پیشنهادهای مهدی نصر (٢٧٩)
( به عنوان صفت ) یک لاقبا؛ آسمان جل
تک رو
کله گنده
مأخوذبه حیا
اخلاق نامه؛ تمثیل نامهٔ اخلاقی
لوطی
دنباله رو
قهرمان سازی
بازار شام
حرام گوشت
حجب وحیا
تمَجمُج
دین آگینی
خط فارِق. نقطهٔ تعیین کننده؛ لحظهٔ سرنوشت ساز
جامع التأثیر
بدقلق. فرمان ناپذیر. زمخت
رو کردن هرچه فرد در چنته دارد
شوخ وشنگ
جامع نگر
( در معنای صراحتاً منفی ) قرتی گری ( در معنای کمابیش خنثی تر مورد استفاده در کشورهای غیرغربی ) فرنگی مآبی
خوش دستی
مُشوّه کردن
کله گنده
صنعت مداری
به عنوان اصطلاحی غیررسمی: �ترکاندن� ــ مثل وقتی که می گوییم طرف در کار ساخت وساز ترکانده است؛ کار کسی حسابی گرفتن.
قدرت تشخیص
اتمام؛ تتمیم
مذبوحانه
مسکنت
خانبوم
کودک داری؛ بچه داری
کرخ کننده
حاضربه یراق
ارتجالی. دفعتی ـ موردی
گرفت و دهش
تمشیت
ته برگ بلیت
ابهام آفرینی؛ مبهم سازی
متعلقین
کَس و کار
تلخ و شیرین؛ نوش آمیخته با نیش
ستایش شده؛ ستوده
بدن نما
تأثر
لکه ننگ
پای بوم
سیره؛ روش؛ آئین. قواعد؛ ضوابط؛ هنجارها
ملکه ی ذهن کردن
چوبِ گز
متحدالجنس