پیشنهاد‌های علیرضا حسن زاده (٤٨٠)

بازدید
٩٧٦
تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

ریدن توی یه کاری خراب کردن گند زدن "Shit the bed" is an informal and somewhat vulgar idiom in English that means to fail badly or make a significant ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بلای جون . . . . آفت جون . . . . . بزرگترین مشکل . . . . . a cause of continuous trouble or unhappiness: Keeping noise levels low is the bane of a ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سیستم شارژ مالی خدماتی که مورد نیازتون هست قبل از استفاده که تا سقف همون شارژ میتونید استفاده کنید. مثلا خرید سیم کارت های شارژ شده تا یک سقف معین ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

verb: مترصد قدرت یا موقعیت بهتر بودن برای رسیدن به قدرت یا موقعیت بهتر به هر دری زدن to attempt to get power or get into a better position than othe ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کانون چیزی یا فعالیتی بودن مرکز چیزی یا فعالیتی بودن a place or situation where a lot of a particular activity, especially an unwanted or unpleasant ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

وانمود تظاهر حمایت ظاهری بدون عمل ( به نظرم معنی چاپلوسی و تملق نمیدهد )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بر باد دادن ( امید یا نقشه ) to cause someone or something, usually a plan or hope, to fail or to be affected very badly

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بر باد دادن ( امید یا نقشه ) to cause someone or something, usually a plan or hope, to fail or to be affected very badly

پیشنهاد
١

این اصطلاحی است که زمانی بکار میره که شما میخواهید اصلاحاتی انجام بدید ولی در این حین قسمت های خوب و مفید رو از دست میدید از دست دادن عنصر اساسی با ط ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نشانگر . . . . بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

روی هر چی داشتن شرط بستن روی همه چی ریسک کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

شیرفهم کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پستی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

متفرق شدن پخش شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پرداختن پول برای چیزی علی رغم میل باطنی سلفیدن to pay or give money for something, usually unwillingly

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

گداخته سوزان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرهم کردن بهانه تراشیدن یا آوردن در غذا: درست کردن یه غذای من درآوردی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

فوق العاده هیجان انگیز یا خوب

پیشنهاد
١

استوار بودن بر چیزی If an idea or argument is predicated on something, it depends on the existence or truth of this thing: The sales forecast is pre ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عذاب وجدان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فردی که اعتقاد دارد همه چیزهای طبیعی مانند گیاهان، حیوانات، صخره ها و رعد و برق دارای روح هستند و می تواند بر رویدادهای انسانی تأثیر بگذارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

بزور قبولوندن چیزی به خود ریسک کردن در مورد چیزی که باورش سخته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ادم خشک و جدی عصا قورت داده formal or serious, and not willing to reveal your feelings or personal opinions: She was cast as a buttoned - up lawyer w ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دست کم کم کم حداقل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پول از کسی خواستن did he hit you up for cash again?

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هلفدونی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عاری تهی بایر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

جنگ طلب تندرو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در تنگنای مالی یا منابع بودن be stretched thin When people and funding are stretched thin, companies may find they're not putting enough resources be ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در زمینه حقوقی و قانونی یعنی: اتهام وارد کردن متهم کردن for example: press the charge of genocide

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به بار آمدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کلیشه شدن در نقشی

پیشنهاد
٠

نیمه پر لیوان رو دیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دستگاه صوتی ( پخش صدا و موزیک )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ارضاء شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

noun [ U ] informal لخت شنا کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

نحوه روش راه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

افراطی کردن تندرو کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عشق لباس و مد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

عصا قورت داده مقید انضباطی

پیشنهاد
٠

ادم عصا قورت داده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

The "fourth estate" refers to the media, especially journalism, as a collective and influential force in society that operates independently of the g ...

پیشنهاد
٠

کمر همت بستن به انجام کاری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سخت گیرانه سرکوب گرانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دو آتشه مثلا: political firebrand سیاست مدار دو آتشه

پیشنهاد
١

Idiom در مرحله ابتدایی در کاری یا چیزی شرکت کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گم شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

استاد رسمی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قدرت انحصاری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مستحق کردن