پیشنهادهای مهدی نصر (٢٤٧)
تمَجمُج
بِفروشه
جامع نگر
گرفت و دهش
پای بوم
ستایش شده؛ ستوده
پرهیختن
تیشه رو به خود
لایعقل
وحوش زار ـــ به معنای خطه یا سرزمین بکری که حیوانات وحشی در آن زندگی می کنند
به عنوان ترجمه ای برای polis در عهد یونان باستان: شهرکشور ( دولت شهر ) به عنوان نوعی سامانهٔ سیاسی مستقل
دیر از دست رفته؛ دیرگمشده
چوبِ گز
خانه شاگرد
مُشوّه کردن
میل آگین
هوچیگری
طرح ادعا
ناخوشایند. ناراحت کننده. شرم آور
مودت
جوانمرد
شوکه کردن. متوحش کردن کردن
در برخی مواضع: به خط قرمزی رسیدن و، باب گفتگو را بستن
شهریار و شهریارسالاری. خدیو و خدیوسالاری
تجمع اعتراضی
مصحف
قهرمان سازی
مؤتلفه
بزرگ ارتشتاران
مثال نوعی
حق ویژه های سلطنتی؛ امتیازات سلطنتی
دستِ گشاده مبسوط الید بودن
میانمایه سالاری
( در معنای صراحتاً منفی ) قرتی گری ( در معنای کمابیش خنثی تر مورد استفاده در کشورهای غیرغربی ) فرنگی مآبی
مأیوس کننده
عُسر و حَرَج
پروندهٔ تعقیب قضایی
به عنوان صفتی به یادگار مانده از دورانی متفاوت و منقضی که اکنون صراحتاً موهن و غیرقابل استفاده است اما گاه همچنان در متون زن ستیز و شوونیستی از آن اس ...
در برخی مواضع: سرخورده، مأیوس، توهم زدوده
در دست انجام؛ در حال انجام
محک، معیار، مبنا گروه یا نمونهٔ معیار گروه یا نمونهٔ مبنا گروه یا نمونه ای که در آزمایش ها و مقایسه ها محک - معیار - مبنا قرار داده می شود، بدین صورت ...
امتحان کردن شانس خود؛ بخت آزمایی
کرخ کننده
برابرتر در بین برابرها
تندوتیز
غیرقابل تحمل. غیرقابل دفاع
بی خلل. یکپارچه
به تفاریق؛ جسته گریخته
قوّت نفس
حَظ باغ؛ بستان لذات