پیشنهاد‌های فانکو آدینات (١,٥٣٠)

بازدید
٢,٠٣٦
تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

ذات: این واژه در سنسکریت دهاتو dhātu ( پایه، عنصر، عنصر اولیه، جوهر، ماده ی نخستین ) و در اوستایی ذاته żāta بوده است با همان معنی سنسکریت؛ و واژه های ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

اخلاق: شیوه یا پایه رفتاری فردی یا گروهی گاهی پایدار و گاهی تغییر پذیر و قوانینی که بر احساسات و کردارهای آدمی حکمفرماست که یا برخاسته از آرمان، باور ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تجلیل: این واژه به معنی جل انداختن روی گرده ی چهارپایان است. ( دهخدا ) . در پارسی: اعلام شکوه کسی با برجسته سازی ویژگی ها و یا کارهای وی با برگزاری ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مقوله: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ایزوان ( مانوی )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

ندا: این واژه عربی نیست و در سنسکریت ندا nadā از ریشه ی ند nad به معنی بانگ برآوردن، فریاد زدن، صدا کردن ساخته شده است و صرف آن چنین است: ندامی nadām ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

الهه: این واژه در عربی آلهه ālehat و به معنی بتی است که پرستیده می شود. ( فرهنگ عربی العین نوشته خلیل بن احمد فراهیدی درگذشته به سال 177 قمری ) همتا ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد

کُره kore ( گوی، هر چیز گرد ) ؛ این واژه عربی است و همتای پارسی آن این است: ناژ ( سغدی ) کُرات: ناژان. کره ( بچه، نوزاد اسب و خر و قاطر و بز؛ برای ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مشتمل: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: انگد angad ( مانوی ) پرزیس parzis ( سغدی: parżes )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افتخار: احساس لذت روانی همراه با سربلندی و برخورداری از احترام به خاطر داشتن رفتاری هماهنگ با هنجارهای اجتماعی، شرافت، فضیلت، شجاعت و دانشمندی؛ که ای ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حافظه: اندامی در مغز که آگاهی های مربوط به شخص یا بیرون از او، تجربه ها و خاطرات دور و نزدیک را در خود نگه می دارد و به هنگام نیاز، جستجو و در کم تری ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاخص: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: نمودار، نمایه ( دری ) مَسیش ( پارتی: masiŝt )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

منتظر montazer همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: چشم به راه ( دری ) چینایوت cināyut ( سغدی: چینائوت cināut ) مندیر mandir ( لری ) لیبند liband ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طالب: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: میلاو milāv، خواهان، خواهنده، خواستار ( دری ) رژنه rožne ( سغدی ) تکس takes ( سنسگسری )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1 - ظرفیت ( توانایی، قابلیت ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: تون tun ( اوستایی ) اَتوکی atuki ( پهلوی: atukih ) هونَرتات hunartāt ( اوستای ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

انتظار: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: چیناک cināk ( سغدی ) رخاب raxāb ( گیلکی ) پرمر parmar ( دری ) مسعود سعد همدانی: ملک در جمله آن مراد ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میل mil ( ابزار ورزش باستانی ) . این واژه پارسی است. میل mil ( ابزار بافتنی یا پزشکی ) . این واژه نیز پارسی است و کوتاه شده ی میله است. میل mil ( ی ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

اتفاقی: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: پَشپاچیک ( سغدی )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محک: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: سنگیش sangiŝ ( سنگ با پهلوی ایش: آزمایش )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تجمل: این واژه ی عربی امروزه در زبان پارسی به صورت نام و به معنی زیور است؛ و معنای مصدری ندارد و یا به صورت جمع ( تجملات ) به کار می رود یا با پسوند ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

اصلاح: هر دگرگونی یا انجام دادن کاری برای بهبود چیزی یا رفتاری یا قانونی یا بازگرداندن آن به حالت نخستین پس از شناسایی خطاها یا عیوب یا انحراف. ( htt ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد

تسلیم: همتای پارسی این واژه ی عربی که از ریشه ی سلم و در باب تفعیل ساخته شده، اینهاست: فسپور faspur، فاسپور ( دری: fāspor )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

متزلزل: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: استنیاک astanyāk ( سغدی ) ناپایدار nāpāydār ( دری ) افشنیک afŝanik ( سغدی: fŝanik )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تاسف: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: تنس tans ( سغدی ) ویوئی vayui ( اوستایی ) باووس bāvus ( اوستایی: bāvuya ) آنوتاپ ānutāp ( سنسکریت: anu ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

لقمه: همتای پارسی این واژه ی عربی، این چهار واژه ی دری است: بیره bire، گراس garās، لپ lap، نواله navāle . جای تاسف است که چرا با این که چهار واژه ی ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

اختلاس: بالا کشیدن پولی که به کسی سپرده شده تا در راهی که قانون معین کرده هزینه شود. ( https://www. cnrtl. fr/definition/d�tournement ) همتای پارس ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هاپولی: این واژه در مانوی اپور appur ( با تشدید پ ) به معنی دزدیدن بوده است.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فخر فروش: فخر واژه ای عربی و فروش پارسی است: همتای پارسی این ترکیب این است: نازان ( دری )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کبیسه: همتای پارسی این واژه ی عربی این است: وهیجک vahijak ( پهلوی )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حیا: انگیزه ای که فرد را از انجام دادن کار بد یا گفتن سخن نادرست یا زشت باز می دارد و به او هشدار می دهد که انجام دادن کار بد یا گفتن سخن نادرست و یا ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

شرمساری، شرمندگی یا سرشکستگی: احساس حقارت دردناک همراه با پشیمانی که به دنبال انجام دادن کار بد یا سخنی نادرست یا ناتوانی در کاری در برابر دیگری پدید ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شرمندگی یا سرشکستگی: احساس حقارت دردناک همراه با پشیمانی که به دنبال انجام دادن کار بد یا سخنی نادرست یا ناتوانی در کاری در برابر دیگری پدید می آید ک ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آسیه: این نام در سنسکریت آسیَه āsya ( با شکوه، با وقار، سنگین ) بوده و از دو بخش ساخته شده است: فعل آس که دارای این معانی است: 1ـ نشستن. 2ـ آرمیدن. 3 ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خنده ی بلند و ناگهانی کردن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دیدن آغاز کردن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معلولیت جسمی، نقص بدنی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صراط: این واژه در سنسکریت سرِتی sreti و در پهلوی سرَت srat بوده به معنی راه.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

1 - خان ( خانه، چشمه ) و با این دو معنی در اوستایی، پارتی و پهلوی به کار رفته است. آپخان در پهلوی یعنی چشمه آب؛ و خان اوت مان، خان مان یعنی خانه و خا ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

الفبا: این واژه در لاتین آلفابِتوم ālfābetum بوده که از یونانی آلفا و بِتا ( دو واج نخست الفبای یونانی ) ساخته شده است و در سده ی چهاردهم میلادی به ز ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

حروف: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: لیپان lipān ( سنسکریت: lipi با پسوند جمع آن ) واجل vājel ( دری با پسوند جمع لکی اِل )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

حروف الفبا: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: اوژاکان užākān ( سغدی )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

عادت: توانایی یا رفتاری همیشگی و خودخواسته به دست آمده در کردارها و یا واکنش به رویدادها که بر اثر تکرار در فرد نهادینه شده است جدای از این که با هنج ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مناظره: گفتگوی پر جنب و جوش دو یا چند تن با هم با ایده های متضاد در باره ی یک موضوع که هر یک می کوشد به هر روشی برای برتر نشان دادن بینش خویش، دیدگاه ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تفهیم اتهام: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: آسنداگات āsendāgāt ( آسندا؛ اوستایی و گات از سنسکریت: ghatta ) .

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

مهدور الدم: ( انگلیسی deserves death ) همتای پارسی: سزاوار مرگ ( دری ) اُژانی ožāni ( سغدی با پسوند لیاقت ی )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

سوریه: این نام در سنسکریت به سه صورت آمده است: سوریَه surya ( با او کشیده ) و سوریا به معنی آفتاب، خورشید و نام خدای خورشید؛ و سوریِه surye ( هنگام ت ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نقاب. این واژه در عربی نَقاب و با تشدید ن است با این معانی: دانایی، روبند، شکم. ( فرهنگ عربی - فارسی لاروس ) در میان واژه های اوستایی، پهلوی، پارتی، ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

لالایی: این واژه در سنسکریت لُلیکا lolikā بوده به معنی لولاندن یا تکان دادن کودک به همراه آواز خواندن برای او.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بصیرت: توانایی درک درست پدیده ها یا رخدادهای گوناگون که از فریب خوردن از ظاهر آنها پیشگیری می کند. ( https://www. cnrtl. fr/definition/clairvoyance ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سموم somum: این واژه ی عربی در پارسی امروز به معنی سم ها به کار می رود و کسی نه در گفتار و نه نوشتار، به معنی باد سوزان به کار نمی برد؛ هر چند در گذش ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣

1 - ماده ( در برابر نر ) : این واژه در سنسکریت ماتره mātre ( ماده، مادر و در اصل به معنی نگهدارنده ) ؛ در مانوی: مایگ māyag؛ در پهلوی: ماتک و مادگ mā ...