پیشنهاد‌های مهدی صباغ (٢,٣٢٦)

بازدید
٥,٠١٤
تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به صورت حضوری از نزدیک رو در رو چهره به چهره رخ به رخ یعنی نه از راه دور، نه تلفنی، نه آنلاین، بلکه خود گوینده، به صورت فیزیکی کاری را انجام داده اس ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

noun - uncountable : رنگ صورتی روشن صورتی کم رنگ نمونه: The bookshop has dictionaries bound in hot pink and blue suede.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

phrase : آینده کسی را پیش بینی کردن پیشگویی کردن طالع کسی را دیدن نمونه : I had an aunt who used to examine the tea leaves at the bottom of our cup ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

adjective : خساست ناخن خشکی صرفه جویی مالی رفتار خساست آمیز رفتار خساست گونه بُخل ورزی نمونه: 1 - Local residents have accused the council of penny - ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

noun - uncountable : دل چرکین آزرده خاطر ناراحت از گذشته نمونه : There has been bad blood between the two families for years.

پیشنهاد
٠

idiom : جوری که هرگز فکرش را هم نمی کرد جوری که حتی توی خیالش هم بهش دست پیدا نمی کرد جوری که حتی به ذهنشم خطور نمی کرد نمونه ها: 1 - Suddenly she wa ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

noun - countable : اسب باری اسب بارکش اسب هایی با ظاهر قوی و اندامی درشت و عضلانی که در گذشته عمدتا برای باربری از آنها استفاده می شد و امروزه بیشتر ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

idiom : می توان این اصطلاح را اینگونه معادل سازی کرد: به باور قلبی من. . . . . به یقین من. . . . . . باور دارم که . . . . ایمان دارم که . . . . . ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

noun - uncountable : مدت زمانی که یک شخص عضو هیئت منصفه یک دادگاه است. نمونه: I'm on jury service next week.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

noun - countable : رقابت یا مسابقه ای که فقط یکی از رقبا شانس واقعی برنده شدن در آن را دارد. رقابت یک طرفه نمونه : This election has been a one - h ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Verb : فروکش کردن برطرف شدن نمونه : their hunger has been satisfied after hunt and eating a big deer

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Adjective : غافل گیرانه غیرمنتظره نمونه : They were injured in the surprise attack last night

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Adjective : بی انگیزه بدون انگیزه نمونه: The police and many other organisations are putting in a great deal of work to counter motiveless and mindl ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

adjective : دور از دسترس دست نیافتنی بعید محال نشدنی نمونه: Many economists think that full employment is an unattainable goal

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

adjective : آسان راحت و بی دردسر نمونه: The application offers frictionless downloading and sharing.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

noun - countable : corbicula سبد گرده ( بخشی بر روی پاهای زنبور عسل که گرده های گل جمع آوری شده را تا هنگام بازگشت به کندو، در آن نگه می دارد. )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٤

noun - countable : pollen basket سبد گرده ( بخشی بر روی پاهای زنبور عسل که گرده های گل جمع آوری شده را تا هنگام بازگشت به کندو، در آن نگه می دارد. )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

adjective - mainly UK : نو و تازه و استفاده نشده ( بیشتر درباره پوشاک استفاده می شود. ) یا لباسی که استفاده شده اما همچنان بسیار نو و شیک دیده می شو ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

adjective : لباس یقه هفت نمونه : She is wearing a denim top over a V - necked jumper .

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

adjective - Scottish English : آب و هوای مرطوب، تاریک و ناخوشایند نمونه : This lifting of winter's dreich saturation can be almost tangible.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

adjective : ( لباس/پارچه. . . . ) قابل شستشو در ماشین لباسشویی نمونه : "the padded cover is machine washable"

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

adjective : رقیق ( برای وصف هوای رقیق و کم اکسیژن به خصوص هوایی که در ارتفاعات کوهستان وجود دارد، استفاده می شود. ) نمونه : It's difficult to breath ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

noun - countable : تیزبین شخصی که دارای چشم هایی قوی است و می تواند اجسام کوچک را از فواصل دور به راحتی ببیند. نمونه: We sat down and started the ex ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

idiom : خیلی شاد و سرحال به نظر رسیدن نمونه : We've had a fantastic response!" he said, grinning from ear to ear

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

noun - countable - informal : آدم بین 30 تا 39 سال نمونه : They aimed their campaign at affluent thirtysomethings

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

noun - uncountable : جُرم شناسی ( روش های علمی حل جرایم که شامل بررسی اشیاء یا مواد مرتبط با جُرم می شود ) نمونه : Using cutting - edge forensics, ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Noun - countable : گنتری سازه فلزی دروازه مانند، درون پست های برق که هادی های انتقال نیرو در ابتدای ورودی پست به آنها آویخته می شوند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روش راه اندازی موتورهای سه فاز AC به صورت تک ضرب یا Direct On - Line که به اختصار به آن DOL می گویند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Direct On - Line روش راه اندازی موتورهای سه فاز AC به صورت تک ضرب که به اختصار به آن DOL هم می گویند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

Noun - countable : هواپیمای آب پاش هواپیمایی که دارای مخزن بزرگ پر از آب می باشد و در آتش سوزی های بزرگ با پاشیدن حجم زیادی از آب برای خاموش کردن آتش ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

adjective : غیر معمول و متفاوت ( از آنچه معمولاً دیده می شود، گفته می شود یا انجام می شود ) نمونه : The festival will showcase left - field acts th ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

Noun - countable : ماشین شمع کوب خودروی شمع کوب ( خودرویی است که وظیفه انجام عملیات شمع کوبی در ساختمان سازی را بر عهده دارد. این خودرو توسط یک وزن ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Adjective : بی خانمان نمونه : Last night a nowhere bride committed suicide in San Diego

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Hawk - tuah صدایی که هنگام بیرون انداختن آب دهان ( تف کردن ) از دهان انسان خارج می شود.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Noun - countable : Table football Foosball فوتبال دستی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

phrase - uncountable : 1 - پلاستیک سازی تولید پلاستیک فرآیند یا کسب و کار تولید پلاستیک نمونه : She worked as an industrial nurse for a plastics c ...

پیشنهاد
١

idiom : کسی را به شدت دوست داشتن علاقه بی اندازه ای به فردی داشتن ( این اصطلاح معمولا برای اینکه به کسی بگویید که چقدر به او علاقه دارید، استفاده می ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Noun - countable - uncountable : پاگَرد پله پاگرد راه پله پاگرد نمونه : the first - floor landing

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

noun - countable : کسب و کار خُرد کسب و کار کوچک کسب و کار کوچک و عمدتا خانوادگی که تعداد کارمندان کمی دارد. نمونه : Like most micro business own ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در مایکروسافت اکسل، "Freeze Panes" قابلیتی است که به شما امکان می دهد بخشی از برگه خود را در حالی که در بقیه کاربرگ خود پیمایش می کنید، قابل مشاهده ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

phrasal verb - literary : thirst for something تشنه چیزی بودن بی حد و اندازه مشتاق چیزی بودن به چیزی بیش از تصور نیاز داشتن چیزی را بیش از حد خواستن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

idiom : خیلی خیلی خشک به شدت خشک به شدت کم آب نمونه : I don't think he's been watering these plants - the soil is as dry as a bone

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

noun - countable : بَربَط نواز نوازنده ساز بربط نمونه : he is a professional lutenist

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

adjective : پایدار نمونه : last peace = صلح پایدار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

pherasal verb : ساکت باش اینقدر حرف نزن سر و صدا نکن وراجی نکن پرحرفی نکن نمونه : Just belt up, will you! I'm trying to concentrate

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Idiom - US - Slang : بپیچ راست ( هنگام رانندگی با وسایل نقلیه ) نمونه : Hang a Ralph up at the next stoplight

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Slang - Idiom - US : بپیچ به چپ ( موقع رانندگی با وسایل نقلیه ) نمونه: Hang a Louie up at the next stoplight

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

Noun - countable : فاصله افقی بین دو دکل انتقال برق مجاور یکدیگر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

Noun - countable : چکش زنگ زبانه زنگ قطعه ای فلزی درون زنگ های زنگوله ای شکل که با برخورد آن به بدنه ی درونی زنگ، صدای آن تولید می شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

Verb - transitive : مچاله کردن کاغذ یا لباس کاغذ یا لباس را به شکل توپی گرد و کوچک درآوردن نمونه : She screwed the letter up and threw it in the bin