شهاب

/SahAb/

مترادف شهاب: شخانه، اخگر، شرر، شعله، ستاره

برابر پارسی: ستاره، اختردونده، کمانه ستاره

معنی انگلیسی:
fireball, meteor, shooting-star

فرهنگ اسم ها

اسم: شهاب (پسر، دختر) (فارسی، عربی) (کهکشانی) (تلفظ: ša (e) hāb) (فارسی: شهاب) (انگلیسی: shahab)
معنی: پاره ای از آتش، افروزه، ستاره دنباله دار، سنگ های آسمانی که در اثر برخورد با زمین میسوزند، ( در نجوم ) پدیده ای به شکل خطی درخشان که به علت برخورد سنگ آسمانی با جو زمین و سوختن سریع آن به طور ناگهانی در آسمان دیده می شود، ( اَعلام ) شهاب ترشیزی: [قرن و هجری] شاعر، مورخ و خوشنویس ایرانی، از آثار اوست: مراد نامه در تاریخ وقایع زمان علی مرادخان زند، تذکرة الوزار و منظومه های بهرام نامه، درة التاج و یوسف و زلیخا، جاه و جلال، عظمت، بزرگی
برچسب ها: اسم، اسم با ش، اسم پسر، اسم دختر، اسم فارسی، اسم عربی، اسم کهکشانی

لغت نامه دهخدا

شهاب. [ ش َ ] ( اِ مرکب ) مخفف شاه آب است و آن آب سرخی باشد که مرتبه اول از گل کاجیره گیرند. ( برهان ) ( انجمن آرا ). شاه آب. ( غیاث اللغات ). رنگ سرخ را گویند که در مرتبه اول از گل کاژیره کشند و در اصل شاه آب بود به کثرت استعمال شهاب شده. ( فرهنگ جهانگیری ). || در لطایف و مدار نوشته بمعنی بچه سگ است. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ).

شهاب. [ ش َ ] ( ع اِ ) شیر تنک که دو ثلث آن آب باشد. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). شیر تنک آب آمیخته. شیری باشد از گوسفند یا گاو که باآب آمیخته باشند. ( برهان ). شیرآب. ( مهذب الاسماء ).

شهاب. [ ش ِ ] ( ع اِ ) درخش آتش. پاره ای از آتش. ( منتهی الارب ). درخش. ( لغتنامه مقامات حریری ). شعله کشیدن آتش. ( برهان ). شعله آتش که زبانه کشد و یا هر درخشندگی که از آتش باشد. ج ، شُهُب ، شُهْبان ، شِهْبان ، اَشْهُب. ( از اقرب الموارد ). قدما معتقد بودند که چون شیطان از زمین قصد آسمان کند فرشتگان به تیر آتشین وی را بزنند و از صعودممانعت کنند و بدین اعتقاد در کتب نظم و نثر مضامین بسیار آمده است و گاه به نیزه آتشین نیز که افکنده شود تشبیه شده است. || افروزه. ستاره دنباله دار. ستاره دیوانداز. هر رونده ای که از آتش تولید میشود. آنچه مثل ستاره ای به نظر رسد که غروب میکند. آنچه در هوا به شب برود چون آتشی. روشنائی چون شعله کشنده روان و گذرنده که گاهگاه در جو دیده شود و آن جسمی باشد که بسرعت حرکت و در تماس با هوای مجاور گرم و سرخ گردد. ( یادداشت مؤلف ). شعله آتش بلندشده و ستاره مانند چیزی که به شکل نار آتشبازی بر فلک دوان میشود و آن رجم شیاطین است و نزد حکما آن دخان ارضی است که به کره نار رسیده و مشتعل شود. ( غیاث اللغات ). ذرات پراکنده در فضا چون به مجاورت زمین رسند و با کمربند کیهانی گرد زمین برخورد کنند آتش گیرند و چون خطی نورانی در فضا کشیده شوند :
هوا برنگ نیلگون یکی قبا
شهاب بند سرخ بر قبای او.
منوچهری.
و برگزید او را از خلاصه خلافتی که نورانی است شهابش. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 308 ).
همت اوست چو چرخ و درم او چو شهاب.
ابوحنیفه اسکافی ( از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 389 ).
نه چرخ را بود از جستن شهاب زیان
نه شاخ را رسد از رفتن شکوفه خلل.
قطران.
گر ترا درخور بود زان پس چرا ایدون بود
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

ستاره، ستاره روشن، تیرشهاب، شعلهای مانندتیر
( اسم ) ۱ - شعله آتش . ۲ - ستاره ستاره روشن . ۳ - شهاب ثاقب جمع : شهب . یا شهاب ثاقب . تیر شهاب . شعله ای مانند تیر که شب در آسمان دیده می شود . و آن به صورت گلوله ای مشتعل به سرعت از سویی بسویی میرود . توضیح تیرهای شهاب مربوط به ذرات و قطعات جامدی است که مبدائ آنها کیهانی است و با سرعت چند ده کیلومتر در ثانیه بزمین و جو آن برخورد می کنند . تولید روشنایی به علت اصطکاک جامد مزبور موجود در جو - یعنی به وسیله تصادف مولکولها - می باشد .
شیر تنک آب آمیخته شیر آب

فرهنگ معین

(شَ ) (اِ. ) = شاه آب : آب سرخی که در مرتبة اول از گل کاجیره گیرنده .
(شَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - شعلة آتش . ۲ - ستارة روشن .

فرهنگ عمید

۱. شعله، شعلۀ آتش.
۲. (نجوم ) خطی روشن در آسمان که بر اثر برخورد سنگی آسمانی با جوّ زمین و سوختن آن ایجاد می شود.
* شهاب ثاقب: (نجوم ) = شهاب ša(e )hāb
آب سرخ رنگی که از گل کاجیره گرفته می شود، شاه آب.

فرهنگستان زبان و ادب

{meteor} [نجوم] ردِّ نوری در آسمان که براثر ورود ذرات غبار یا تکه سنگی به جوّ زمین، لحظه ای می درخشد

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] شهاب پدیده ای که در جو زمین اتفاق می افتداز آن به مناسبت در باب صلات و نکاح سخن گفته‏اند.
پدیده‏ای به شکل خطی درخشان که‏ بر اثر برخورد سنگی آسمانی با جوّ زمین وسوختن سریع آن، در آسمان دیده می‏شود را شهاب می گویند.

احکام شهاب
← نماز آیات در دیدن شهاب
۱. ↑ کشف الغطاء ج۳، ص۲۷۴. ۲. ↑ جواهر الکلام ج۱۱، ص۴۰۷.
...

[ویکی الکتاب] معنی شِهَابٌ: شعله ای که از آتش بیرون می آید - شهاب (در اصل به معنای شعله ایست که از آتش بیرون میآید . به اجرام روشنی هم که در جو دیده میشوند از این جهت شهاب گفتهاند که گویا شعله ایست که ناگهان از یک نقطه آسمان بیرون آمده و پس از لحظهای خاموش میگردد)
معنی کَوْکَب: ستاره - سیّاره - شهاب - جرم آسمانی
ریشه کلمه:
شهب (۵ بار)

«شِهاب» به معنای شعله ای است که از آتش زبانه می کشد و نوری است که همچون یک عمود از آتش می درخشد و هر نوری که امتدادی همچون عمود دارد شهاب نامیده می شود; و در اصل به همان سنگ های سرگردان آسمانی گفته می شود که به هنگام برخورد به هوای فشرده اطراف زمین بر اثر سرعت سرسام آورش مشتعل می گردد، و یک خط عمودی از آتش را در هوا ترسیم می کند.
«شهاب» طبق تحقیقات دانشمندان امروز، قطعه سنگ های کوچکی هستند که در فضای بیرون از کره زمین در حرکتند، هنگامی که به زمین نزدیک شوند تحت تأثیر جاذبه آن قرار گرفته، و به سرعت به طرف زمین سقوط می کنند، هنگامی که وارد جوّ، یعنی قشر هوای فشرده محیط به زمین شوند، به خاطر بر خورد شدید با آن ، داغ و آتشین، و به صورت شعله سوزانی در می آیند، و سرانجام خاکستر آنها بر زمین می نشیند.
تکّه آتش. (مجمع) ابن اثیر و راغب و دیگران شعله آتش گفته‏اند ولی قول مجمع اقوی است . یعنی به زودی از آن آتش به شما خبری و یا تکه‏ای از آن می‏آورم نظیر این آیه است آیه . راغب گوید: جذوه اخگری است که پس از تمام شدن شعله باقی ماند. ایضاً شهاب‏های مخصوص آسمان است که از سوختن سنگهای آسمانی در آسمان به صورت تیر شهاب دیده می‏شوند چنانکه اهل لغت گقته‏اند. قرآن درباره راندن شیاطین از آسمان کلمه شهاب آورده مثل ، ، ، . از این آیات روشن می‏شود ثانیاً آن یک امر حادث است و قبلاً وجود نداشته است ثانیاً شیاطین به وسیله شهاب از شنیدن چه صداهائی از آسمان ممنوع شده‏اند؟ مشروح مطلب را در «جن» مطالعه کنید. آیا مراد از شهاب در آیات قرآن همین سنگهای آسمانی است که با برخورد به گازهای جوّ سوخته و متلاشی می‏شوند؟ عدّه‏ای کثیر از مفسران همین‏ها را دانسته‏اند ولی هیچ دلیلی جزآن که خواهیم گفت. در دست نداریم که مراد اینها باشند. شاید آنها شعله هائی مخصوص است که نمی‏بینیم چنانکه شیاطین را مشاهده نمی‏کنیم در المیزان ذیل آیه 10 صافات احتمال داده که این بیانات امثال است که حقائق خارج از حسّ به محسوسات تشبیه شده است و خداوند فرماید . و در آن کلام خدا بسیار است، از آنجمله است عرش، کرسی، لوح و کتاب. علی هذا مراد از آسمانی که ملائکه در آن ساکن اند عالم ملکوتی است و مقصود از اقتراب شیاطین ئ استراق سمع و قذف با شهاب نزدیک شدن آنها است به عالم ملائکه تا بر اسرار خلقت و حوادث آینده مطلع باشند و راندن آنها با نور ملکوتی است که تاب تحمل آن را ندارند (به اختصار). در نهج البلاغه خبه 89 در وصف آسمان فرموده: «وَ اَرْقامَ رَصَدَاً مِنَ الشُّهُبِ الثَّواقِبِ عَلی نِقابِها...وَرَمَی مُسْتَرِقِی السَّمْعِ بِثَواقِبِ شُهُبِها» نقاب جمع نقب به معنی شکاف است ملاحظه ما قبل و ما بعد جمله اول نشان می‏دهد که شهب از اول خلقت بوده‏اند و جمله دوم راجع به زمانهای بعد است جمله «اقام - رمی» به نظر می‏آورد که در اول رصد بوده و سپس رجوم شده‏اند احتمال المیزان گرچه در نوبت خود قوی است ولی کلمه «شِهاب مُبینٌ» شِهابٌ ثاقِبٌ» و نیز آیه . است تأیید می‏کند و آن وقت باید دید راندن آنها چه نحوی است آیا شیاطین از نور و آتش گریزانند؟ واللّه العالم.

دانشنامه عمومی

شَهاب در ستاره شناسی به یک سیارک یا شهاب واره که وارد جو زمین می شود گفته می شود. به خط درخشانی که بر اثر ورود شهاب وار یا حرکت آن در جو ایجاد می شود شهاب ثاقِب گفته می شود.
قطعه های صخره یا فلز که در فضا شناورند شهاب واره ( Meteoroid ) نام دارند، زمانی که این قطعات وارد جو یک سیاره بشوند شهاب ( Meteor ) نامیده می شوند و زمانی که به سطح سیاره برخورد کنند شهاب سنگ نام می گیرند. گوی آتشینی که به هنگام گذر یک شهاب از جو پدید می آید اصطلاحا نشان سرخ نامیده می شود.
عکس شهاب
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

شهاب (meteor)
برقی از نور در آسمان. در تداول عام به تیرِ شهاب، و شهاب ثاقب نیز معروف است و علت آن ورود شهاب واره یا ذره ای غبار به جّو، با سرعتی بیش از ۷۰ کیلومتر در ثانیه، و سوختن آن براثر اصطکاک در ارتفاع تقریبی ۱۰۰ کیلومتر است. در شبی که آسمان صاف است، ممکن است در هر ساعت چندین شهاب پراکنده دیده شود. زمین چندین نوبت در سال با هجوم غبارهای بیرون ریخته از دنباله دارها روبه رو می شود که بارش شهابی را پدید می آورند. به نظر می رسد چنین شهاب هایی از نقطه ای معیّن در آسمان سرچشمه می گیرند و نام بارش شهابی از آن جا گرفته می شود. بارش شهابی برساووشی در مرداد ماه و در صورت فلکی برساووش نمایان می شود. اسدیها از صورت فلکی اسد بیرون می ریزند و غبارهای برجامانده از دنباله دار تمپل ـ تاتل اند که با دوره ای ۳۳ساله بر گرد خورشید مدارپیمایی می کند. هنگامی که این دنباله دار در نزدیک ترین فاصلۀ خورشید قرار گیرد، بارش اسدی به حداکثر می رسد. شهاب درخشان را آذرگوی می گویند. بیشتر شهاب واره ها ریزتر از دانه های شن اند. زمین در هر سال حدود ۱۶هزار تُن مواد شهابی دریافت می کند.

مترادف ها

meteor (اسم)
شهاب ثاقب، شهاب، تیر شهاب سنگ آسمانی، پدیده هوایی

falling star (اسم)
ثاقب، شهاب، تیر شهاب

فارسی به عربی

نیزک

پیشنهاد کاربران

چون تحقیقات اساسی علمی نداریم؛ شهاب سنگ وفسیل و سنگ قیمتی را در اکثریت مواقع تبدیل
میشن به گچ وسیمان یا زیر آسفالت خیابانها!
حالا برای خیلیها یک میلیارد تومان پول به مراتب ارزشش از یک شهاب سنگ بیشتر است!
...
[مشاهده متن کامل]

عجب دانشمندیم!
شاه آب با شهاب ( عربی ) هیچ ارتباطی ندارد . ومانند بیشتر کلمات مشابه فقط تشابه لفظی یا نوشتاری وریشه وتاریخ زبانها را تحریف نکنید.
شهاب = نیزک.

من هر وقت یه کامنت مبزارم نخست اون کامنت چک میشه و سپس گذاشته میشه. چگونه ممکن هستن شما کامنت های توهین آمیز به اقوام ایران رو می گذارید ثبت بشه ؟ این اشخاص که به نظر ترک می آیند و نظر های توهین آمیز به
...
[مشاهده متن کامل]
پارس ها میدن اصلا درست نیست. شماکارکنان این نرم افزار مقصر هستد که یک نظر توهین آمیز رو ثبت میکنید. زنده باد ایران و ایران پرست.

شهاب ، واژه ای آریایی است ، در عربی به آن نیزک می گویند که آن هم آریایی است ، از اداره کنندگان سایت خواهشمندم ، از آنجایی که این سایت قرار است واژنامه ای فارسی باشد نه ترکی ، زیر نویس های خنده دار ترک
...
[مشاهده متن کامل]
زبان هارا که تنها نشانه بیسوادی و کمبود و خود کمتر بینی آنهاست ( مثلن هر چی شاه دارد ترکی است ) را نگذارید که از ارزش و آبروی این سایت کاسته می شود ، زبان ترکی زبان بیابانگردهای آسیا میانه بود و خود زبان ترکی واژه چندانی نداشت و بیشتر واژه های ترکی امروز ، سغدی ( یکی از زبان های ایرانی ) ، عربی ، فارسی و . . . است ، مثلن اتاق و خان و لو و خاتون و . . . سغدی هستند و بشقاب هم سغدی است ( پیشقاب قابی که جلو گذاشته میشود ) بایرام هم همان بهرام است و . . .

شَهاب فارسی با شِهاب عربی فرق داره و دوتا کلمه جدا هستن و ریشه و معنی جداگانه ای دارن، بدون تحقیق و بدون علم حرف نزنید که فقط خودتون رو زیر سوال میبرید ( قابل توجه بعضیا )
شهاب اسم عربی هست ، اسم پسر نام دارد ، ـ
معنی :بسیار درخشان
شهاب به معنای درخشنده و قدرتمند
شهاب مظفری یکی از بهترینایی که میشناسم 💛❤️💛❤️
شهاب ( شه آب ) شاه و هر کلمه ایی شاه داشته باشد. تورکی است. مثل شه داب. شه راب. شه بانو. شه زاده. شه رام. شه ران. پادشاه آب در تورکییعنی آبادانیق. آبادی. مثل بین آب. مین آب. سی آب. . . . . . .
درخشش اسمانی
زمانی که اهریمن بخواهد از زمین به سمت ملکوت بیاید فرشتگان او را با تیر هایی از جنس شهاب میزنند - حافظ اسمان ها
این در پارسی سره به معنای تندر آتشین است . این کلمه ریشه پارسی دارد.
شاه پسر
واقعا اسم شهاب درخشان است = شعله آتش
از اسامی خاص دارای چند معنی لغوی متفاوت در عین یکسان بودن تلفظ: شهاب سنگ ( روشنایی و قدرت ) - پادشاه آبها ( قدرتمند و حیات بش ) - سنگ ( محکم و استوار )
اسمی ب بزرگی آسمان بی کران
شهاب اسم خیلی خیلی زیبایی شهاب=درخشان

ستاره درخشان_پدیده هوایی_شهاب سنگ با شهاب از نظرات علمی اندکی فرق دارند.
شهاب سنگ : یک شهاب سنگ قطعهٔ جامدی از بقایای جامانده از جرم هایی مانند یک دنباله دار، سیارک یا شهاب واره است که در اصل در فضای بیرونی شکل گرفته و توانسته پس از گذر از جو و تحمل تأثیر آن، بر روی سطح زمین یا یک سیارهٔ دیگر انتقال یابد.
...
[مشاهده متن کامل]

شعله آتش

درخشان، روشن
این نام میتواند هم تازی و هم پارسی باشد در تازی به معنی سنگ و در پارسی به معنی شاه آب
ستاره ی درخشان💫آرامش بخش💙
درخشان

نامی ( اسم ) زیبا و اصیل ایرانیست که به معنای:
شهاب = شاه آب - پادشاه آب ها
ستاره درخشنده و روشن
ستاره روشن
اسمی زیبا هم برای مرد هم برای بچه. معنی زیبا که با شنیدن معنی آن به انسان اعتماد به نفس میدهد. اسمی که بعد از چند دهه هنوز رایج است.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس