ترجمههای فهیمه چاکرالحسینی (١٨٩)
خطر بیخ گوش برنادت دولین بود، اما او از سوء قصد علیه خود جان سالم به در برد.
خطر از بیخ گوش گذشت! نزدیک بود با آن ماشین برخورد کنیم.
تقریباً قطار رو از دست دادیم. خطر از بیخ گوشمان گذشت.
دیک: شنیدم امروز خطر از بیخ گوشت رد شد.
وقتی موتور جو با کامیون تصادف کرد خطر از بیخ گوش جو گذشت.
پوف! خطر از بیخ گوشمان گذشت - او تقریباً ما را دید.
نزدیک بود ماشین مرا زیر بگیرد. خطر از بیخ گوشم گذشت.
بنزینم تمام شد، شیشۀ جلوی ماشینم شکست و بعد لاستیک پنچر شد - کل سفر سلسله ای از اتفاقات بد بود.
آنابائنا، باکتری آب شیرین، نمونه ای بارز است.
یک نمونۀ بارز کارلی فیورینا، مدیرعامل اچ پی، است.
یک نمونۀ بارز - کشف اخیر دانتون
زنجیرۀ خرده فروشی ژاپن، اونیکلو، یک مثال بارز است.
کشف لیکوپن نمونه ای بارز است.
با در نظر گرفتن قانون حقوق بازنشستگی به عنوان نمونه ای بارز، این مقاله عوامل غیراقتصادی اثرگذار بر نظام رفاه انگلیس را از جنبۀ سیاست، جامعه و فرهنگ ب ...
رونق اخیر مسکن در ایالات متحده نمونه ای بارز است.
خروجی 43 جنوبی روی آی - 93 یک مثال بارز است.
طرح کلینتون برای ارائۀ وعده های غذایی رایگان نمونۀ بارزی است.
شرکت تولید انبوه یک مثال بارز است.
کاردیولوژی مدرن نمونه ای بارز است.
سیاست های کلیدی مسکن نمونۀ بارزی است.
اخبار مربوط به کلسیم و سنگ های کلیه نمونۀ بارزی است.
این گربه هفته ها بود که چیزی نخورده بود و حالا پوست و استخوان بود.
در طول بیماری اش بدنش تحلیل رفت و حالا پوست و استخوان شده بود.
تابستان گذشته بدنش تحلیل رفت و پوست و استخوان شد.
ظاهراً شوهرم مریض است چون پوست و استخوان شده است.
مسائلی مانند تبعیض زدایی به بعد موکول شدند.
بهتر است پروژه را به بعد موکول کنید.
مسائل دیگر را به بعد از انتخابات موکول کن.
بسیاری بر این باور بودند که ایالات متحده روند صلح را به تعویق می انداخت.
کل پروژه به بعد موکول شده است.
تقاضایش برای افزایش حقوق را به آینده موکول کردم.
در همین حال پروژۀ دیگر آن ها فعلاً کنار گذاشته شده است.
دولت بی سروصدا طرح را به آینده موکول کرد.
زمانی که کارهای مهم تر سر برآورد انجام این کار به آینده موکول شد.
بعد از یک بیماری سخت او دوپاره استخوان شده است.
اگر بیشتر نخوری به زودی پوست و استخوان خواهی شد.
وقتی پیدایش کردیم پوست و استخوان بود.
از وقتی ولم کردی پوست و استخوان شده ام.
وقتی از بیمارستان آمدی پوست و استخوان بودی.
او بابت انواع خلاف ها چندباری زندان بوده است؛ آدم پست فطرتی است.
کسی که می تواند این کار را انجام دهدباید آدم پست فطرتی باشد.
اول بهش اعتماد کردم، ولی خیلی زود متوجه شدم که آدم پست فطرتی است.