ترجمه‌های فهیمه چاکرالحسینی (١٨٩)

بازدید
٦٥
تاریخ
٢ ماه پیش
متن
I'm so anxious I'm just a bundle of nerves.
دیدگاه
٠

آن قدر مضطربم که اعصابم به هم ریخته است.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
I was just a bundle of nerves.
دیدگاه
٠

اعصابم به هم ریخته بود.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
Last Thursday, I was a bundle of nerves, waiting for my date to arrive.
دیدگاه
٠

پنج شنبۀ گذشته که منتظر موعد قرارم بودم خیلی اعصابم به هم ریخته بود.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
She has become a bundle of nerves at the slightest sound.
دیدگاه
٠

با کوچک ترین صدایی اعصابش به هم می ریزد.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
She was a bundle of nerves before the audition.
دیدگاه
٠

قبل از امتحان خیلی مضطرب و نگران بود.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
Harry was a bundle of nerves the whole time his wife was in the hospital.
دیدگاه
٠

هری تمام مدتی که همسرش در بیمارستان بود خیلی اعصابش به هم ریخته بود.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
Rosie was very insecure and a bundle of nerves.
دیدگاه
٠

رزی خیلی ناامن و عصبی بود.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
Since she lost her job Rosie's been a bundle of nerves.
دیدگاه
٠

چون رزی کارش را از دست داده است خیلی عصبی است.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
She was a bundle of nerves.
دیدگاه
٠

اعصابش به هم ریخته بود.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
The poor chap was a bundle of nerves at the interview.
دیدگاه
٠

مرد بیچاره موقع مصاحبه خیلی مضطرب بود.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
By the time of the interview, I was a bundle of nerves.
دیدگاه
٠

تا زمان مصاحبه خیلی مضطرب بودم.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
His death at the age of 28 was a bolt from the blue.
دیدگاه
٠

مرگش در 28 سالگی خیلی غیرمنتظره بود.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
The news came a bolt from the blue.
دیدگاه
٠

این خبر غیرمنتظره بود.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
This invention will be a bolt from the blue all over the world.
دیدگاه
٠

این اختراع در سرتاسر دنیا غیرمنتظره بود.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
The news of his death was a bolt from the blue.
دیدگاه
٠

خبر فوتش خیلی غیرمنتظره بود.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
The Mishcon job came like a bolt from the blue.
دیدگاه
٠

کار میشکان خیلی غیرمنتظره بود.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
The news of his marriage was a bolt from the blue.
دیدگاه
٠

خبر ازدواجش غیرمنتظره بود.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
Was this money a bolt from the blue or did you know you were going to get it?
دیدگاه
٠

آیا این پول غیرمنتظره بود یا می دانستی که قرار است آن را دریافت کنی؟

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
It is a bolt from the blue to me.
دیدگاه
٠

برایم غیرمنتظره بود.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
Her dismissal came as a bolt from the blue.
دیدگاه
٠

اخراجش غیرمنتظره بود.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
It's a bit thick to expect me to work until midnight!
دیدگاه
٠

انتظار این که تا دیروقت کار کنم غیرمنطقی است.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
He's a nice guy, but he's a bit thick.
دیدگاه
٠

آدم خوبی است اما غیرمنطقی است.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
Roger was then a bag of bones, and in rags.
دیدگاه
٠

راجر بعداً پوست و استخوان بود و در لباس های مندرس.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
She is a bag of bones.
دیدگاه
٠

او پوست و استخوان است.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
The cat hadn't been fed for weeks and was just a bag of bones.
دیدگاه
٠

این گربه هفته ها بود که غذا نخورده بود و دوپاره استخوان شده بود.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
I'd advise you not to associate with him, he's a bad lot.
دیدگاه
٠

توصیه می کنم زیاد با او معاشرت نکنید. آدم شروری است.

تاریخ
٣ ماه پیش
متن
The long-term future of the space programme hangs in the balance.
دیدگاه
٠

آیندۀ درازمدت این برنامۀ فضایی در هاله ای از ابهام است.

تاریخ
٤ ماه پیش
متن
He was aware of every nuance in her voice.
دیدگاه
٠

به تمام ظرائف صدای او واقف بود.

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
Don't talk like that to your mother, or to anyone else for that matter.
دیدگاه
٠

با مادرت این طور صحبت نکن، ایضاً با هیچ کس دیگری!

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
And I said well I said for that matter we should really uh think about getting generators.
دیدگاه
٠

من هم گفتم که باید به فکر تهیۀ ژنراتور باشیم.

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
Or, for that matter, between one grammatical idea and another.
دیدگاه
٠

یا همچنین میان ایده ای دستورزبانی و ایده ای دیگر.

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
Or raven-black hair, for that matter.
دیدگاه
٠

یا ایضاً موهای مشکی پرکلاغی.

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
He never suspected anything, nor did we for that matter.
دیدگاه
٠

او هرگز به چیزی مشکوک نبود، ما هم همین طور.

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
For that matter, he'd seen that loft being put together, knew it almost as well as that self-opinionated young architect had.
دیدگاه
٠

او هم دیده بود که اتاق شیروانی چطور مرتب شد و به خوبی آن معمار جوان خودرأی این را می دانست.

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
All writers, and for that matter, all texts, have their individual qualities.
دیدگاه
٠

همۀ نویسنده ها و همچنین همۀ متن ها ویژگی های خاص خود را دارند.

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
Nor, for that matter, is life and death.
دیدگاه
٠

مرگ و زندگی هم نیست.

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
For that matter, so could Rob, but then again, time is on his side.
دیدگاه
٠

ایضاً راب هم می تواند، از طرف دیگر زمان هم به نفع اوست.

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
Governors have rebelled, and, for that matter, Emperors have been deposed, or assassinated before this.
دیدگاه
٠

فرمانداران شورش کرده اند و فرمانروایان نیز یا از حکومت خلع شده اند یا از قبل کشته شده اند.

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
I don't know, and for that matter, I don't care.
دیدگاه
٠

نمی دانم و اهمیتی هم نمی دهم.

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
He wasn't there on Monday. Nor on Tuesday, for that matter.
دیدگاه
٠

او دوشنبه آن جا نبود. سه شنبه هم همین طور.

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
He doesn't trust his partner. For that matter I can't blame him.
دیدگاه
٠

او به شریکش اعتماد ندارد. من هم سرزنشش نمی کنم.

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
a pregnant remark
دیدگاه
٠

اظهار نظری معنی دار

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
pregnant with meaning
دیدگاه
٠

پر از معنا

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
Market has improved over the previous closing put about half.
دیدگاه
٠

بازار نسبت به اختیار فروش پایانی قبلی در حدود نصف بهبود یافته است.

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
First, i will put about a tablespoon of water in the soda can, and a little cold water in the saucepan.
دیدگاه
٠

ابتدا حدود یک قاشق غذاخوری آب به بطری سودا و کمی آب سرد به ماهیتابه اضافه خواهم کرد.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
They have thrown down the gauntlet to the PM by demanding a referendum.
دیدگاه
٠

آن ها با درخواست همه پرسی نخست وزیر را به چالش کشیدند.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
He was quick to take up the gauntlet thrown down by the opposition.
دیدگاه
٠

او سریع به مبارزه طلبی مخالفان لبیک گفت.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
Failure did not puncture my confidence.
دیدگاه
٠

شکست اعتماد به نفس من رو مخدوش نکرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
She didn't get a strike, but she achieved a spare with her second ball.
دیدگاه
٠

[در بازی بولینگ] استرایک ( انداختن تمام پین ها در پرتاب اول ) نکرد اما توانست در توپ دوم اسپار ( انداختن تمام توپ ها در پرتاب دوم ) کند.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
You had a close shave, but you knew when you accepted this job that there would be risks.
دیدگاه
٠

خطر از بیخ گوشت گذشت، اما وقتی این کار را قبول کردی می دانستی که خطراتی دارد.