دائما

/dA~eman/

برابر پارسی: همواره، پیوسته، همیشه | ( دائماً ) همیشه

معنی انگلیسی:
consistently, constantly, continually, permanently, perpetually, regularly

لغت نامه دهخدا

( دائماً ) دائماً. [ ءِ مَن ْ ] ( ع ق ) دائم. همیشه. پیوسته. مدام. ( آنندراج ) : و دائماً از آن زمان که توجه بخدمت ایشان کردم در خاطر من این بود که در بخارا اول بخدمت ایشان مشرف گردم. ( انیس الطالبین نسخه خطی مؤلف ص 82 ).
او بیان میکرد با ایشان فصیح
دائماً ز افعال و اقوال مسیح.
مولوی.

فرهنگ عمید

همیشه، پیوسته، همه وقت.

پیشنهاد کاربران

all the time
day after day
شب و روز
راه به راه
لهجه و گویش تهرانی
پشت سرهم، راه و بیراه، زود به زود، پیاپی ، مرتب، بکرات
همیشه. . . . مدام. . .
مدام
پی در پی
مادام

بپرس