تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در برخی مواضع: سرخورده، مأیوس، توهم زدوده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

استنباطی. در علم حقوق، در تعابیری مثل �constructive treason�، به معنای خیانت استنباطی ــ خیانتی که عملاً صورت نگرفته، اما با توجه به شواهد و اَمارات، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شوکه کردن. متوحش کردن کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غیرقابل تحمل. غیرقابل دفاع

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آزاداندیش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

آماده باش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

مستقلاً

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گــــُل هر چیز ــ مثل وقتی که دربارهٔ بهترین قسمت هر چیز صحبت می کنیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناخوشایند. ناراحت کننده. شرم آور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

رویه یا روال ثابت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

دیر از دست رفته؛ دیرگمشده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

منقادسازی؛ فرودست سازی. تنزل مقام

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

یکی از معانی دورتر، غیررسمی تر و استعاری تر این واژه �خط دادن� است، یا به معنایی کمتر منفی، �جهت دادن� ــ مثل وقتی که می گوییم کسی یا جایی در حال خط ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در دست انجام؛ در حال انجام

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مَس کردن آئینی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برابرتر در بین برابرها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

تیشه رو به خود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دانش تجربی؛ دانش شخصی؛ دانش غیرقابل انتقال

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دست اندرکار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به سرعت در حال رشد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دست باز در حمله و انتقاد داشتن یا پیدا کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خدعه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

یافت یار. کشف یار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناسازواری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

در گفتگوی شفاهی: چوب کاری کردن؛کسی را باد کردن؛ هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در برخی مواضع: به خط قرمزی رسیدن و، باب گفتگو را بستن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سازوکار درونی. در برخی مواضع، افزون بر جزئیات، به معنای زیروبم کار یا قلق های کار نیز هست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در مسیحیت کاتولیک: معلم، آموزگار، اتابک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

چشمک زدن. . . مثل وقتی که می گوییم فلان چیز داخل ویترین به ما چشمک می زند، یعنی ما را به خودش جذب می کند یا فرا می خواند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

کهنه کار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

شدیداللحن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

عنق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ظاهرالصلاح. مار خوش خط وخال

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ناگشودنی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثال نوعی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

از هرچه بگذریم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رأفت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ضابط

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

پروندهٔ پرسروصدا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دل نازکی. حساسیت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

آخرین قطره یا آخرین چیزی که کاسهٔ صبر آدمی را لبریز می کند

پیشنهاد
١

گزک به دست کسی دادن. بیهوده برای خود دردسر درست کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مجازاً و بسته به مورد: گام اول، سنگ اول، مشت اول

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در زبان اسپانیایی، به شکل جمع، به معنای هم خانوادگان، خویشان، اقوام، بستگان، اهل بیت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لَش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مودت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اداء فرائض. انجام تکالیف. مراعات.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به عنوان اسم: مخیله

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جوانمرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نوع دوستی