پیشنهاد‌های فانکو آدینات (١,٥٣٠)

بازدید
٢,٠٣٥
تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

دعوا: همان گونه که فرتاش به درستی نوشته و باید بر این تیزبینی او آفرین گفت، این واژه از اوستایی دَئیوی daivi ساخته شده و در عربی نیامده است. در فرهنگ ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

متهم: کسی که به او سخنی ناروا یا کرداری مجرمانه از روی گمان نسبت داده شده است؛ ولی هنوز به اثبات نرسیده است. از دید حقوقی: کسی که سخنی یا کرداری بر ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تکبر: احساس فراتر از واقعیت در باره ی ارزش ویژگی های خویش که باعث می شود فرد خود را بالاتر یا برتر از دیگران بداند و انتظار دارد احترامی که دلخواه او ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تکمیل: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: امیام amyām ( سغدی: amyāmand ) ایسپور ispur ( مانوی )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تجاوز جنسی: هرگونه رفتار آمیزشی که با خشنودی یکی از دو یار همراه نباشد. همتای پارسی این ترکیب عربی، این است: اتسیاک atsyāk ( سغدی )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تجاوز به عنف: همتای پارسی این ترکیب عربی، این است: اتسیاک atsyāk ( سغدی )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

شَعر shaar: ( مو، گیسو ) این واژه عربی است و در پارسی کاربردی ندارد. شِعر shear: گفتاری ادبی کوتاه یا بلند و آهنگین که با به کار گیری آرایه های ادبی ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طراوت: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: شادابی، تازگی ( دری ) پاراوی pārāvi، تیراوی tirāvi ( کردی ) رشمه raŝma ( لکی ) .

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با جدیت، غیرتمندانه، با اشتیاق. Are you zealously declaring the good news and helping people to appreciate the dignity, splendor, and majesty of Jeh ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فریاد زدن. ?How long shall I call to you for aid from violence, and you do not save تا به کی از ستم فریاد کنم تا تو بشنوی و به کمکم بشتابی؟ صدا زدن ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

احضاریه: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ژیگرنامه žigernāme ( سغدی: ژیغر žiqer احضار )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

احضار: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ژیگر žiger ( سغدی: ژیغر žiqer )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

تدریس: درس واژه ای عربی نیست؛ در اوستایی دَرِس dares و در سنسکریت درص darś به معنی نشان دادن، آموزاندن، نمایاندن بوده است؛ که به عربی راه یافته و از ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

مدرس: درس واژه ای عربی نیست؛ در اوستایی دَرِس dares و در سنسکریت درص darś به معنی نشان دادن، آموزاندن، نمایاندن بوده است؛ که به عربی راه یافته و معنی ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صدمه: همتای پارسی این واژه ی عربی در زبان پارتی این است: مِهگار mehgār.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مطالعات: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: مَرانِل marānel ( اوستایی: مرانه = مطالعه با پسوند جمع ساز لکی اِل )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد

فضای مجازی: فضای مجازی ترجمه ای نادرست از واژه ی انگلیسی Cyberspace است. این واژه اگر چه به ظاهر از دو بخش Cyber و space ساخته شده است، هنوز در هیچ ک ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حشو قبیح: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، اینهاست: میسه فرخش mise - farxaŝ ( اوستایی: میثه mişa ) و دری فرخش. همانگویی.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حشو قبیح: یعنی به کار بردن مترادف یا مترادف های یک واژه پشت سر هم. مانند: علم و دانش که علم عربی و دانش پارسی است ولی هر دو به یک معنی است و مانند: گ ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

این که و اینکه: ترکیب اینکه اگر به معنی این کسی که باشد، این از که جدا نوشته می شود. مانند: این که دیوانه ی اویم به دلش جایم نیست؛ ولی اگر به معنی ای ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آن که و آنکه: ترکیب[ آن که] اگر به معنی آن کسی که باشد، مانند: آن که پامال جفا کرد چو خاک راهم . . حافظ؛ آن از که جدا نوشته می شود؛ ولی اگر به معنی آ ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

احیاء: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: مژاب mažāb ( سغدی: مژاو mažāv ) انزوت anzut ( سغدی )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٤

احیا: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: مژاب mažāb ( سغدی: مژاو mažāv ) انزوت anzut ( سغدی )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

آریسا: این نام در اصل آریایی سا می باشد یعنی مانند یک شاهزاده، کسی که رفتار یک آریایی را دارد.

پیشنهاد
٠

بحمدالله والمنه: زمانی که بر سر حمد ب درآید، حمد به معنی ستایش یا شکر نیست که به معنی دستور، فرمان و راهنمایی است؛ همچنان که در آیه 30 بقره گفت: نحن ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بحمدالله: زمانی که بر سر حمد ب درآید، حمد به معنی ستایش یا شکر نیست که به معنی دستور، فرمان و راهنمایی است؛ همچنان که در آیه 30 بقره گفت: نحن نسبح بح ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مطالعه: خواندن یا شنیدن نوشته ای همراه با پرسش های پیاپی از نویسنده در ذهن خویش و اندیشه در باره ی متن برای دانستن، به یاد سپردن، افزایش دانش، داوری ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مطالعه: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: مرایو marāyu ( اوستایی: مرئو marau ) مرانه marāne ( اوستایی )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپادانا: این نام در سنسکریت اپه دانه apadāna و به معنی فراتر از کار عادی، کار بسیار برجسته، کار با شکوه می باشد؛ در پارتی: اپپه ذن appażan با همان مع ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

روزمره: روز واژه ای پارسی است و مره عربی است. در پهلوی رزوارک rozvārak یا رزوارگ و نیز پادرزگ pādrozag گفته می شد. ( فرهنگ واژه های پهلوی بهرام فره و ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣

فرار: این واژه در عربی از ریشه ی فر ( با تشدید ر ) و فرر دانسته شده است. در فرهنگ های العین، لسان العرب، المفردات، مجمع البحرین، قاموس و التحقیق این ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گذرگاه ماه. یکی از ستاره هایی که ماه در گردش سالانه ی خود از برابر آن می گذرد.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باوان: این نام در سغدی باونه bāvvane ( بسنده، کافی، مکفی ) بوده است.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بارافا: این واژه که نام پسر و نام تیره ای از کردهای ترکیه است، در سنسکریت: پره بهه prabha بوده است ( bh در دیگر زبان های آریایی ف خوانده می شود ) و ب ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مناسب: همتای پارسی این واژه ی عربی در زبان های باستانی، اینهاست: پسژگ pasažag ( پارتی: passažag ) ساچه sāce ( سغدی ) انساک ansāk ( سغدی ) اشینده ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شعله ور: شعله واژه ای عربی است که پسوند پارسی ور به آن افزوده شده است. همتای پارسی این است: آلاوین ( آلاو با پسوند دری ین؛ مانند راستین، دروغین، چرکی ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

مماشات: تحمل کسی یا چیزی در مواردی خاص برای مدتی معین همراه با انفعال و نشان دادن رفتاری ناهمخوان و دور از انتظار با وجود توانمندی در برداشتن یا پیشگ ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

ملکه ( برای آدم ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، این واژه ی زیبای کردی است: شاژَن. ملکه ( برای زنبور ) : شاهَنگ ( دری ) .

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گوینده، بر زبان آورنده، بیان کننده. and without uttering a word sat down mechanically on her bed. و بی آنکه چیزی بگوید، بی اراده روی تختخواب او نشس ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آلان ālān: در سنسکریت آل به معنی آراستن، آرایش - تزئین کردن، زینت بخشیدن است که پسوند آن به آن افزوده شده و صفت فاعلی ساخته است به معنی آراینده، آرای ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غصه qosse: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: فرم faram، موژ muž، گرم gorm، تاسا tāsā، اندوه anduh ( دری ) اراز erāz ( لکی ) اغدا aqdā ( خراسا ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

آنیا ānyā: این نام در سنسکریت ناریک ( مونث ) آنیه ānya می باشد که در جایگاه صفت فاعلی به معنی افزون کننده، فراوان کننده، زیاد کننده و به صورت نام یعن ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رجز rajaz در فرهنگ عربی - فارسی لاروس چنین آمده است: رَجَزَ ( با تشدید ج ) تَرجیزا برای او ارجوزه خواند. یعنی قصیده ی کوتاه که همه مصراع هایش یک قا ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این اندازه، این قدر، این طوره؟ این جوره؟ این جوریه؟ آیا این اندازه؟ ?Why your father is it so close to the Pope چرا پدرت اینقدر به پدر مقدس نزدیکه؟ ? ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

لطفا: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پَدیان padyān ( پیشوند قید ساز مانوی پد با واژه ی پهلوی و سغدی یان یعنی لطف ) یانیها yānihā ( پهلوی )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بسیار دور در سمت راست On coming to a path in the forest along which he could see far to the right, Denisov stopped. چون دنی سوف به جای همواری رسید ک ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اطفای حریق: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این واژه ی مانوی است: اپرایب aparāyeb ( مانوی: appar - āyeb )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

حریق: همتای پارسی این واژه ی عربی، این واژه های مانوی است: آدور ādur، آیب āyeb

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تحریک: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: انگیزش، فاشور fāshur، فاژور fāžur، وژول vožul ( دری ) افژول afžul ( خراسانی )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دعوت: همتای پارسی این واژه ی عربی، این واژه ی پارتی است: آلاب ālāb.