پیشنهاد‌های فانکو آدینات (١,٥٣٠)

بازدید
٢,٠٤١
پیشنهاد
٠

زمان حال ساده: زمان و ساده پارسی و حال عربی است؛ همتای پارسی این ترکیب، این است: اَواهَس ( پارتی )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شایان: این نام در پهلوی شایِن shāyen بوده به معنی توانا، توانمند، ارزشمند، شایسته.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

الهام، القا، وحی. In this way the Bible was “inspired of God, ” the Greek word for which is The�oʹpneu�stos, meaning “God - breathed به این طریق کتا ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نفس کشیدن. All were silent, only the pilgrim woman went on in measured tones, drawing in her breath همه ساکت بودند؛ تنها این زن زایر به آهنگ موزون ن ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همتای پارسی اعلام: اَزدا ( پارسی باستان ) همتای پارسی اعلان: ابدیس abdis ( پارتی ) . اعلانات: ابدیسان

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

اِعلام و اعلان: اعلام یعنی آگاه کردن، آگاهانیدن و اعلان یعنی آشکار کردن. همتای پارسی اعلام: اَزدا ( پارسی باستان ) آدیس ( سنسکریت: ādiś ) همتای پ ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اعضاء: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: آنگان āngān ( سنسکریت: ānga= عضو با پسوند جمع ان ) گاتران gātrān ( سنسکریت: gātra= عضو با پسوند ان )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

شاهین: این نام در اوستایی سَئِنَه saena ( اوج گیرنده، بلند پرواز ) ( فرهنگ چهارجلدی واژه های اوستا نوشته احسان بهرامی ) و در پهلوی سِن sen ( فرهنگ وا ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

سهراب: این نام در سنسکریت سوهرد suhred به معنی خوش قلب است؛ که در پارسی ب جایگزین د شده است مانند دالان و بالان؛ و سوهرب و سپس سهراب شده است؛ شادروان ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

سنجر: این نام در سنسکریت سنجنه sanjana ( پیوند دهنده ) بوده است. از آن جایی که در تاریخ آمده که سنجر نهمین پادشاه سلجوقی در سنجار در کردستان عراق زا ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غلتیدن، غلت زدن، جنبیدن، حرکت کردن، وول خوردن، لولیدن And he picked up something that was rolling about the floor. و روی زمین خم شد و چیزی را که هنو ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اختتامیه: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: فاکلاش fAklAsh ( گیلکی ) آیامچیک AyAmcik ( سُغدی ) .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محل سکونت: همتای پارسی این دو واژه ی شش بخشی عربی، این واژه ی سه بخشی است: مانِستان mānestān ( پارتی و مانوی ) .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ترتیب: همنای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: سَمبال ( خراسانی ) آراگ ārāg ( اوستایی: آراذ ārāż ) .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

غیر منتظره و غیر مترقبه: همتای پارسی این واژگان عربی، این است: اِناکُم enAkom ( لکی ) .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غیر مترقبه و غیر منتظره: همتای پارسی این واژگان عربی، اینهاست: اِناکُم enākom ( لکی ) . پیش بینی نشده ( دری )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تعارف: گفتن سخنان ارجمندانه ( محترمانه، مودبانه ) به صورت زبانی یا نوشتاری به کسی برای بهره برداری از چیزی. ( https://www. cnrtl. fr/definition/compl ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

They Had Abiding Faith مردانی با ایمان پایدار But more important than all of these things, the sibling bond can be a thing of abiding love. ولی مهم ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تعلل: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پش pash ( پارتی ) ، پستن pastan ( سغدی ) .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خربزه: سنسکریت: کهربوجه kharbuja؛ پهلوی: خربوزک xarbuzak ( خر: بسیار، بزرگ مانند خرگوش یعنی دارای گوش بزرگ و خرچنگ بوز: بو اک ) ( دارای بوی بسیار، بس ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

داراب: این نام در اوستایی:داره آپ dAraAp ( آبِ بُرنده، آب گوارا، آب سبک ) ؛ پهلوی: dArAb، dArAp با همان معنی اوستایی نام پسر بهمن اردشیر و هشتمین شاه ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خشایار: این نام در اوستایی: خشا xshA ( شاه، پادشاه ) و یار ( یار ـ یاور ) بوده که یار به معنی یاور در پهلوی آمده و بی شک در اوستایی در واژه ی یاورنه ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٣

خسرو: سنسکریت: سوصروس suśravas ( نامدار، سرشناس، بسیار با شکوه ) ؛ اوستایی: هَئُسرونگهه haosravangha، هَئُسرَوَه haosrava، هوسرَوَنگه husravangh، هو ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد

پوریا: این نام در سنسکریت: پوریه purya و به معنی کسی است که درون سنگر یا دژ است، سنگربان، دژبان.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

اتراق: همتای پارسی این واژه ی ترکی مغولی، این است: ویراس virAs ( سنسکریت: ویراسنه veyrAsana ) .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

bivouac

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٦

شهید: کسی که در راه گسترش دین یا آرمانی که خود برگزیده یا از خانواده یا جامعه گرفته یا در دفاع از آن آرمان یا دین یا دفاع از میهن پس از رنج ها یا یکب ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

سکته sekte ( در پزشکی ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پسیز pasiz ( سغدی: پسذ paseż ) ، فجا fajA ( گیلکی ) . سکته sakte ( در دستور زبان ) : ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به اضافه ( در ریاضیات، یکی از چهار عمل اصلی ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ترگون targun ( پهلوی: targon ) . به اضافه ( افزون بر ) : همتای ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صلیب: این واژه از واژه ی آرامی چَلیپا ساخته شده که دکتر معین در پانویس برهان قاطع آورده است. پس چلیپا پارسی نیست؛ زیرا در سغدی پتچنگ patcang، پتشنک p ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد

ضربدر، ضرب در: ضرب واژه ای عربی و در پارسی است؛ این واژه از ریشه نادرست ساخته شده است؛ زیرا ضرب در عربی زدن، کوفتن است و به هیچ روی معنی دو خط چپ و ر ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بیضه: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: خَزمیان ( دری ) گوند gund ( پهلوی ) مِریشْک merishk ( کردی )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

مقعد: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: هَتَک ( دری ) زَزَنگ zazang ( اوستایی: زذنگه zażangh ) تیزگاه ( خراسانی )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٤

عشق: گیرایی عاطفی شدید و لذت بخش جانداری به جانداری دیگر که با پیدایش ناگهانی [عارف قزوینی: به نگاهی دل ویرانه چنان کرده خراب*** که دگر کار دل از صور ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مقاومت: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ایستادگی، پایداری ( دری ) . پتیستات patistāt ( سغدی: پتستات patstāt ) زگ zog ( مانوی ) استینیک est ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٣

قدرت: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: تانش tānsh ( اوستایی ) ایسان isān ( اوستایی: isāna ) یاتا yātā ( اوستایی ) تویش tevish ( اوستایی: te ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

She was always sitting on this sofa همیشه روی این صندلی می نشست. You're the one sitting on the throne. تو آن کسی هستی که بر تخت پادشاهی خواهی نشست. ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

She loved Miles and enjoyed spending times with Jonah. او همیشه با خود یک میمون داشت و عاشق وقت گذارنی با دختران آوازه خوان بود.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اوج oj: سنسکریت: اود، اوج uj، ud ( به سوی بالا ) ، اوچچه ucca بلند، بالا. ؛ اوستایی: اوز uz، اوس us با همان معنی سنسکریت.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

شاید، ممکن است it may be more deeply than others شاید گناه من سنگین تر از دیگران باشد.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

قوم: مردمی که از یک سرزمین و یک فرهنگ و زبان ریشه دارند هرچند ممکن است در سرزمین های گوناگونی زندگی کنند و زبان یا گویش های گوناگونی داشته باشند ولی ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طایفه: گروهی از مردم که در یک یا چند سرزمین زندگی می کنند و دین آنها یکی است ولی ممکن است خویشاوندی با هم داشته یا نداشته باشند و الزاما از یک پدر نی ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد

خانم: همتای پارسی این واژه ی مغولی، افزون بر بانو، این است: فرمنژ farmenž ( سغدی: framenc ) .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

آقا: همتای پارسی این واژه ی مغولی، این است: پاتا ( پهلوی ) .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تهدید: ترساندن کسی با گفتن، نوشتن یا اشاره کردن برای نمایاندن قصد خویش به اعمال خشنوت بر علیه او یا به خطر انداختن جان یا منافعش برای وادار کردنش به ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیوسته انجام دادن کاری More than that, Jehovah wants your joy to last beyond the time of youth. تی او می خواهد شادیتان را پس از پشت سر گذاشتن جوانی ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

The solemn hush continued. سکوت سنگینی ادامه داشت. His face was solemn, but his eye was alight with joy. صورتش جدی بود و چشمهایش از شادی برق می زد ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به پایان رسیدن so will have an end without a name اجرم پایان زندگی ایشان نیز قرین ناکامی و گمنامی خواهد بود.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Pierre ceased keeping a diary, avoided the company of the Brothers پییر دیگر به نوشتن یادداشت های روزانه خود نمی پرداخت و از رفت و آمد با برادران فرا ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Everyone, stay where you are and remain calm. همه سر جای خود بمانند و سعی کنند آرام باشند. Only Meggie and Justine suspected he would want to remai ...