dandyism

/ˈdændiˌɪzəm//ˈdændiˌɪzəm/

معنی: شیک پوشی، توجه زیاد به لباس
معانی دیگر: شیک پوشی، توجه زیاد به لباس

جمله های نمونه

1. I admired him as the ultimate in dandyism.
[ترجمه گوگل]من او را به عنوان بهترین فرد شیک پوشی تحسین می کردم
[ترجمه ترگمان]من او را به عنوان هدف نهایی در dandyism تحسین می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Dandyism, as a self-conscious aesthetic life style, expresses modern people' s desire to seek the value of themselves and the significance of life by aestheticizing daily life.
[ترجمه گوگل]شیک‌گرایی به‌عنوان یک سبک زندگی زیبایی‌شناختی خودآگاه، بیانگر تمایل افراد مدرن به جستجوی ارزش خود و اهمیت زندگی با زیبایی‌شناسی زندگی روزمره است
[ترجمه ترگمان]dandyism، به عنوان سبک زندگی زیبایی شناختی خود، تمایل مردم مدرن به جستجوی ارزش خود و اهمیت زندگی را با aestheticizing زندگی روزمره بیان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The dilemma of dandyism deeply reflects the paradox of aesthetic modernity.
[ترجمه گوگل]معضل دندییسم عمیقاً منعکس کننده پارادوکس مدرنیته زیباشناختی است
[ترجمه ترگمان]معضل of عمیقا انعکاسی از تناقض مدرنیته زیبایی شناختی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The developing and changing process of dandyism in Europe in 19th century was a process in which aesthetic judging factors were successively enhanced in this movement.
[ترجمه گوگل]روند توسعه و تغییر شیک پوشی در اروپا در قرن نوزدهم فرآیندی بود که در آن عوامل قضاوت زیبایی شناختی به طور متوالی در این جنبش تقویت شدند
[ترجمه ترگمان]فرآیند توسعه و تحول of در اروپا در قرن نوزدهم فرآیندی بود که در آن عوامل داوری زیبایی به ترتیب در این جنبش افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Their poems also apparently became dandyism sign and the hotspot attentioned by then Parnassus.
[ترجمه گوگل]اشعار آنها نیز ظاهراً به نشانه شیک پوشی و کانون توجه آن زمان پارناسوس تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]اشعار آن ها ظاهرا علامت dandyism و کانون کانون attentioned بود که در آن هنگام پارناسوس به دست می آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Beau Brummel was a noted representative of dandyism.
[ترجمه گوگل]بو برومل نماینده برجسته شیک پوشی بود
[ترجمه ترگمان]بو Brummel نماینده معروف dandyism بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But many suffer and small city, commerce walking street is dandyism symbol, seemly walking street namely civilization symbolize, namely city flourish embodiment, no matter what succeed or defeat.
[ترجمه گوگل]اما بسیاری از رنج می برند و شهرستان کوچک، تجارت خیابان پیاده روی نماد شیک پوشی، به نظر می رسد پیاده روی خیابان یعنی تمدن نماد، یعنی شهرستان شکوفایی تجسم، مهم نیست که چه موفقیت یا شکست
[ترجمه ترگمان]اما بسیاری از مردم رنج می برند و شهر کوچک، تجارت راه رفتن، نماد dandyism، خیابان راه رفتن به نام تمدن نماد، بدون توجه به موفقیت یا شکست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. As a secular living manner as well as a pursuit of aesthetic judgment on arts, dandyism typically reflects the aesthetic nature of modern culture.
[ترجمه گوگل]شیک پوشی به عنوان یک شیوه زندگی سکولار و همچنین تعقیب قضاوت زیبایی شناختی در مورد هنرها، معمولاً ماهیت زیبایی شناختی فرهنگ مدرن را منعکس می کند
[ترجمه ترگمان]dandyism به عنوان یک شیوه زندگی سکولار و نیز پی گیری قضاوت زیبایی شناختی از هنر عموما ماهیت زیبایی شناسی فرهنگ مدرن را منعکس می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شیک پوشی (اسم)
dandyism

توجه زیاد به لباس (اسم)
dandyism

انگلیسی به انگلیسی

• excessive concern with one's clothes and appearance

پیشنهاد کاربران

� کج کلاهی � . شیک گرایی .
( در معنای صراحتاً منفی ) قرتی گری
( در معنای کمابیش خنثی تر مورد استفاده در کشورهای غیرغربی ) فرنگی مآبی

بپرس