ترجمه‌های فهیمه چاکرالحسینی (١٨٩)

بازدید
٨٤
تاریخ
٢ سال پیش
متن
The chef strained the sauce.
دیدگاه
١٠

سرآشپز سس را اَلَک کرد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The prisoners were give a spare meal each night.
دیدگاه
٧

به زندانیان هرشب غذای ناچیزی می دادند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He was spared having to wait.
دیدگاه

از انتظارکشیدن معاف شد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She speaks Swahili with facility.
دیدگاه
٢

او زبان سواحیلی را به روانی صحبت می کند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The king granted the lands to his most trusted nobles.
دیدگاه
٥

پادشاه زمین هارا به قابل اعتمادترین اشرافش منتقل کرد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The company's future is hanging in the balance.
دیدگاه
٥

آیندۀ شرکت در هاله ای از ابهام است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The escaped prisoner was being harbored by his girlfriend.
دیدگاه
٤

زندانی فراری را دوست دخترش پناه داده بود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He subjected himself to scorn.
دیدگاه
٤

خودش را سوژۀ تحقیر کرد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Japan had little choice but to accede.
دیدگاه
٤

ژاپن جز پذیرش انتخاب چندانی نداشت.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
They range the cattle in the foothills.
دیدگاه

آن ها گاو را در دامنۀ تپه به چرا بردند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The furnishings in the apartment were spare and flimsy.
دیدگاه
٤

اثاثیۀ آن آپارتمان ناچیز و پیزوری بودند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He's the best shot in the world, let alone in England.
دیدگاه
٤

او بهترین تیرانداز جهان است، انگلستان که جای خود دارد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Drop by my home this evening.
دیدگاه
٤

امشب به خانۀ من سر بزن

تاریخ
٣ سال پیش
متن
It is doubtful whether the government will ever accede to the nationalists' demands for independence.
دیدگاه
٤

معلوم نیست آیا دولت به خواسته های ملی گرایان برای استقلال تن خواهد داد یا نه.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Will you accede to her request?
دیدگاه
٣

آیا به خواسته هایش تن می دهی؟

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She wondered how such a spare boy could eat so much.
دیدگاه
٣

از خود می پرسید چطور چنین پسر لاغری می توانست این همه بخورد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The conductor never seemed to look at the score, but only at the orchestra.
دیدگاه
٣

به نظر می رسد رهبر ارکستر هیچ گاه به پارتیتور نگاه نمی کند بله به ارکستر نگاه می کند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
A score for a musical shows all the parts that are played or sung.
دیدگاه
٢

پارتیتور تمام بخش هایی که نواخته یا خوانده می شوند نشان می دهد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
a gut music course
دیدگاه
٢

دورۀ موسیقی آسان

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Britain would not accede to France's request.
دیدگاه
٢

بریتانیا به درخواست فرانسه گردن نمی گذاشت.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
You think I should accede to the House's demands?
دیدگاه
٢

فکر می کنی باید با درخواست های مجلس موافقت کنم؟

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The teacher sent him to the principal for his impertinent comments.
دیدگاه
٢

معلم او را بابت حرف های گستاخانه اش نزد مدیر فرستاد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
After learning of her son's crimes, she renounced him.
دیدگاه
٢

پس از مطلع شدن از جنایات پسرش او را عاق کرد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Please wring the wet towel over the sink.
دیدگاه
٢

لطفا حولۀ خیس را توی سینک بچلان!

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Look at the scores on this branch; do you think they mean anything?
دیدگاه
٢

به زخمه های روی این شاخه نگاه کنید؛ فکر می کنید معنایی دارد؟

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She can't ride a bicycle,let alone drive a car.
دیدگاه
٢

او دوچرخه نمی تواند براند چه رسد به ماشین.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
When do you usually knock off for lunch?
دیدگاه
٢

معمولاً کی برای ناهار کار رو تعطیل می کنی؟

تاریخ
٢ سال پیش
متن
There isn't enough room for 'us, let alone six dogs and a cat.
دیدگاه
٢

جای کافی برای خودمان نیست چه رسد به شش سگ و یک گربه.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
What time do you knock off ( work )?
دیدگاه
١

چه زمانی دست از کار می کشی؟

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Due to extreme protest, the election was annulled.
دیدگاه
١

به دلیل اعتراض شدید انتخابات ابطال شد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
the haves and the have-nots of our society
دیدگاه
٠

داراها و ندارهای جامعۀ ما

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Sometimes things have to fall apart to make way for better things.
دیدگاه
٠

گاهی باید چیزهایی فرو بریزند تا راه برای چیزهای بهتر هموار شود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She had a child's inchoate awareness of language.
دیدگاه
١

دانش زبانی ناقص یک کودک را داشت.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He has taken leave on half pay.
دیدگاه
١

او با نصف حقوق مرخصی گرفته است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I don't knock off until six.
دیدگاه
١

تا ساعت شش دست از کار نمی کشم.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He hasn't enough money for food, let alone amusements.
دیدگاه
١

پول کافی برای غذا ندارد، چه رسد به سرگرمی.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
They only invited Jack and Sarah as an afterthought .
دیدگاه
١

وقتی کار از کار گذشت تازه جک و سارا را دعوت کردند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
It's being put about that the Prime Minister may resign.
دیدگاه
١

شایعه شده که نخست وزیر استعفا می دهد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Our budget is scarcely sufficient to pay people, let alone buy any new equipment.
دیدگاه
٠

بودجۀ ما به زحمت کفاف پرداخت به افراد را می دهد چه رسد به خرید تجهیزات جدید.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The college appealed to its alumni for funds.
دیدگاه
٠

کالج برای تأمین بودجه به فارغ التحصیلانش متوسل شد.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
William a bad egg. Better tell your sister not to date him.
دیدگاه
٠

ویلیام آدم پست فطرتی ست. بهتر است به خواهرت بگویی با او قرار نگذارد.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
He was considered to be a bad egg as a little child.
دیدگاه
٠

در کودکی او را آدم شروری می دانستند.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
When smiling, you seem like a bad egg ,(Sentence dictionary) but you are not.
دیدگاه
٠

وقتی می خندی آدم شروری به نظر می آیی، ولی این طور نیستی.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
A person who could do this must be a bad egg.
دیدگاه
٠

کسی که می تواند این کار را انجام دهدباید آدم پست فطرتی باشد.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
He a bad egg. Be careful of him.
دیدگاه
٠

او آدم پست فطرتی است. مراقبش باش!

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
At first I trusted him, but soon I found he's a bad egg.
دیدگاه
٠

اول بهش اعتماد کردم، ولی خیلی زود متوجه شدم که آدم پست فطرتی است.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
He's been in prison several times for all sorts of crimes; he's a bad egg.
دیدگاه
٠

او بابت انواع خلاف ها چندباری زندان بوده است؛ آدم پست فطرتی است.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
By the time of the interview, I was a bundle of nerves.
دیدگاه
٠

تا زمان مصاحبه خیلی مضطرب بودم.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
The poor chap was a bundle of nerves at the interview.
دیدگاه
٠

مرد بیچاره موقع مصاحبه خیلی مضطرب بود.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
Since she lost her job Rosie's been a bundle of nerves.
دیدگاه
٠

چون رزی کارش را از دست داده است خیلی عصبی است.