پیشنهاد‌های فانکو آدینات (٢,٤٧٥)

بازدید
٥,٥٧٠
تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ری rey: این نام در اوستایی: رَغا raqā ( قوچ، قوچ جنگی ) ؛ در پهلوی: رغ raq، راگ ( قوچ ) ، ray و سپس rey آمده است با همان معنی قوچ. که نشانگر آن است ک ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣

تهران: در اوستا، واژه ی تَئیرَه taira ( خانه ی خوشبختی ) نام یکی از قله های البرز است؛ به نوشته ی مورخان مردمان نخستین تهران گروهی از لرها و مازندران ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

عربده: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: فریاد، ستیه setih ( دری ) ویگار vigār ( پهلوی )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

ساده لوح. Today, as in the first century, apostates and others seek to destroy the faith of guileless ones همچون قرن اوّل، امروز نیز مرتدان و عده ای ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

صخره: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: دیواره، پرتگاه، افکن ( دری ) کالار kālār، قرخ qarax ( خراسانی ) چکل cekel ( مازنی ) . کمز kamez ( کردی ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

No, but you were quite happy to let me deceive myself نه. ولی کاملاً راضی بودی که من خودم رو گول بزنم. Yet you deceive yourself با این حال تو خود را ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

لهیر lahir: این نام در سنسکریت لهری lahari و به معنی موج بزرگ، خیزاب بزرگ می باشد. ( فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویلیامز، چاپ 1964 ص. 899 ستون دو ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

ربا rebā: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: کوسید kuseyd ( سنسکریت: kuseyda )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

کر kor که در کردی، لری و لکی به معنی پسر است، در سنسکریت کور kur بوده به معنی کننده، انجام دهنده.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

موثق: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ویستاخ vistāx ( پهلوی )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

هاویر: این نام در سنسکریت هویر havir و به معنی هدیه، نذری، نذر شده می باشد. ( فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویلیامز، چاپ 1964، ص. 1293 ستون سوم )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

کهیر: این واژه در اوستایی کَئورو kaurv و به معنی لکه می باشد. ( فرهنگ واژه های اوستا، احسان بهرامی )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

شر ŝarr: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: بد، ناگوار ( دری ) پتیار patyār ( سغدی )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

منحصر به فرد: همتای پارسی این ترکیب عربی، اینهاست: بی همتا ( دری ) ادویتا advitā ( سنسکریت ) بژارده bežārde ( کردی )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

هلاهل halāhel: این واژه در سنسکریت هلاهله halāhala ( زهر مار؛ زهر سوسمار یا مارمولک ) می باشد. ( فرهنگ سنسکریت فرانسه امیل بورنوف ص. 750 ستون دوم )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

آرنا ārnā: این نام در سنسکریت ارنا arnā و به معنی رودخانه است. ( فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویلیامز چاپ 1964 ص. 90 ستون دوم )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

رینا: این نام در سنسکریت رِنا renā ( آتشین، از تبار گرما ) و نیز نام یک زن می باشد. ( فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویلیامز، چاپ 1964 ص. 887 ستون د ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

مریا: این نام در سنسکریت: maryā ( چیزی که می درخشد، مارک، نشانه، مرز ) می باشد. ( فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویلیامز، چاپ 1964 ص. 791 ستون سوم )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مریسا: این نام در سنسکریت: mareysā ( شیر خوراکی ) می باشد. ( فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویلیامز چاپ 1964 ص. 790 ستون یکم )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مرال: این واژه در سنسکریت مراله marāla و به معنی مهربان، ملایم، لطیف، ظریف می باشد. ( فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویلیامز چاپ 1964 ص. 789 ستون سو ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد

مرند: این نام در سنسکریت مرنده maranda و به معنی عصاره ی گل است. ( فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویلیامز چاپ 1964 ص 789 ستون سوم )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

The whole thing seemed so objectless as to frighten her, and also give her some hope و این گمان تا اندازه ای امیدوارش کرد. It is objectless این یک ف ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

ایمن: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: برنیک barnik ( اوستایی: barana با پسوند پهلوی یک )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

کند kond: این واژه در سنسکریت کونته kunth و فعلی است به این معنی ها: 1ـ کُند ـ کند ذهن ـ ضعیف ـ کودن ـ خنگ ـ اسکل ـ خرفت ـ ببو ـ دَبنگ ـ مشنگ ـ گاگول ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

کوتوله: این واژه در سنسکریت کوتیله kutila ( تا خورده، خمیده، کمانی ) می باشد.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

معصوم: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: بی گناه ( دری ) ناگ ( پارتی ) پازرم pāzarm ( سغدی: pāzarme ) اویناس �vinās ( پهلوی )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

عاجز: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پاتال ( سنسکریت: پاتَلَه: سرخ رنگ پریده که در پارسی کنایه از کم رنگ شدن توانایی جوانی است ) ، ناتوان ( در ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

پاتال: این واژه در سنسکریت: pātala ( سرخ کم رنگ، قرمز رنگ پریده ) و کنایه از ناتوانی است؛ چون برای پیران به کار می رود و گفته می شود پیر و پاتال؛ یعن ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

رایدا: این نام در زبان های باستانی از دو بخش ساخته شده است: رای rāy ( پهلوی ) شکوه، عظمت، فروغ. دا که در اوستایی و سنسکریت به معنی بخشنده است. راید ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

گیان: این نام در اوستایی: گَیَه gaya؛ در پارتی، سغدی، مانوی و پهلوی: گیان gyān و به معنی جان، روح، روان است.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣

ملک malak : همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پارند pārand ( پهلوی ) فرشته، پری ( دری ) ***** ملک malek همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ش ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

بدون فوت وقت: همتای پارسی این سه واژه ی عربی، این است: ماچیرام mācirām ( سنسکریت: māciram )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تاخیر: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: دیرکرد، سپسی sepasi ( دری ) تانشین tānŝin ( اوستایی: tānŝingh ) پسرس pasras ( خراسانی )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

دنیا: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: لکا lokā، ایژان їžān ( سغدی ) فچام fecām ( سغدی: fecambaż ) جهان jahān ( دری )

پیشنهاد
١

خارج از فصل، یا خارج از فصل خود: خارج و فصل دو واژه ی عربی است؛ همتای پارسی این عبارت، این است: نابگاه nābegāh ( دری )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

خارج از وقت: خارج و وقت دو واژه ی عربی است؛ همتای پارسی این عبارت، این است: نابگاه nābegāh ( دری )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

فایده: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: سود، بازده، بهره ( دری ) سایوک sāyuk ( اوستایی: سئُکه saoka )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

ایقاع: همتای پارسی این واَژه ی عربی، این است: هاویژ hāviž ( کردی: hāvižtan )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

موقع ( زمان ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: زمان، هنگام ( دری ) کریا karyā ( سغدی ) وجا vajā ( لکی ) موقع ( ایقاع کننده؛ کسی که کاری می ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

It motivates one to be firm for what is right, not to compromise by doing wrong این ترس، شخص را برمی انگیزد تا در باره ی آنچه درست است، مصمم باشد، نه ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

ممنوعه: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: نیژدادیک niždādik ( مانوی: nijdādik )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مطلقا ممنوع ( به هیچ روی نباید انجام داده شود ) : همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: اجاشا نیژداد ajāŝā - niždād ( خراسانی و مانوی: nijdād )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣

حرام: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: شَهاد ( دری ) ( ناظم الاطبا )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

Non - criminal actions that are motivated by these reasons are often called "bias incidents" کارهای غیر جنایی که به این دلایل تحقق می یابند، اغلب به ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

دوائر ( نگاه کنید به دوایر )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

دوایر ( دایره ها ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ماندالاس māndālās ( سنسکریت: mandalās ) دوایر ( ادارات ) : همتای پارسی این است: کارسانل ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٤

فرشاد: این نام در اوستایی فره شه : fraŝa ( کامیاب، کامروا، پیروز، موفق ) بوده است؛ و معنی واژه ای آن چنین است: فره یعنی فرا، شه یا شا در اوستایی یعنی ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

حقارت: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: کوچکی، خواری، پستی، زبونی، فرومایگی ( دری ) غمیاک qamyāk، غمیاوه qamyāve ( سغدی ) کمیستی kamisti ( پهل ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

خردل xardal: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: آهور āhur ( دری: آهوری ) سپندین sapandin، فاترسین fātarsin، فاتوسین fātusin ( دری )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

بی رحم: بی واجی پارسی و رحم عربی است؛ همتای پارسی اینهاست: سنگدل ( دری ) ایستف istaf ( مانوی: istaft )