پیشنهاد‌های فانکو آدینات (١,٥٣٠)

بازدید
٢,٠٤٤
تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

If ye abide in me, and my words abide in you, ye shall ask what ye will, and it shall be done unto you. اگر با من بمانید و از من فرمانبری کنید، هر آ ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

وجود: همتای پارسی این واژه ی عربی، واژه ی سُغدی زاماک zāmāk می باشد.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آرام - ساکت نشستن I'd like you to sit quietly and close your eyes از شما می خواهم ساکت بنشینید و چشمهایتان را ببندید.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

مزگت: این واژه در پهلوی mazgat ( و نه mazget ) بوده و از دو بخش ساخته شده است: مز maz ( بالیدن، رشد کردن، کمال یافتن ) و پسوند مکان ساز گَت که در پار ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد

مسجد: این واژه ی عربی از ریشه ی سجد گفته شده و بر وزن مَفعِل اسم مکان از آن ساخته شده است مانند جلس مجلس، حفل محفل، نزل منزل و. . . پس ریشه ی پارسی ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تورج: این نام در اوستایی توره tura ( tu - ra ) یعنی توانا، نیرومند. ( تو ) یعنی توانستن با پسوند ( ره ) . نام پسر شیدسپ shidasp نوه ی جمشید چهارمین ش ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مکان: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: جیناک jināk ( دری ) تاژار tāžār ( پارتی: tažar ) آسپد āspad ( سنسکریت: āspada ) ویاک vyāk، گواک gevā ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

جو javv ( اتمسفر ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: آکاچ AkAc ( سغدی ) ، ایسپیر ispir ( مانوی ) .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حملات ( جمع حمله ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پَدرفان padrafAn ( پارتی و مانوی با پسوند ان ) پتروتان patrutAn ( پهلوی پسوند ان ) اِد ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

نفرین: اوستایی: نَئِد naed؛ سغدی: نیفرین، نیفریون nifrivan، nifrin؛ مانوی: نیفرین nifrin پهلوی: نَفرین nafrin؛ واژه ای توهین آمیز از روی خشم، نفرت و ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

پروفسور حسابی یک فرهنگ انگلیسی به پارسی نگاشته که در سراسر آن از واژه های پارسی سره بهره گرفته و هیچ واژه ی عربی یا عبری در ترجمه به کار نرفته است.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لعنت: واژه ای توهین آمیز از روی خشم، نفرت و یا کینه که با آن همه ی آسیب های ممکن یا مرگ و نابودی را برای یک فرد، یک خانواده، یک شهر، یک کشور و . . . ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گور در پهلوی گُهر gohr به معنی گوهر، جوهر، ذات، ماده، طبع، سرشت، فطرت، اصل، نژاد، تبار، دودمان، نسب بوده است و اصطلاح گور پدر ت یا گور پدر فلانی در ا ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گور ( پاژنام بهرام شاه ساسانی ) : گور در پهلوی گُهر gohr بوده با این معانی: گوهر، جوهر، ذات، ماده، طبع، سرشت، فطرت، اصل، نژاد، تبار، دودمان، نسب، سنگ ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

جاوید: ریشه ی این واژه در سنسکریت یَو yav می باشد که فعل سببی از یو yu می باشد و در اوستایی یوه yava بوده و در سنسکریت چنین صرف می شود: یَوَیامی yava ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تیمور: این نام در اوستایی تَخمارت taxmārt و به معنی با دلاوری تازنده، با شجاعت حمله کننده می باشد؛ از این واژه ی اوستایی، دو نام ساخته شده است: تیمور ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

مریخ: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: بهرام، وهرام vahrām ( مانوی ) ، ویشگن vishgan ( سغدی: ویشغن vishaqn ) .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٥

سیاره: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: اُلوا olvā، ( دری، لغتنامه دهخدا ) ، پنسره pansare ( سغدی: پنخره panxare ) ، گراهه gerāhe ( سنسکریت: ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

ناحیه: همتای پارسی این واژه ی عربی: نیکران nikrān ( سغدی )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

جنوب: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ایراگ Irāg ( مانوی: erag ) ، راژیر rāžir ( کردی ) رپیت rapit ( پهلوی: rapitvin )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شمال: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: اَپاش apāsh ( اوستایی: اپاشه apāsha ) پاشان pāshān ( سغدی: پاشکران pāshkrān )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

ایالت: که در عربی ایاله نوشته می شود، به معنی سیاست کردن و تدبیر کارهاست و حکومت جایی را در دست داشتن. فلان حسن الایاله؛ فلانی به خوبی فرمانروایی می ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٣

پژمان: در باره ی این نام با یک واژه و دو ساختار رو به رو هستیم:1ـ پهلوی: پَژم pažm ( شکنجه، رنج، گرفتاری، درد، عذاب، بلا ) با پسوند ( ان ) که دهخدا و ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرشان parshān: این نام در سنسکریت: پرشن parshan و به معنی راهنما، رهبر می باشد. ( نگاه کنید به فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویلیامز چاپ 1872 ص 556 س ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فضیلت: ویژگی یا نیرویی که با آن فرد با وجود موانعی که پیش رو دارد، داوطلبانه به سوی نیکوکاری، نیکوگفتاری، خوشبینی نسبت به دیگران و به سوی خوب انجام د ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: آپنل āpanel ( اوستایی: āpana: کمال به همراه پسوند جمع لکی اِل ) ، سپوران sepurān ( پهلوی ) .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

کمال: داشتن همه ی ویژگی های ایده آل و پایدار در یک یا چند زمینه ی معین. ( https://www. cnrtl. fr/definition/perfection ) همتای پارسی این واژه ی عر ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Some people think this number's a little bit large, but copyright mathematicians who are media lobby experts are merely surprised that it doesn't get ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

it is plain then to such a reader that Orlando was strangely compounded of many humours of melancholy, of indolence, of passion, of love of solitude ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

معمولا: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: آشونیک āshunik ( پیشوند سنسکریت آ و واژه ی پهلوی شونیک ) ،

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرتاض: کسی که از روی آموزشی که دیده با محدود کردن نیازهایش در حد بخور و نمیر چه در میان مردم و چه فردى، با دوری گزینی از لذت های مادی، نیایش ها و حرک ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماه کامل: ماه واژه ای پارسی و کامل عربی است؛ در سنسکریت به ماه کامل پورنیما ( ماه پُر ) گفته می شود.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوای ـ نیایش ـ سرود بامدادی.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همنوایی ( حاصل مصدر ) ( فرهنگ بزرگ سخن ) مانند: همگرایی، همسازی، همنشینی، همنفسی، همنوازی، همنبردی، همنشستی و. . .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

متداول: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: پَراسَر parāsar [سنسکریت: prasara].

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

کلمه: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: واژه ( پارتی ) پیاف ( کردی ) ماریک و ماریگ ( پهلوی )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

بهنود: سنسکریت: bhan ( گفتن ) پسوندفاعلی اود ud ؛ بهنود یعنی سخنور. مانند خشنود که در اوستایی خشن xshn اود است. بهنود از به نود ساخته نشده است؛ زیرا ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

برز borz: سنسکریت: بره barh؛ اوستایی: barez ( بالا، رشدـ نموکردن، بالیدن، به بالا آمدن، بزرگ شدن. 2ـ برج، بلندی کوه ) ؛ سغدی: بِرز berz؛ پارتی: بورز ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

برز borz: سنسکریت: بره barh؛ اوستایی: barez ( بالا، رشدـ نموکردن، بالیدن، به بالا آمدن، بزرگ شدن. 2ـ برج، بلندی کوه ) ؛ سغدی: بِرز berz؛ پارتی: بورز ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

برنا: سنسکریت: پورنه purna و ناریک ( مونث ) آن پورنا purnā ( پُر، رسیده، کامل ) ؛ اوستایی: پره نایو perenāyu؛ پهلوی: پورنای purnāy با همان معنی سنسکر ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

?How do the “devastated places of Jerusalem” become cheerful ویرانه های اورشلیم چگونه شاد و دلباز می شود؟

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

صفر sefr: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: بتال betāl ( کردی ) ، پویک puik ( لکی ) ، ویات vyāt ( سنسکریت: vyat ) صفر در سنسکریت بیندو bindu می ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Breathing more freely in a little while پس از لحظه ای چند نفس به راحتی کشید

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روحیه: نیروی روانی وادار کننده و توانبخش برای کنش یا واکنش که از یک گفتار یا کردار یا رویداد و یا یک آهنگ بر می خیزد. ( https://www. cnrtl. fr/defini ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

تشویق: گفتار، کردار یا رویدادی انگیزاننده، امیدبخش و نیرو دهنده برای پشتیبانی. ( https://www. cnrtl. fr/definition/encouragement ) همتای پارسی ای ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روایت: گزارش زبانی یا نوشتاری رویداد یا گفتار کسی که یا خود شنیده یا دیده یا از دیگری شنیده است. ( https://www. cnrtl. fr/definition/rapport ) . ه ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بیوگرافی، زندگینامه. Marty, tell me your life story مارتی! در باره ی زندگی ات برایم بگو.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

اتمام: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: فَریام faryām ( سغدی: فره یام frayām ) مایام māyām ( سغدی: māyāms ) .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

توقف: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: اَبسیز ( سغدی: اپسِذ apseż ) انچا ancā ( سغدی: ancāy )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

So much for relying on the government. چقدر در باره ی اعتماد کردن به دولت گفتند