ترجمه‌های فهیمه چاکرالحسینی (١٨٩)

بازدید
٣٣٤
تاریخ
٣ سال پیش
متن
The prisoners were give a spare meal each night.
دیدگاه
٧

به زندانیان هرشب غذای ناچیزی می دادند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
She wondered how such a spare boy could eat so much.
دیدگاه
٣

از خود می پرسید چطور چنین پسر لاغری می توانست این همه بخورد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He was spared having to wait.
دیدگاه

از انتظارکشیدن معاف شد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He subjected himself to scorn.
دیدگاه
٤

خودش را سوژۀ تحقیر کرد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
We are asking those of you who are congenially swayed to our status to accept that occurrences that have and shall take place of this nature are of a purpose other than 'beauty'.
دیدگاه

از کسانی از شما که به نحوی هم ذات پندارانه تحت تأثیر وضعیت ما قرار گرفته اند می خواهیم بپذیرند که اتفاقاتی از این دست که افتاده و خواهند افتاد هدفی ن ...

تاریخ
٣ سال پیش
متن
the haves and the have-nots of our society
دیدگاه
٠

داراها و ندارهای جامعۀ ما

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The ship put about.
دیدگاه
٠

کشتی تغییر مسیر می دهد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
It's being put about that the Prime Minister may resign.
دیدگاه
١

شایعه شده که نخست وزیر استعفا می دهد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He was very much put about by the false accusations brought against him.
دیدگاه
٠

بابت اتهامات اشتباهی که علیه او اقامه شده بود بسیار ناراحت بود.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Don't believe all these stories that are being put about.
دیدگاه
٠

این قصه هایی را که شایعه می شود باور نکن.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
She was very much put about when she realized that she had given the parcel to the wrong person.
دیدگاه
٠

وقتی فهمید بستۀ پستی را به فرد اشتباهی داده خیلی پریشان شد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The company's future is hanging in the balance.
دیدگاه
٥

آیندۀ شرکت در هاله ای از ابهام است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Drop by my home this evening.
دیدگاه
٤

امشب به خانۀ من سر بزن

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Sometimes things have to fall apart to make way for better things.
دیدگاه
٠

گاهی باید چیزهایی فرو بریزند تا راه برای چیزهای بهتر هموار شود.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He's the best shot in the world, let alone in England.
دیدگاه
٤

او بهترین تیرانداز جهان است، انگلستان که جای خود دارد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
She can't ride a bicycle,let alone drive a car.
دیدگاه
٢

او دوچرخه نمی تواند براند چه رسد به ماشین.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He hasn't enough money for food, let alone amusements.
دیدگاه
١

پول کافی برای غذا ندارد، چه رسد به سرگرمی.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Our budget is scarcely sufficient to pay people, let alone buy any new equipment.
دیدگاه
٠

بودجۀ ما به زحمت کفاف پرداخت به افراد را می دهد چه رسد به خرید تجهیزات جدید.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
There isn't enough room for 'us, let alone six dogs and a cat.
دیدگاه
٢

جای کافی برای خودمان نیست چه رسد به شش سگ و یک گربه.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Please wring the wet towel over the sink.
دیدگاه
٢

لطفا حولۀ خیس را توی سینک بچلان!

تاریخ
٣ سال پیش
متن
a gut music course
دیدگاه
٢

دورۀ موسیقی آسان

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The escaped prisoner was being harbored by his girlfriend.
دیدگاه
٤

زندانی فراری را دوست دخترش پناه داده بود.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
She speaks Swahili with facility.
دیدگاه
٢

او زبان سواحیلی را به روانی صحبت می کند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
She had a child's inchoate awareness of language.
دیدگاه
١

دانش زبانی ناقص یک کودک را داشت.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I hope he didn't think me impertinent when I asked him about his private life.
دیدگاه
٠

امیدوارم وقتی از او دربارۀ زندگی شخصی اش پرسیدم فکر نکند من بی ادبم.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He was always asking impertinent questions.
دیدگاه
٠

او همواره سؤالات گستاخانه می پرسد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The judge considered the argument to be impertinent to the case.
دیدگاه
٠

قاضی این استدلال را بی ربط به موضوع تلقی کرد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
It is often considered impertinent to ask someone the amount of their income.
دیدگاه
٠

پرسش از میزان درآمد افراد غالباً بی ادبانه تلقی می شود.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The teacher sent him to the principal for his impertinent comments.
دیدگاه
٢

معلم او را بابت حرف های گستاخانه اش نزد مدیر فرستاد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The king granted the lands to his most trusted nobles.
دیدگاه
٥

پادشاه زمین هارا به قابل اعتمادترین اشرافش منتقل کرد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
They range the cattle in the foothills.
دیدگاه

آن ها گاو را در دامنۀ تپه به چرا بردند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
You think I should accede to the House's demands?
دیدگاه
٢

فکر می کنی باید با درخواست های مجلس موافقت کنم؟

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Britain would not accede to France's request.
دیدگاه
٢

بریتانیا به درخواست فرانسه گردن نمی گذاشت.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
It is doubtful whether the government will ever accede to the nationalists' demands for independence.
دیدگاه
٤

معلوم نیست آیا دولت به خواسته های ملی گرایان برای استقلال تن خواهد داد یا نه.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Will you accede to her request?
دیدگاه
٣

آیا به خواسته هایش تن می دهی؟

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Japan had little choice but to accede.
دیدگاه
٤

ژاپن جز پذیرش انتخاب چندانی نداشت.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He has taken leave on half pay.
دیدگاه
١

او با نصف حقوق مرخصی گرفته است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The college appealed to its alumni for funds.
دیدگاه
٠

کالج برای تأمین بودجه به فارغ التحصیلانش متوسل شد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Due to extreme protest, the election was annulled.
دیدگاه
١

به دلیل اعتراض شدید انتخابات ابطال شد.