تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

حساس؛ منعطف

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

بدن نما

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

ملکه ی ذهن کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

کله گنده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

بساز و بنداز ( در عرصهٔ ساخت وساز ) ؛ بخر و بنداز ( در عرصهٔ همهٔ کالاها به طور عام )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

کله گنده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

شوخ وشنگ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

فهرست بلندبالا؛ سیاهه ی طویل

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

مذبوحانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

یکی از معانی دورتر، غیررسمی تر و استعاری تر این واژه �خط دادن� است، یا به معنایی کمتر منفی، �جهت دادن� ــ مثل وقتی که می گوییم کسی یا جایی در حال خط ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

به عنوان اصطلاحی غیررسمی: �ترکاندن� ــ مثل وقتی که می گوییم طرف در کار ساخت وساز ترکانده است؛ کار کسی حسابی گرفتن.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

شهربلدی؛ فوت و فن ( های ) شهرنشینی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

زایدالوصف

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

شخص یا امر دردسرساز؛ مایه ی دردسر؛ شرّ ــ مثل وقتی که می گوییم کسی یا چیزی شرّ شده است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

سیر؛ اشباع شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

کهنه کار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

ابهام آفرینی؛ مبهم سازی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

در گفتگوی شفاهی: چوب کاری کردن؛کسی را باد کردن؛ هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

در قبضه ی. در مشتِ

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

کَس و کار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

تأثر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

قدرت تشخیص

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

پرسش بلاغی؛ در برخی مواضع، تجاهل العارف

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

متحدالجنس

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

لکه ننگ

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

دنباله رو

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

چشمه؛ دهانه؛ روزن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

در برخی مواضع: من عندی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

بازنگری انتقادی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

ظاهرالصلاح. کاذب. و به نحوی تفصیلی تر، در برخی جملات: گندم نمای جوفروش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

در پاره ای از زمینه ها: از نان شب واجب تر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

تک اِستاده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

خشیت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

آرامش خاطر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

سرافراز؛ جسور؛ بی تعارف وضعیت کسی یا چیزی که با صحه نهادن بر خود و پذیرش یا تأیید جسورانهٔ تمامیت خویش، از آنچه واقعاً هست شرمسار و خجل و پیوسته در م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

چشمک زدن. . . مثل وقتی که می گوییم فلان چیز داخل ویترین به ما چشمک می زند، یعنی ما را به خودش جذب می کند یا فرا می خواند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

تحدّی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

رویه یا روال ثابت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

ناخرسندی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

مستقلاً

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

از هرچه بگذریم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

تجمع اعتراضی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

بدقلق. فرمان ناپذیر. زمخت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

ارتجالی. دفعتی ـ موردی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

چندین لسانی؛ دگرلسانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

آخرین قطره یا آخرین چیزی که کاسهٔ صبر آدمی را لبریز می کند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

احاطه بر نفس

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

مؤثر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

عرض حال

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

بی قیدوبند