پیشنهادهای مهدی نصر (٢٧٩)
در برخی مواضع: سرخورده، مأیوس، توهم زدوده
استنباطی. در علم حقوق، در تعابیری مثل �constructive treason�، به معنای خیانت استنباطی ــ خیانتی که عملاً صورت نگرفته، اما با توجه به شواهد و اَمارات، ...
شوکه کردن. متوحش کردن کردن
غیرقابل تحمل. غیرقابل دفاع
آزاداندیش
آماده باش
مستقلاً
گــــُل هر چیز ــ مثل وقتی که دربارهٔ بهترین قسمت هر چیز صحبت می کنیم.
ناخوشایند. ناراحت کننده. شرم آور
رویه یا روال ثابت
دیر از دست رفته؛ دیرگمشده
منقادسازی؛ فرودست سازی. تنزل مقام
یکی از معانی دورتر، غیررسمی تر و استعاری تر این واژه �خط دادن� است، یا به معنایی کمتر منفی، �جهت دادن� ــ مثل وقتی که می گوییم کسی یا جایی در حال خط ...
در دست انجام؛ در حال انجام
مَس کردن آئینی
برابرتر در بین برابرها
تیشه رو به خود
دانش تجربی؛ دانش شخصی؛ دانش غیرقابل انتقال
دست اندرکار
به سرعت در حال رشد
دست باز در حمله و انتقاد داشتن یا پیدا کردن
خدعه
یافت یار. کشف یار
ناسازواری
در گفتگوی شفاهی: چوب کاری کردن؛کسی را باد کردن؛ هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن
در برخی مواضع: به خط قرمزی رسیدن و، باب گفتگو را بستن
سازوکار درونی. در برخی مواضع، افزون بر جزئیات، به معنای زیروبم کار یا قلق های کار نیز هست.
در مسیحیت کاتولیک: معلم، آموزگار، اتابک
چشمک زدن. . . مثل وقتی که می گوییم فلان چیز داخل ویترین به ما چشمک می زند، یعنی ما را به خودش جذب می کند یا فرا می خواند
کهنه کار
شدیداللحن
عنق
ظاهرالصلاح. مار خوش خط وخال
ناگشودنی
مثال نوعی
از هرچه بگذریم
رأفت
ضابط
پروندهٔ پرسروصدا
دل نازکی. حساسیت
آخرین قطره یا آخرین چیزی که کاسهٔ صبر آدمی را لبریز می کند
گزک به دست کسی دادن. بیهوده برای خود دردسر درست کردن
مجازاً و بسته به مورد: گام اول، سنگ اول، مشت اول
در زبان اسپانیایی، به شکل جمع، به معنای هم خانوادگان، خویشان، اقوام، بستگان، اهل بیت
لَش
مودت
اداء فرائض. انجام تکالیف. مراعات.
به عنوان اسم: مخیله
جوانمرد
نوع دوستی