نشات

/naS~at/

برابر پارسی: پرورش، زندگی، نوپیدایی

فرهنگ فارسی

۱ - (مصدر ) نو پیداشدن . ۲ - زنده شدن . ۳ - پرورش یافتن. ۴ - ( اسم ) نو پیدایی . ۵ - زندگی. ۶ - پرورش . ۷ - ( اسم ) جهان عالم جمع : نشات. ۸ - هر مرتبه از مراتب اشیائ اعم از مراتب عالیه یا دانیه هریک از مراتب انتقالی تکاملی اشیا: نشات دنیا نشات برزخ نشات آخرت نشات هیولی و غیره. یا نشات روح . غیبت اضافی است و حکم آن مخصوص به باطن ایمان است . یا نشات سر . غیبت حقیقی نفس است و حکم آن مختص بمقام احسان است .

فرهنگ معین

( نشأت ) (نَ أَ ) [ ع . نشاة ] (اِمص . ) نوجوان شدن ، پرورش یافتن .

پیشنهاد کاربران

نشأة: زندگانی.
نشأة اخری: زندگانی دیگر.
هذه النشأة: این زندگانی.
پارسی را پاس بداریم.
بوس به همه.
نشأت و ناشی و منشأ: سرچشمه گرفتن و سرچشمه گرفته و سرچشمه.
بوس به همه.
علت به وجود آمدن چیزی ، دلیل اتفاق افتادن اتفاقی یا روی دادن حالتی
آغازگر
برخی از واژه های پارسی در جملات معنی پیدا می کنند.
مثال۱: شخص در کارش"ناشی" است. ( یعنی مهارت لازم را ندارد )
مثال ۲: این امر " ناشی" از عوامل متعدد است. ( یعنی نشأت گرفته از عوامل متعدد است )
متأثر
گسترش . . . . . راهیابی . . . . . .
شکل گرفتن
سرچشمه
نشات گرفته پارسیش میشه ریشه گرفته

بپرس