پیشنهادهای Shirinbahari (١,٠٣٨)
نوآموز. بی تجربه
کرایه کردن. پول بابت پرواز یا کشتی پرداخت کردن He chartered a private plane
قبول دارم.
ظاهر
خون سرد. دل گنده I don’t know how you can be so laid - back about your exams.
خطرناک. دشوار
بدجنس. دشمنی
تماس گرفتن Hit me up and let me know about your condition.
زندگی ساده. ریاضت
DEAD ON ARRIVAL از قبل مرده
خنده دار He is the funniest person I know. He always keeps me in stitches😁😄😃
تلافی کردن I want to get even with her
گردباد
زیادن نخوردن و آشامیدن . She is such an abstemious person
راه را باز کنید
کنترل احساسات و آرام ماندن در شرایط سخت
به دردسرافتادن. در شرایط سخت بودن He got into all sorts of scrapes as a boy
شکست خورده. ناموفق The studio planned to make a movie of the book but the deal fell through
خانواده ای که فرزندانشان از همسر سابق باشند.
مشاجره. دعوا They had this major falling out about two months ago
افشا شدن. برملا شدن
نشه. تحت تاثیر مواد مثل ماریجوآنا. مست
رازی را بر ملا کردن I’m sure he knows more than he’s letting on.
آره خودشه. ایول
حدس. فرضیه
سخنرانی طولانی Tom was droning on about work
چسبیدن و محکم گرفتن. در رابطه ماندن. با هم در تماس ماندن. تلاش برای نگه داشتن چیزی He clung on to power for another ten years.
چاپلوسی I refused to fawn over her or flatter her.
روستایی و بی سواد
اعتراض کردن
چند بار و محکم کتک زدن
دید زدن. نگاه سریع به همه چیز The general’s eyes swept the horizon Mind if my team sweeps the room? Sweep adverb /preposition=look
لباس Formal attire
علاقمند شدن به چیزی
بی ادب. بد دهن
رسیدن We rolled up at the same time
مرید
اهانت و بی احترامی. دست انداختن. قانون شکنی The union had openly flouted the law.
دیگر گوش نکردن He just switches off and ignores me برای مدت کوتاهی استراحت کردن Switch off by listening to music
دست گیر شده. بازداشت شده
منم همین طور. Me too. So do I
بی وقفه و بدون تردید
موفقیت درانجام کار سخت. از پسش برآمدن
تنگنا ترس the small stuffy room had begun to give him claustrophobia
بریدن. خراب کردن موسیقی یا سخنرانی. آسیب دیدن با بریدگی the car was mangled almost beyond recognition
اجازه بدهید کسی در خانه تان بماند Can you put me up for the weekend
چابکی. نشاط
باغ میوه
دروغگو I did not know you are so . mendacious
خشک و غیر صمیمی