ترجمههای فهیمه چاکرالحسینی (١٨٩)
آن قدر مضطربم که اعصابم به هم ریخته است.
پنج شنبۀ گذشته که منتظر موعد قرارم بودم خیلی اعصابم به هم ریخته بود.
با کوچک ترین صدایی اعصابش به هم می ریزد.
قبل از امتحان خیلی مضطرب و نگران بود.
هری تمام مدتی که همسرش در بیمارستان بود خیلی اعصابش به هم ریخته بود.
رزی خیلی ناامن و عصبی بود.
چون رزی کارش را از دست داده است خیلی عصبی است.
مرد بیچاره موقع مصاحبه خیلی مضطرب بود.
تا زمان مصاحبه خیلی مضطرب بودم.
مرگش در 28 سالگی خیلی غیرمنتظره بود.
این اختراع در سرتاسر دنیا غیرمنتظره بود.
خبر فوتش خیلی غیرمنتظره بود.
کار میشکان خیلی غیرمنتظره بود.
خبر ازدواجش غیرمنتظره بود.
آیا این پول غیرمنتظره بود یا می دانستی که قرار است آن را دریافت کنی؟
انتظار این که تا دیروقت کار کنم غیرمنطقی است.
راجر بعداً پوست و استخوان بود و در لباس های مندرس.
این گربه هفته ها بود که غذا نخورده بود و دوپاره استخوان شده بود.
توصیه می کنم زیاد با او معاشرت نکنید. آدم شروری است.
آیندۀ درازمدت این برنامۀ فضایی در هاله ای از ابهام است.
با مادرت این طور صحبت نکن، ایضاً با هیچ کس دیگری!
من هم گفتم که باید به فکر تهیۀ ژنراتور باشیم.
یا همچنین میان ایده ای دستورزبانی و ایده ای دیگر.
او هرگز به چیزی مشکوک نبود، ما هم همین طور.
او هم دیده بود که اتاق شیروانی چطور مرتب شد و به خوبی آن معمار جوان خودرأی این را می دانست.
همۀ نویسنده ها و همچنین همۀ متن ها ویژگی های خاص خود را دارند.
ایضاً راب هم می تواند، از طرف دیگر زمان هم به نفع اوست.
فرمانداران شورش کرده اند و فرمانروایان نیز یا از حکومت خلع شده اند یا از قبل کشته شده اند.
نمی دانم و اهمیتی هم نمی دهم.
او دوشنبه آن جا نبود. سه شنبه هم همین طور.
او به شریکش اعتماد ندارد. من هم سرزنشش نمی کنم.
بازار نسبت به اختیار فروش پایانی قبلی در حدود نصف بهبود یافته است.
ابتدا حدود یک قاشق غذاخوری آب به بطری سودا و کمی آب سرد به ماهیتابه اضافه خواهم کرد.
آن ها با درخواست همه پرسی نخست وزیر را به چالش کشیدند.
او سریع به مبارزه طلبی مخالفان لبیک گفت.
[در بازی بولینگ] استرایک ( انداختن تمام پین ها در پرتاب اول ) نکرد اما توانست در توپ دوم اسپار ( انداختن تمام توپ ها در پرتاب دوم ) کند.
خطر از بیخ گوشت گذشت، اما وقتی این کار را قبول کردی می دانستی که خطراتی دارد.
خطر بیخ گوش برنادت دولین بود، اما او از سوء قصد علیه خود جان سالم به در برد.
خطر از بیخ گوش گذشت! نزدیک بود با آن ماشین برخورد کنیم.
تقریباً قطار رو از دست دادیم. خطر از بیخ گوشمان گذشت.
دیک: شنیدم امروز خطر از بیخ گوشت رد شد.
وقتی موتور جو با کامیون تصادف کرد خطر از بیخ گوش جو گذشت.
پوف! خطر از بیخ گوشمان گذشت - او تقریباً ما را دید.
نزدیک بود ماشین مرا زیر بگیرد. خطر از بیخ گوشم گذشت.
بنزینم تمام شد، شیشۀ جلوی ماشینم شکست و بعد لاستیک پنچر شد - کل سفر سلسله ای از اتفاقات بد بود.
آنابائنا، باکتری آب شیرین، نمونه ای بارز است.
یک نمونۀ بارز کارلی فیورینا، مدیرعامل اچ پی، است.
یک نمونۀ بارز - کشف اخیر دانتون
زنجیرۀ خرده فروشی ژاپن، اونیکلو، یک مثال بارز است.
کشف لیکوپن نمونه ای بارز است.
با در نظر گرفتن قانون حقوق بازنشستگی به عنوان نمونه ای بارز، این مقاله عوامل غیراقتصادی اثرگذار بر نظام رفاه انگلیس را از جنبۀ سیاست، جامعه و فرهنگ ب ...
رونق اخیر مسکن در ایالات متحده نمونه ای بارز است.
خروجی 43 جنوبی روی آی - 93 یک مثال بارز است.
طرح کلینتون برای ارائۀ وعده های غذایی رایگان نمونۀ بارزی است.
شرکت تولید انبوه یک مثال بارز است.
کاردیولوژی مدرن نمونه ای بارز است.
سیاست های کلیدی مسکن نمونۀ بارزی است.
اخبار مربوط به کلسیم و سنگ های کلیه نمونۀ بارزی است.
این گربه هفته ها بود که چیزی نخورده بود و حالا پوست و استخوان بود.
در طول بیماری اش بدنش تحلیل رفت و حالا پوست و استخوان شده بود.
تابستان گذشته بدنش تحلیل رفت و پوست و استخوان شد.
ظاهراً شوهرم مریض است چون پوست و استخوان شده است.
مسائلی مانند تبعیض زدایی به بعد موکول شدند.
بهتر است پروژه را به بعد موکول کنید.
مسائل دیگر را به بعد از انتخابات موکول کن.
بسیاری بر این باور بودند که ایالات متحده روند صلح را به تعویق می انداخت.
کل پروژه به بعد موکول شده است.
تقاضایش برای افزایش حقوق را به آینده موکول کردم.
در همین حال پروژۀ دیگر آن ها فعلاً کنار گذاشته شده است.
دولت بی سروصدا طرح را به آینده موکول کرد.
زمانی که کارهای مهم تر سر برآورد انجام این کار به آینده موکول شد.
بعد از یک بیماری سخت او دوپاره استخوان شده است.
اگر بیشتر نخوری به زودی پوست و استخوان خواهی شد.
وقتی پیدایش کردیم پوست و استخوان بود.
از وقتی ولم کردی پوست و استخوان شده ام.
وقتی از بیمارستان آمدی پوست و استخوان بودی.
او بابت انواع خلاف ها چندباری زندان بوده است؛ آدم پست فطرتی است.
کسی که می تواند این کار را انجام دهدباید آدم پست فطرتی باشد.
اول بهش اعتماد کردم، ولی خیلی زود متوجه شدم که آدم پست فطرتی است.
در کودکی او را آدم شروری می دانستند.
وقتی می خندی آدم شروری به نظر می آیی، ولی این طور نیستی.
ویلیام آدم پست فطرتی ست. بهتر است به خواهرت بگویی با او قرار نگذارد.
از ابتدا تا انتها، سلسله ای از اتفاقات بد بود.
کاوش ما در این جنگل کهن قشنگ سلسله ای از اتفاقات بد بود.
این سلسله ناملایمات هرچند از دیدگاه امروزی مضحک است تجلی جنبه ای واقعاً مهم از روابط بین الملل است.
کل قضیه از ابتدا تا انتها سلسله ای از اتفاقات بد بود.
کل سفر سلسله ای از اتفاقات بد بود.
انتظار این که یک شنبه ها کار کنیم کمی غیرمنطقی ست.
او داشت پیازداغ داستان را زیاد می کرد.
سه هفتگی بارندگی سنگین خیلی زیاد است.
در این صورت سن دیه گو در میان بدها بدترین است.
او آن قدر شرور نبود که به هم خدمتی هایش بپرد.
او آدم خبیثی است که دچار چنین مصیبت های می شود.
نظم تحصیلی این شهر، در سرتاسر ایالت بدترین در میان بدها، مملو از دعوا و جروبحث است.
آدم خبیثی بود و این فقط یکی ش بود.
ما ممکن است تسلیم چاپلوسی شویم چون احساس خوبی در ما پدید می آورد.
دختر کوچولو فریاد زد و ما یکه خوردیم.
قرارداد باطل یا فسخ شده از ابتدا به لحاظ قانونی الزام آور نیست.
گزارشی که از جبهه دریافت کرد او را خیلی به هم ریخت.
به گمانم این دروغ ها را کسانی پخش می کنند که به موفقیت او حسادت می کنند.
این افسانه است که ما برای شست وشو به صابون نیاز داریم و والدین و صابون سازها آن را بر سر زبان ها انداخته اند.
آن ها تغییر مسیر دادند و به سمت خانه حرکت کردند.
A چرتکه است؛ ماشین حسابی چینی که از مهره ها برای شمارش استفاده می کند.
چرتکه امروزه هنوز هم در محله های چینی خارج از کشور استفاده می شود.
چرتکه روی زمین افتاد و مهره ها این طرف و آن طرف افتادند.
آن ها برای حساب از چرتکه استفاده می کنند، درست است؟
شرکت های بزرگ مالی را که بیش از اندازه رشد کرده اندباید کوچک کرد و مجبورشان کرد که دارایی هایشان را واگذار کنند.
مطبوعات یکی دیگر از رسته های اجتماعی خجلت زده بود.
پس از مطلع شدن از جنایات پسرش او را عاق کرد.
به هر حال من قطعاً خجالت زده ام.
او خیلی مغرور است، باید دمش را چید.
واقعیت مسلم را به او نشان بده.
معمولاً کی برای ناهار کار رو تعطیل می کنی؟
او قصد داشت کار در کتابخانه را کنار بگذارد.
وقتی کار از کار گذشت تازه جک و سارا را دعوت کردند.
به زخمه های روی این شاخه نگاه کنید؛ فکر می کنید معنایی دارد؟
به نظر می رسد رهبر ارکستر هیچ گاه به پارتیتور نگاه نمی کند بله به ارکستر نگاه می کند.
پارتیتور تمام بخش هایی که نواخته یا خوانده می شوند نشان می دهد.
اثاثیۀ آن آپارتمان ناچیز و پیزوری بودند.
به زندانیان هرشب غذای ناچیزی می دادند.
از خود می پرسید چطور چنین پسر لاغری می توانست این همه بخورد.
از کسانی از شما که به نحوی هم ذات پندارانه تحت تأثیر وضعیت ما قرار گرفته اند می خواهیم بپذیرند که اتفاقاتی از این دست که افتاده و خواهند افتاد هدفی ن ...
شایعه شده که نخست وزیر استعفا می دهد.
بابت اتهامات اشتباهی که علیه او اقامه شده بود بسیار ناراحت بود.
این قصه هایی را که شایعه می شود باور نکن.
وقتی فهمید بستۀ پستی را به فرد اشتباهی داده خیلی پریشان شد.
آیندۀ شرکت در هاله ای از ابهام است.
گاهی باید چیزهایی فرو بریزند تا راه برای چیزهای بهتر هموار شود.
او بهترین تیرانداز جهان است، انگلستان که جای خود دارد.
او دوچرخه نمی تواند براند چه رسد به ماشین.
پول کافی برای غذا ندارد، چه رسد به سرگرمی.
بودجۀ ما به زحمت کفاف پرداخت به افراد را می دهد چه رسد به خرید تجهیزات جدید.
جای کافی برای خودمان نیست چه رسد به شش سگ و یک گربه.
زندانی فراری را دوست دخترش پناه داده بود.
دانش زبانی ناقص یک کودک را داشت.
امیدوارم وقتی از او دربارۀ زندگی شخصی اش پرسیدم فکر نکند من بی ادبم.
او همواره سؤالات گستاخانه می پرسد.
قاضی این استدلال را بی ربط به موضوع تلقی کرد.
پرسش از میزان درآمد افراد غالباً بی ادبانه تلقی می شود.
معلم او را بابت حرف های گستاخانه اش نزد مدیر فرستاد.
پادشاه زمین هارا به قابل اعتمادترین اشرافش منتقل کرد.
فکر می کنی باید با درخواست های مجلس موافقت کنم؟
بریتانیا به درخواست فرانسه گردن نمی گذاشت.
معلوم نیست آیا دولت به خواسته های ملی گرایان برای استقلال تن خواهد داد یا نه.
کالج برای تأمین بودجه به فارغ التحصیلانش متوسل شد.
به دلیل اعتراض شدید انتخابات ابطال شد.