفت؛ ولی اگر منظور خودکار، اتوماتیک باشد، روی هم نوشته می شود. مانند: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به خودو بخود. اگر منظور از خود، خویشتن باشد، به جدا نوشته می شود. مانند: به خود گفت؛ ولی اگر منظور خودکار، اتوماتیک باشد، روی هم نوشته می شود. مانند: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بجای و به جای: اگر معنی جایگزینی بدهد، می نویسیم به جای. مانند: مردی را به جای ژان والژان دستگیر کردند؛ ولی اگر پس از آن، فعل آوردن بیاید، می نویسیم: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به جای و بجای: اگر معنی جایگزینی بدهد، می نویسیم به جای. مانند: مردی را به جای ژان والژان دستگیر کردند؛ ولی اگر پس از آن، فعل آوردن بیاید، می نویسیم: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وسیله معاش: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: آجیوا ājivā ( سنسکریت ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

غذا خوردن - بردن ـ برداشتن. we take food and drink غذا بخوریم و چیزی بنوشیم. Likewise, taking food may not seem appropriate under certain stressful ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

استخدام رسمی یا استخدام دائمی: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، اینهاست: اسپاسیک espāsik ( سغدی ) نُشاکو noshāku ( سغدی: noshaku )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

استخدام: همتای پارسی این واژه ی عربی، این واژه ی زیبای سغدی است: اسپاسیک espāsik.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حقوق بشر: آزادی ها و حقوق در نظر گرفته شده برای انسان بر پایه اعلامیه جهانی حقوق بشر که اینهاست: 1 - آزادی ها: گفتار، کردار، کار، آموزش و پرورش هم بر ...

پیشنهاد
٠

اعلامیه حقوق بشر: همتای پارسی این سه واژه ی عربی، اینهاست: نیشتایات nishtāyāte ساسنای sāsnā مانو mānu ( سغدی - اوستایی - سنسکریت )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بدو امر: بدو در عربی به معنی بیابان است؛ و به کسی که در بیابان زندگی می کند، بَدَوی گویند؛ پس ننویسیم: در بدو امر. بنویسیم: در آغاز کار. ( کتاب غلط ن ...