پیشنهاد‌های سعید امدادی (٧٤٦)

بازدید
٣٣٢
تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

باید بخونی اش

پیشنهاد
١

اون فیلم یا کتاب شما رو به اون حال و هوا میبرد.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

امضای جعلی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لوازم آلات کوچک و فرعی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

انگاره - اگر اسم باشد.

پیشنهاد
١

زندگی شاد و جدید که در آخر داستان یا فیلم دیده می شود. At the end of the film, the two of them ride off into the sunset. در آخر فیلم اون دو نفر زن ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تابلو واضح گویا

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نشو و نمو در یک مکان جدید

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نو کیش - تازه گرویده کسی که مذهب، عقاید و اسلوب شناخته شده اش را تغییر می دهد و در سلک تازه ای قرار می گیرد. John is a newly converted vegan who is ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

سر ذوق آوردن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نمی دانم چی ام شده؟ چی ام شده در این جمله معنی پیدا می کند به عنوان معادل come over I don't know what comes over me نمی دانم چی ام شده؟ نمی دانم چه ا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

امر خطیر این مهم، وقتی که گفته می شود : در این مهم برای شما آرزوی موفقیت می کنم. Wishing you success in this new venture.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

سرپایی چیزی خوردن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ممنون از نجوا، زیباترین معادل را نوشته اید، آفرین به ذوق ادبی شما دلباز ، بهترین و زیباترین معادل است.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پارکینگ روباز. - مشترک - وسیع مثلاً برای ۲۰۰ خودرو که واحد های مسکونی مجاور استفاده می کنند.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اجاره روزانه - ساعتی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نا سالم

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دزدکی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لا مذهب ترکی آذربایجانی: لا مسَّب

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گسستن زیباتر است، رهیدن نیز معادل خوبی است ولی نه به زیبایی گسستن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

کارگر روز مرد کارگر ساعتی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هماهنگ با ست شدن با ( در مورد نور ) I want the light fittings to be flush with the ceiling. دوست دارم نور ( حاصل از روشنایی لامپ و لوستر - light f ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همدیگر را دوست داشتن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عزب اوغلی ماندن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستمزد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

ترکی: چورک قازانماک، پول در آوردن، نون به خونه آوردن به نظرم آشناترین، پربسامدترین اصطلاح آذربایجانی ها باشد.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به نحو احسن استفاده کردن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دست گرمی نوعی بازی یا برخی کارها که در ابتدای فعالیت گروهی که قرار است با همدیگر همکاری کنند، راه انداخته می شود تا با همدیگر احساس راحتی کنند، به اص ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

پرداختن به موضوعی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترکی= پیشیر لمک

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسکان

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چاره موقتی کار راه انداز اقدام موقتی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣

1 - دوره کردن، حلقه زدن دور سلبریتی ها 2 - هجوم آوردن در حیات وحش، طوریکه گونه ای ضعیف با تکیه بر تعداد زیادشان، گونه مهاجم را دوره می کنند و فراری ا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

ورزش های سخت

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تدابیر دیگری باید اندیشید راههای دیگری باید پیدا کرد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

حد و مرزی قایل شدن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوعی از میمون ها که دماغی مثل خرطوم دارند، میمون خرطوم دار

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

Round face هم کسی است که صورتش گرد است.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یه کم بهش شک می کنی نه زیاد You have to take everything she says with a grain of salt, because she tends to exaggerate. ناچاری هرچی ایشون میگه رو ب ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به شخصه معادلی کاملا درست، لذت بردم از نبوغ دوستان

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در دادگاه : اعتراض در سیاست خارجی : یادداشت رسمی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بخش "حمایت از مشتری " در یک شرکت

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برو دکتر

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد

یک معادل بسیار ساده ولی دور از ذهن: مثل. . . . شبیه. . . مانند. . .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فشارهای جنسی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خیال پردازی های جنسی، اعم از موقعیت های واقعی موجود یا تجربه شده قبلی و یا صرفا خیال پردازی در مورد موقعیت ها یا شرایط ایجاد شده ذهنی، وجه تمایز ا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرگرم بودن با. . .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جلوه تو، از این نظر این معادل را انتخاب کردم که در معنی avatar چنین می خوانیم: شخصیت یا عکسی که از خودتان ایجاد می کنید تا در فضای مجازی ، شما را ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

استادانه Her playing was subtle and beautifully shaded. بازی او ظریف و استادانه بود.