پیشنهادهای مهدی نصر (٢٤٥)
بدن نما
کله گنده
ملکه ی ذهن کردن
بساز و بنداز ( در عرصهٔ ساخت وساز ) ؛ بخر و بنداز ( در عرصهٔ همهٔ کالاها به طور عام )
حساس؛ منعطف
کله گنده
مذبوحانه
شوخ وشنگ
یکی از معانی دورتر، غیررسمی تر و استعاری تر این واژه �خط دادن� است، یا به معنایی کمتر منفی، �جهت دادن� ــ مثل وقتی که می گوییم کسی یا جایی در حال خط ...
به عنوان اصطلاحی غیررسمی: �ترکاندن� ــ مثل وقتی که می گوییم طرف در کار ساخت وساز ترکانده است؛ کار کسی حسابی گرفتن.
شخص یا امر دردسرساز؛ مایه ی دردسر؛ شرّ ــ مثل وقتی که می گوییم کسی یا چیزی شرّ شده است
شهربلدی؛ فوت و فن ( های ) شهرنشینی
تأثر
زایدالوصف
متحدالجنس
فهرست بلندبالا؛ سیاهه ی طویل
لکه ننگ
سیر؛ اشباع شده
چشمه؛ دهانه؛ روزن
تک اِستاده
در گفتگوی شفاهی: چوب کاری کردن؛کسی را باد کردن؛ هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن
کهنه کار
ابهام آفرینی؛ مبهم سازی
قدرت تشخیص
پرسش بلاغی؛ در برخی مواضع، تجاهل العارف
در برخی مواضع: من عندی
در قبضه ی. در مشتِ
چشمک زدن. . . مثل وقتی که می گوییم فلان چیز داخل ویترین به ما چشمک می زند، یعنی ما را به خودش جذب می کند یا فرا می خواند
تحدّی
رویه یا روال ثابت
کَس و کار
دنباله رو
خشیت
بدقلق. فرمان ناپذیر. زمخت
ارتجالی. دفعتی ـ موردی
چندین لسانی؛ دگرلسانی
از هرچه بگذریم
ناخرسندی
عرض حال
حاضربه یراق
ده کوره
ناروا
پروندهٔ پرسروصدا
صنعت مداری
چیزی که خیر است؛ چیزی که درنهایت ختم به خیر خواهد شد.
( به عنوان صفت ) یک لاقبا؛ آسمان جل
دنباله؛ نتیجهٔ غیرمترقبه
جامع التأثیر
نظیره
متعلقین