تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

تو ذوق کسی زدن. دوره ی خوشی و موفقیت ناگهانی به پایان رسیدن.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

این قدر به رخ ما نکش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

آتش سوزی There is a huge conflagration on the westcoast.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

قانون مند و سخت گیر He is a stickler

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

دست دوم they received hand - me - downs and toys from relatives and friends

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

جلوگیری از خطر یا اتفاقی You’ll have to comply with the new regulations if you want to keep the taxman at bay.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

مغرور She raised her hand in an imperious gesture.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

بسیار خسته

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

فایده ای ندارد!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

مختصر. موجز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

سطح درک و فهم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

بسیار عصبانی. آماده ی دعوا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

شیرآب را باز گذاشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

برنامه ساعت کاری A new comedy is scheduled for the 9 pm time slot

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

تسکین. رفع

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

حذف کردن. شامل نشدن. به جا مانده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

خستگی بعد از پرواز به کشوری دیگر و به خاطر اختلاف زمان I’m suffering from jet lag but I’ll feel better after a good night’s sleep

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

موافقت کردن برای کمک کردن ویا موافقت برای مسئولیت قبول کردن Residents will have to step up if they want to rid this area of crime.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

نوعی پلاستیک محکم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

قنادی chocolate and fudge are made daily at the village confectionery

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

افشاگر. هوچی Being a muckraker is considered sleazy

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

He is at odds with his boss مخالفت. ناسازگاری. موفق نبودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

حساب کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

دور انداختن. از شر چیزی خلاص شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

شگفت زده. گیج شده. هیجان زده.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

بهم ریختگی a drawer full of letters jumbled together

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

گستاخ a saucy remark

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

اطلاع کسب کردن He is inquiring into the matter

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

پرانرژی. مشتاق. بلندپرواز She’s got a lot of get up and go.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

بی تفاوت. آرام. خون سرد I want to be insouciance and don’t think so much until I will sleep.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

پنهان شدن.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

زرنگ. سریع فکر وعمل کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

مشغول. کلی کار داشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

فهمیدم. گرفتمش. گولت زدم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

کلا. روی هم رفته

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

آدم بسیار عجیب. عصبانی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

شگفت زده شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

قضاوت درست و تصمیم گیری سریع

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

شوخی. سبک سری as an attempt to introduce a note of levity, the words were a disastrous flop

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

پیشنهاد منفی ومُخرب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

مجتمع مسکونی The town has one of the best leisure complexes in the country

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

روزنامه ی کهنه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

عالی a divinely inspired idea

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

غیرممکنه این اتفاق بیفتد. حق شرکت در مسابقه را نداشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

a dapper little man in a grey suit مرد خوش تیپ و خوش لباس

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

گروه ازدحام A throng of newsmen

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

چغلی نکن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

دماغم گرفته

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

1. با دقت زیر نظر گرفتن یا کنترل کردن2. معتاد به مواد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

پشت سرت