تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

وقت گیر با تلاش فراوان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

ترک کردن. قال گذاشتن I'll ditch him

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

احمقانه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

وقت گیر با تلاش بسیار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

حساس. پرخاشگر. مصمم. شجاع. سرزنده You 're such a feisty guy I can't stand you anymore.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

کم حرف The reticent girl

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

مد شدن. محبوب شدن The idea of glasses being a fashion item has been slow to catch on.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

دلیل پنهانی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

لوس کردن. توجه زیاد به کسی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

زیبا و ظریف و کوچک a dainty gold chain

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

The thief snatched her purse and ran. به زور گرفتن, دزدیدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

بلاخره وقت پیدا کردن I finally got around to cleaning the windows.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

ناگهانی چیزی را فهمیدن, یا کشف کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤١

حرکت سریع به سمت بالا و پایین یا به اطراف با صدای تلپ تلپ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

واضح. آسان فهمیدن You must write in a clear and lucid style.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

به تدریج ناپدید یا متوقف شدن The effects of the medicine wore off

پیشنهاد
٤٣

گیر ندادن. انتقاد نکردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

بدون سوال اطاعت کردن. مطیع she was subservient to her parents"

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤١

قانع گری که بقیه را به سمت مصیبت می برد. DNC officials labeled Trump a “Pied Piper candidate”

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

متقاعد کردن تدریجی We do our best to cajole rich countries into helping.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

موقعیت خود را به خطر انداختن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤١

ناراحت شدن

پیشنهاد
٤٠

If you think of me

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤١

هدر دادن پول یا زمان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤١

کسل کننده و عادی. جالب نبودن The reality, however, is probably more prosaic.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤١

بازگشت بیماری. عود کردن My arthritis has flared up again.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤١

چاره ی دیگری نداشتن I 'll take it as a last resort

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤١

هیجان زده She is so amped to see her dog

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

معجون انرژی زا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

قطع کردن آب و برق و گاز The water company shut off my water.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

No longer be able to do sth well

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

تصمیم یا کاری فوری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

رازیانه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

دانا. بادرایت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

چه با حال. پایه. خوبه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

روش مورداستفاده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

روحیه نداشتن به خاطر نا امیدی I 'm so despondent these days

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

تقلا. دست و پنجه نرم کردن. سعی کردن تا پس چیزی برآمدن Some have to grapple with the topic for a long time

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

مثل ریگ پول خرج کردن We splashed out on a new kitchen.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

باور کردنی. محتمل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

احساساتی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

غیرقابل اعتماد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

آدم موفق و با پشت کار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

توافق دادگاه برای تصمیم گیری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

شورشا در آوردی. خیلی گندش کردی Steady on! That bottle’s got to last all night.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

متقاعد کردن. تحت تاثیر قرار دادن کسی Unable to sway the others

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

رئیسی که از موقعیتش به طور ناعادلانه استفاده می کند تا از دیگران چیزی که می خواهد بگیرد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

جست و جوی ناموفق و وقت هدر دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

حداقل یه کمی از حرفاشا را قبول دارم. بدم نمی گه. یه کمی حق با اونه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

کارمندان ساده That's the problem with you rank and file people.