پیشنهادهای Shirinbahari (١,٠٣٨)
انرژی زا
هوس باز
شغل دوم
انرژی یا احساسات ابراز نشده برای مدتهای زیاد Years of pent up anger and frustration
هرچه که بادا باد, جسور
چیز تنفر آور, آزار دهنده
برو گمشو تنهام بذار. برو بمیر
پژمرده و پلاسیده
راه حل. پیدا کردن راهی برای پایان بحث
All points bulletin پیام هشدار پلیس برای گرفتن مجرم یا وسیله ی نقلیه
به طور جدی کاری را آغاز کردن
مسیر طبیعی خود را طی کردن
هم زمان چندکار در برنامه ی خود گنجاندن How can you juggle your three job? چه طوری سه تا کار را با هم می تونی انجام بدی.
رضایت بخش. درست همونیه که می خواستم.
درک. آگاهی. تشکر It helps children to develop an appreciation of poetry and literature.
راه حل بی فایده
نمونه گرفتن برای آزمایشگاه
شهری. شهرداری
تقلب. دست کاری شده. فریب دادن. مجهز کردن. آماده کردن مسلح کردن
پیش پا افتاده. کلیشه ای
ایول. بلاخره شد. خودشه
1. جذاب. خوش تیپ 2. خوب بودن در کاری. بسیار مشتاق بودن Each one of them is just on fire Fred is on fire in his new job
انتقام گرفتن. تلافی کردن
ریحان
اهمیت ندادن
اصل مطلب را نادیده گرفتن
تجربه ی بد در گذشته
درک مطلب دشوار و پیچیده Can you warp your head around that?
حمایت کردن از یک نظریه. موافقت. حمایت مالی. در پرداخت سهیم شدن Subscribe to the view or belief
گوش نکردن به کسی یا چیزی. نادیده گرفتن A bored child may simply tune out
الان انجامش می دم I'll get right on this
بسیار هیجان زده. بسیار مشتاق
بی خیال. بی اهمیت نسبت به قانون و احساس دیگران. بی تفاوت Anne was irritated by his cavalier attitude"
همکاری گروهی مورد نیازه
دست بجنبون. Hurry up
مسافر قاچاقی. مسافر پنهان شده در هواپیما و قطار. . . Stowaway found on plane
به تدریج چیزی را دوست داشتن I hated his music at first, but it grows on me.
احساساتی
both exhibitions are curated by the museum's director" انتخاب کردن. سازماندهی. مواظبت از نمایشگاه و . . .
مشکوک
مشکل جزئی. تاخیر برای مدتی کوتاه
کک'شپش
قول شریف
نشانه هایی از نارضایتی مردم یاگسترش شرایط سخت
آغاز آفرینش
پول بسیار ناچیز
وقت گیر با تلاش فراوان
کدورت ها را کنار گذاشتن. آشتی کردن
راهی برای تخلیه ی احساسات مثل خشم Is football a good outlet for men’s aggression?
ترک کردن. قال گذاشتن I'll ditch him