پیشنهادهای فانکو آدینات (٢,٢١٨)
غرفه: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: توگ tug ( مانوی )
but owing to the public that patronizes them, are with astounding rapidity transformed into filthy taverns. ولی به سرعت توسط کسانی که در آنها اقامت ...
متحول ( Transformed ) ؛ همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ویشتک viŝtak ( پهلوی ) پریاستا paryāstā ( سنسکریت: paryasta ) فاویته fāvite ( سنسکریت ...
غیر علنی: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: اویگاس avigās ( پارتی ) .
اِلِنا ( = الینا ) : این نام در سنسکریت: ایلینا ilinā ( باده ی پر انرژی، شراب قوی ) می باشد.
علنا: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: آشکارا، بی پرده ( دری ) ابیراز abirāz ( مانوی: aberāz ) هنجشمان hanjaŝmān ( پارتی )
علنی: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ویگاس vigās ( پارتی ) وینارچیک vinārcik ( سغدی )
اهدا: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: پدویس padvis ( سغدی: patvis )
معطر: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: بویاک buyāk، هوبی huboy ( پهلوی ) مشکبار moŝkbār، مشکسا moŝksā، خوشبو xoŝbu ( دری ) .
طلب: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: یاچیت yācit ( سنسکریت: yācita ) پرسن parsan ( سنسکریت: prasna )
استدعا: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ژس žas ( پهلوی ) پیواهیش pivāhiŝ ( مانوی: payvahiŝn )
تهیه: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: انسد ansad ( سغدی: انسغد ansaqd ) انویس شnvis ( سغدی ) ابگار abgār، پساچ pasāc ( پهلوی ) پرهی parahi ( ...
تفهیم: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ابساچ absāc ( سغدی ) āsendā ( اوستایی ) .
المیرا: این نام از دو بخش در سنسکریت ساخته شده است: 1 - ایل ( کره ی زمین ) . 2 - میرا ( اندازه ) ؛ ( فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویلیامز چاپ 1964 ) ...
تبعات: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پیامدها payāmadhā ( دری ) آیامان �yāmān ( سغدی با پسوندجمع آن )
رعب و و حشت: به کار بردن این دو واژه در کنار هم را در آرایه های ادبی، افزوده ی نابجا ( حشو قبیح ) گویند؛ زیرا هر دو یک معنی دارند. همچنین مانند علم و ...
رعب: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: آهر āhr، هاس hās، ترس tars، بیم bim، دلهره delhore، نهاز nehāz، نهیب nehib ( دری ) اوژب užb ( سغدی )
انسداد: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: پاتروش pātruŝ ( سغدی: پتروخش patruxŝ )
مازاد: همتای پارسی این ترکیب عربی، این است: اسپین espin ( اوستایی: spin )
اضافی: اضافه واژه ای عربی است که پسوند پارسی ی به آن افزوده شده است. همتای پارسی این است: اِسپینی espini ( اوستایی: spin با پسوند ی )
بذر: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: تخم toxm، دانه dāne، دلیک dalik ( دری ) راو rāv ( سغدی: rāve ) سرچین sarcin ( پشتو: sarcina ) ( در سغد ...
داخل: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: درون darun، میان myān ، تو tu ( دری ) چیسار cisār ( سغدی: citsār ) چندر candar ( سغدی ) نندر nendar ( ...
جاری: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: چالان ( خراسانی ) تاتو tātu، تچین tacin، نیرود nirud ( اوستایی ) ایریس ( اوستایی: ایریث iriş ) تچر tac ...
LOOK: این واژه در سنسکریت lok بوده با همین معنی امروزی یعنی دیدن و چنین صرف می شده است: ( lokāmi می بینم، lokasi می بینی، lokati می بیند؛ lokate دید ...
تصویر: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پژدیس paždis ( پازند ) فرتور fartur ( دری ) نیگار ( مانوی ) پوتال putāl ( سنسکریت: puttala ) روپا r ...
اراضی موات: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: زاوان چائور cāur ( زاو در اوستایی یعنی زمین؛ با پسوند جمع آن و گیلکی: چئوری cauri یعنی بایر )
اراضی: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: زمین ها ( دری ) زاوان zāvān ( اوستایی با پسوند جمع آن )
ادغام: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: فنگا fangā ( سنسکریت: bhanga )
استقرار: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: نیشز niŝez ( سغدی: نیشذ niŝeż )
الینا: این نام در سنسکریت: ایلینا ilinā و به معنی باده ی پر انرژی، شراب قوی می باشد ( فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویلیامز چاپ 1964، ص 168 ستون دوم ...
سطور: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: هیرل hirel ( سنسکریت با پسوند جمع لکی اِل )
سطر: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: هیر hir ( سنسکریت )
عقربه: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: سلاکا salākā ( سنسکریت: صلاکا śalākā )
عقرب: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: آلین ālin ( سنسکریت ) نیربه nirbe ( سغدی: نیرذبه nirżbe ) کژدم ( دری ) گادین ( لری بختیاری )
مزید بر امتنان: مزید و امتنان دو واژه ی عربی است که با پارسی بر یک عبارت ساخته است. همتای پارسی این است: اسپین بر پرساک espin - bar - persāk اسپین ...
آرام در سنسکریت آلاتیه ālātya و به معنی جیغ - داد - ـ فریاد - هوار کشیدنی است؛ و آن هم یکی به خاطر گودالی است که در این اقیانوس است و دیگری به خاطر م ...
آلاش: این واژه در سنسکریت، مصدر فعل سببی از آلَش می باشد و به معنی به هوس انداختن، آرزویی در دل کسی پدید آوردن است و صرف آن چنین است: ālāŝayāmi به آر ...
در باره ی خاندان اسد حافظ اسد ( پدر بشار ) در سال ۱۹۳۰ در شهر قرتها یا قرطها در جنوب شرق دمشق در یک خانواده ی فقیر از شیعیان علوی به دنیا آمد. مادرش ...
همتای پارسی این عبارت عربی این است: فراهیستان پنته به ویسپن farāhistāne - pante - be - vispan فراهیستان farāhistān ( پهلوی: frahistān ) : اکثریت. پ ...
قریب به اتفاق: همتای پارسی این عبارت عربی این است: پنته به ویسپن pante - be - vispan ( سغدی )
اکثریت: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: بیشترین ( دری ) فراهیستان farāhistān ( پهلوی: frahistān )
اقامتگاه: اقامت واژه ای عربی است که پسوند پارسی گاه به آن افزوده شده است. همتای پارسی اینهاست: باششگاه bāŝeŝgāh ( خراسانی ) جایباش jāybāŝ ( دری ) م ...
اولیه: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: فاتامچیک fātāmcik ( سغدی: fatamcik )
اولین: اول واژه ای عربی است که پسوند پارسی ین به خود گرفته است. همتای پارسی اینهاستک فاتامین fātāmin ( سغدی: fatam با پسوند ین ) دسپیکین daspikin ( ...
فتوحات: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: تروان tarvān ( مانوی ) واهران vāhrān ( پهلوی ) پریژان paryožān ( سغدی ) پاتیاها pātyāhā ( پهلوی )
فتح: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ترو tarv ( مانوی ) واهر vāhr ( پهلوی ) پریژ paryož ( سغدی ) پاتیا pātyā ( پهلوی ) ،
مصاحبه: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: یهاگت yahāget ( اوستایی: یَئَگت yaaget ) دیمانه dimāne ( کردی )
مخاطب: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: اسروتر esrutar ( اوستایی: sraōtar ) گشیتار goŝitār ( پهلوی ) دوینر deviner ( کردی )
انضباط: رفتار در چارچوب برنامه ای تعیین شده یا از سوی خود یا دیگری یا یک سازمان برای پیشگیری از نابسامانی. ( www. cnrtl. fr/definition/discipline )
حضار: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: نورچیکان ( سغدی با پسوند جمع آن ) وینندان vinandān ( سغدی: venande با پسوند آن ) وینندل vinandel ( سغدی ...