( دائماً ) دائماً. [ ءِ مَن ْ ] ( ع ق ) دائم. همیشه. پیوسته. مدام. ( آنندراج ) : و دائماً از آن زمان که توجه بخدمت ایشان کردم در خاطر من این بود که در بخارا اول بخدمت ایشان مشرف گردم. ( انیس الطالبین نسخه خطی مؤلف ص 82 ). او بیان میکرد با ایشان فصیح دائماً ز افعال و اقوال مسیح.
مولوی.
فرهنگ عمید
همیشه، پیوسته، همه وقت.
پیشنهاد کاربران
all the time
day after day
شب و روز
راه به راه لهجه و گویش تهرانی پشت سرهم، راه و بیراه، زود به زود، پیاپی ، مرتب، بکرات