پیشنهاد‌های فانکو آدینات (٢,٣٣٢)

بازدید
٤,١٢٤
تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣

در سنسکریت کرپوره karpura بوده یعنی طبع آن به اندازه ی گوشت ماهی سرد است.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣

عصاره: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: گوشان guŝān، افشره afŝore ( دری ) آپیتن āpitan ( پهلوی ) پاینا pāynā ( اوستایی:پَئنه paena ) انگو an ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣

تزئین، تزیین: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: آپیاس āpyās ( سغدی: اَپیَست apyast )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣

حاشیه: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: لبه، کناره ( دری ) پرک parak ( پهلوی: parrak ) کراخ kerāx ( لکی ) دنانه denāne ( لکی: denāna ) پالیک ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣

هاله: این واژه در یونانی و لاتین halos، در انگلیسی و فرانسه halo ( فرهنگ انگلیسی - انگلیسی وبستر و فرهنگ فرانسه - فارسی ژیلبرت لازار ) بوده است. در س ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣

I resisted all his solicitations من در برابر تعارفها و اصرارهای او مقاومت کردم. as well as of the many good offices he had done me during my solicit ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣

متبوع: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: تکیک takik ( پهلوی )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣

دهلی: این نام در سنسکریت دیلِی diley و به معنی دلربا، دلبر است؛ و از دو بخش ساخته شده است: دیل که در پهلوی و مانوی نیز با همین گویش آمده و به معنی دل ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣

غنی: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پربار، سرشار ( دری ) آدوگ ādug ( پارتی، پهلوی و مانوی ) دستن dastan ( مانوی ) . دارا و دارنده به معنی ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

نخبه: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: مرنت marant ( اوستایی )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تطبیق ( = مطابقت، انطباق ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: هسیش hasiŝ ( پهلوی: hasiŝn )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

( = تطابق، تطبیق، انطباق ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: همسانی، همگونی، همدیسی، همانندی، همخوانی ( دری ) لوان lavān ( کردی ) مهیتره mahi ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

( = انطباق، تطبیق، مطابقت ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: همسانی، همگونی، همدیسی، همانندی، همخوانی ( دری ) لوان lavān ( کردی ) مهیتره mah ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

انطباق ( = تطابق، تطبیق، مطابقت ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: همسانی، همگونی، همدیسی، همانندی ( دری ) لوان lavān ( کردی ) مهیتره mahitr ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

نزول: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: اوژغز užqaz ( سغدی: اوژغذ užqaż ) بارین bārin ( کردی ) فرود ( دری )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

اوایل: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: آدیان ādyān ( آدی؛ سنسکریت: اول با پسوند جمع آن )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

تاجر: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: بازرگان bāzargān، بهاگر bahāgar ( دری ) کارداک kārdāk ( پهلوی ) . خاکر xākar ( سغدی: خواکر xvākar )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

لایحه. That is no excuse for encouraging the superstitious exaggeration of hopes about this particular measure این دلیل نمی شود امید خرافی و مبالغه ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

قطر دایره: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: لَتار ناژنده latāre - nāžande لتار ( لت: قطع؛ دری با پسوند فاعلی ار ) قطع کننده. ناژنده ( سغدی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

تمایز: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ویواس vivās ( سنسکریت: vivāsa )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

گسترده سازی، گسترش دهندگی. I didn't realize the Mayan empire extended this far north. من نمی دانستم امپراطوری مایان ها تا شمال گسترش پیدا کرده است.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تجزیه. In each step, one or several instructions of a given program are decomposed into more detailed instructions. در هر مرحله یک یا چند دستورالعم ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

اشعه: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پرتو، فروزه، فروغ، تابش، روشنایی ( دری ) پرساو parsāv ( سغدی: پرثاو parşāv ) فراداب farādāb ( سغدی: fra ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

آرتیمیس: هیچ کدام از منابع غربی این نام را ریشه یابی نکرده اند تا بتوانند به معنی آن دست یابند. تنها نوشته اند که در افسانه های یونان، او دختر زئوس ب ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٥

رامهرمز: این نام در فرهنگ پهلوی - فارسی دکتر بهرام فره وشی رام اهرمزد rāmohrmazd نوشته شده است؛ ولی نه معنی آن آورده شده و نه این که چرا امروزه رامهر ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

هرمز: این که دکتر معین در پانویس برهان قاطع آن را از واژه های اهورامزدا، ارمز، ارمزد، اورمزد، هورمز، هورمزد، و هرمزد دانسته، از دید آوایی نمی تواند د ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حسرت: 1 - آرزو - میل - عطش - اشتیاق همراه با امید یا ناامیدی. 2 - افسوس، دریغ سخت. همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: آرزو، افسوس، دریغ، دِژمان ( ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تصادف: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پیکادان pikādān ( کردی ) تکر takar ( خراسانی ) پچیوز pacivaz ( سغدی ) هنتچ hantac ( اوستایی )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تعدیل: هماهنگ سازی چیزی با استانداردهای بهره گیری از آن و یا با چیزهای دیگر برای دستیابی به نتیجه ی دلخواه. ( https://www. cnrtl. fr/definition/ajust ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

سهم به سهم

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ثانوی: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: بیدیگ bidig ( پارتی ) .

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ثانویه: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: بیدیگ bidig ( پارتی ) .

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٥

سلاح: این واژه عربی شده است که در سنسکریت sela، sella و senā و در اوستایی snā و در پهلوی snāh بوده است؛ همتای پارسی اینهاست: سناه senāh ( پهلوی: snāh ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ضبط: این واژه در فرهنگ سغدی - فارسی شادروان بانو بدرالدین قریب، به صورت cbt واج نگاری و به صورت cabd ( چپو کردن، دزدیدن ) آوانگاری شده است. در فرهنگ ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

سهیم: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ارمان ermān ( پهلوی )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

وراثت: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: امسیتا amsitā ( سنسکریت: امصیتا aṃśitā ) دایادیش dāyādān ( سنسکریت: dāyāda با پسوند پهلوی ایش )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

وراث: همتای پارسی این واژه ی عربی ( جمع وارث ) این است: دایادان dāyādān ( سنسکریت: dāyāda با پسوند جمع آن )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

ورثه: همتای پارسی این واژه ی عربی ( جمع وارث ) این است: دایادان dāyādān ( سنسکریت: dāyāda با پسوند جمع آن )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

وارث: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: دایاد dāyād ( سنسکریت: dāyāda )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

حوصله: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: دلبسر delbesar ( خراسانی ) سردل sardel ( خراسانی ) دایاخ dāyāx ( کردی )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

جلد jeld ( پوست ) ؛ همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: روکش ( دری ) ژُبا žobā ( سغدی ) جلد jeld ( یگان شمارش کتاب در یک موضوع ) : همتای پارسی ای ...

پیشنهاد
٢

طول جغرافیایی: طول واژه ای عربی و جغرافیا عربی شده از یونانی و لاتین geographia می باشد. همتای پارسی این است: داگر اژنامانزا dāgre - ežnāmānzā ( دا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

جغرافی، جغرافیا ( عربی شده از یونانی و لاتین: geographia؛ دانش بررسی زمین ) ؛ همتای پارسی این است: اژنامانزا ežnāmānzā ( اژنا: سغدی žnā: دانش با مان: ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

پدرگان: این واژه در سغدی پیترکان pitrakān و به معنی ارث پدری است.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

میراث: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: راونگrāvang ( اوستایی: ravangh ) جیماو jimāv ( کردی: jimāva )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

راونگ: این نام در اوستایی رونگه ravangh ( ارث، میراث ) می باشد.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ارث: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: راونگ rāvang ( اوستایی: ravangh )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

قسمت: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: بخش baxŝ ( دری ) باگ ( پهلوی ) اشپاز eŝpāz ( سغدی: اشپاذی eŝpāżi )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

تقسیم: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: داخید dāxid ( دری ) بنجید banjid ( دری: بنجیدن )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

For a line of dominoes to fall, one has to fall first, which then leaves the other choiceless to do the same. برای این که یک خط دومینو شروع به ریختن ...