پیشنهادهای مهدی نصر (٢٥٧)
یافت یار. کشف یار
ناسازواری
در گفتگوی شفاهی: چوب کاری کردن؛کسی را باد کردن؛ هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن
در برخی مواضع: به خط قرمزی رسیدن و، باب گفتگو را بستن
سازوکار درونی. در برخی مواضع، افزون بر جزئیات، به معنای زیروبم کار یا قلق های کار نیز هست.
در مسیحیت کاتولیک: معلم، آموزگار، اتابک
چشمک زدن. . . مثل وقتی که می گوییم فلان چیز داخل ویترین به ما چشمک می زند، یعنی ما را به خودش جذب می کند یا فرا می خواند
کهنه کار
شدیداللحن
عنق
ظاهرالصلاح. مار خوش خط وخال
ناگشودنی
مثال نوعی
از هرچه بگذریم
رأفت
ضابط
پروندهٔ پرسروصدا
دل نازکی. حساسیت
آخرین قطره یا آخرین چیزی که کاسهٔ صبر آدمی را لبریز می کند
گزک به دست کسی دادن. بیهوده برای خود دردسر درست کردن
مجازاً و بسته به مورد: گام اول، سنگ اول، مشت اول
در زبان اسپانیایی، به شکل جمع، به معنای هم خانوادگان، خویشان، اقوام، بستگان، اهل بیت
لَش
مودت
اداء فرائض. انجام تکالیف. مراعات.
به عنوان اسم: مخیله
جوانمرد
نوع دوستی
شهریار و شهریارسالاری. خدیو و خدیوسالاری
حق ویژه های سلطنتی؛ امتیازات سلطنتی
فهرست بلندبالا؛ سیاهه ی طویل
انتخاب ناپذیر؛ ناگزیدنی
عندالزوم
بازنگری انتقادی
لایعقل
نامسکون
احاطه بر نفس
در برخی موارد، �تطمیع� در مقابل تهدید ــ یا همان هویج در مقابل چماق
در مواردی: قابل احصا
شخص یا امر دردسرساز؛ مایه ی دردسر؛ شرّ ــ مثل وقتی که می گوییم کسی یا چیزی شرّ شده است
مأیوس کننده
در قبضه ی. در مشتِ
در برخی مواضع: من عندی
هیولاوشی
واژه ی دهان پرکن؛ واژه ی پرطمطراق
الی الابد
اِکمال نفس
در برخی موارد: عذر و بهانه؛ دستاویز
دیگری نمایی. تشبّه
ظاهرالصلاح. کاذب. و به نحوی تفصیلی تر، در برخی جملات: گندم نمای جوفروش